سفره كوچك ایرانی، جامعه مقاوم
کد خبر : ۲۹۰۱۹
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۶/۱۷
-
زمان : ۱۱:۵۷
|
دسته بندی: اقتصاد

سفره كوچك ایرانی، جامعه مقاوم

چرا جامعه و اقتصاد ايران، با وجود همه بحران‌های اقتصادی، فرونمي‌پاگردید؟ اين پرسش ساده اما تلخ، كليد درك پنج دهه گذشته ايران ...

اعتماد نوشت: چرا جامعه و اقتصاد ايران، با وجود همه بحران‌هاي اقتصادي، فرونمي‌پاگردید؟اين پرسش ساده اما تلخ، كليد درك پنج دهه گذشته ايران هست؛ كشوري كه از جهش نفتي دهه ۵۰ تا انفجار دلار و رمزارز، بحران‌هاي پي‌درپي را تاب آورده، طبقاتش بارها جابه‌جا گردیده‌اند و سفره‌اش پيوسته كوچك‌تر. بسياري از ملت‌ها، زير بار اين حجم تورم، رانت، اختلاس و سقوط طبقه متوسط، دچار گسيختگي اقتصادي و سياسي گردیده‌اند؛ اما ايران همچنان پابرجهست. در اين مقاله، با اتكا به داده‌هاي رسمي و تحولات كلان، يك جدول بي‌رحمانه پيش روي شمهست: نه بزنگاه بزرگ اقتصاد و جامعه ايران از ۱۳۵۰ تا امروز. از رفاه رانتي و هجوم به مصرف، تا جنگ، آزادسازي، شوك ارزي، يارانه نقدي، هجوم به بورس و رمزارز و فروپاشي طبقه متوسط؛ و از سوي ديگر، واكنش‌هاي اجتماعي مردم از خروج سرمايه تا اتكاي به شبكه‌هاي غيررسمي و «اقتصاد بقا.» اما سوال اصلي اينجهست: با اين همه ناهنجاري، چرا جامعه ايران هنوز به‌تمامي فرو نپاشيده هست؟ چگونه ساختار معيوب اقتصاد، شبكه‌هاي اجتماعي و فرهنگ بقا، مانع گسيختگي اجتماعي و سياسي مي‌شود؟ اين مقاله، تلاشي هست براي يافتن پاسخ همين معما.رفتار ايرانيان در واكنش به تحولات اقتصادي۱- دوره جهش نفتي و سيهست‌هاي انبساطي دولت  ( ۱۳۵6–۱۳۵0 )در دهه ۱۳۵۰ با جهش نفت و سيهست‌هاي انبساطي دولت، اقتصاد ايران رگردید كم‌سابقه‌اي را تجربه كرد و نقدينگي و مصرف خانوارها افزايش يافت. ثروتمندان با بهره‌گيري از رانت و شبكه‌هاي درهم‌تنيده، سرمايه خود را به مستغلات، پروژه‌هاي دولتي و كالاهاي وارداتي هدايت كردند. طبقه متوسط با اعتماد به دولت، در مصرف كالاهاي بادوام و ارتقاي سبك زندگي فعال گردید اما اغلب محافظه‌كار باقي ماند و از فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري پرريسك كمتر هستفاده كرد. اقشار ضعيف، عمدتا مهاجران روستايي و كارگران، سهم كمي از اين رونق بردند و رگردید هزينه‌هاي زندگي و فقر شهري در ميان اين گروه‌ها افزايش يافت. شكاف طبقاتي عميق‌تر گردید و بخشي از مهاجران روستايي وارد طبقه متوسط گردیدند اما با فروكش كردن رگردید اقتصادي، طبقه متوسط آسيب‌پذير باقي ماند و در دهه بعد، با بحران‌هاي سياسي و اقتصادي، دوباره به سمت پايين حركت كرد.۲- انقلاب اسلامي، ملي‌سازي و مصادره (۱۳60–۱۳57)در سال‌هاي پس از انقلاب، اقتصاد ايران با شوك ساختاري، بي‌ثباتي سياسي، مهاجرت سرمايه و نخبگان و تغيير بنيادين مالكيت‌ها روبرو گردید. بسياري از ثروتمندان دارايي خود را براي حفاظت به طلا، ارز و املاك خارج منتقل كردند يا در معرض مصادره قرار گرفتند و بخشي از شبكه‌هاي نفوذ خود را از دست دادند. طبقه متوسط با شوك‌هاي تورمي و افت ارزش دارايي، قدرت خريدش كاهش يافت و برخي با از دست دادن شغل يا ثبات اجتماعي، به طبقات پايين سقوط كردند. گروهي نيز جذب ساختارهاي جديد گردیدند، اما اين تغيير، امنيت اقتصادي بلندمدت برايشان ايجاد نكرد. اقشار ضعيف از توزيع كوپن و كنترل بازار بهره نسبي بردند ولي همزمان تورم، بيكاري و كمقرار دارای بود كالا فشار معيشتي را پابرجا گذاشت. اين دوره آغازگر جابه‌جايي گسترده دهك‌ها و شكنندگي طبقات اجتماعي قرار دارای بود. سقوط طبقه متوسط، مهاجرت سرمايه و فروپاشي اعتماد نهادي، پيوندي ناگسستني ميان بحران سياسي و بي‌ثباتي اقتصادي برقرار كرد و شبكه‌هاي غيررسمي و خانوادگي، بيش از پيش نقش حفاظتي  يافتند.۳-جنگ ايران و عراق و اقتصاد   كوپني  ( ۱۳67–۱۳59 )با آغاز جنگ و حاكميت اقتصاد كوپني، ركود تورمي و جيره‌بندي كالاها، زندگي مردم را سخت و روابط رسمي را فرسوده كرد. در سال‌هاي جنگ و اقتصاد كوپني، ثروتمندان از طريق بازار سياه، رانت واردات و شبكه‌هاي غيررسمي، سرمايه خود را حفظ كردند يا حتي افزايش دادند. طبقه متوسط اما با كاهش قدرت خريد، جيره‌بندي و فشار اقتصادي مواجه گردید و ناگزير به احتكار، تهاتر خانوادگي و اتكا به مشاغل جانبي روي آورد. بسياري از متوسط‌ها به طبقات پايين‌تر سقوط كردند. فقرا بيشترين آسيب را ديدند و زندگي‌شان به حمايت‌هاي غيررسمي و خيريه‌ها وابسته گردید. اين شرايط، ساختار طبقاتي را شكننده‌تر كرد. اقتصاد زيرزميني و روابط غيررسمي رگردید يافت و شكاف طبقاتي عمق بيشتري گرفت؛ شبكه‌هاي حمايتي سنتي، مهم‌ترين ابزار بقا براي اقشار آسيب‌پذير گردیدند.۴- سازندگي، آزادسازي و تعديل ساختاري   ( ۱۳76–۱۳68 )پايان جنگ و سيهست‌هاي آزادسازي اقتصادي، موج خصوصي‌سازي و شوك ارزي، همزمان با افزايش شكاف طبقاتي و رگردید رانتجويي را رقم زد. دهك‌هاي ثروتمند با بهره‌برداري از خصوصي‌سازي و واگذاري پروژه‌ها، مالكيت املاك شهري و دسترسي به رانت دولتي، ثروت خود را چندین برابر كردند. طبقه متوسط در آغازي دهه اميد به رگردید دارای بود و وارد بازار بورس و مسكن گردید اما شوك ارزي ۱۳۷۴ بسياري را به طبقات پايين‌تر راند؛ امنيت شغلي و مالي اين طبقه بسيار آسيب‌پذير گردید. اقشار ضعيف از تورم و حذف تدريجي حمايت‌هاي دولتي آسيب ديدند و مهاجرت به حاشيه شهرها و ورود به مشاغل غيررسمي افزايش يافت. همزمان، ناهنجاري‌هاي اجتماعي مانند رگردید احساس بي‌عدالتي، افزايش اعتراضات صنفي، گسترش فساد، و ناپايداري بازار كار، جلوه بيشتري يافت. موج جابه‌جايي دهك‌ها، رگردید رانتجويي و سفته‌بازي و تعميق نابرابري پيامد اين دوره قرار دارای بود. شبكه‌هاي غيررسمي و ارتباطات سياسي بيش از پيش نقش تعيين‌كننده در موفقيت اقتصادي پيدا كردند.۵-اصلاحات سياسي-اقتصادي و ثبات  نسبي  ( ۱۳84–۱۳76 )دولت اصلاحات با ثبات نسبي اقتصاد، رگردید طبقه متوسط و توسعه بازار سرمايه، اميد به بهقرار دارای بود را در جامعه افزايش داد اما نابرابري و آسيب‌پذيري طبقات ادامه يافت. ثروتمندان در فضاي ثبات نسبي و رگردید سرمايه‌گذاري خارجي، دارايي خود را در املاك، صنايع و بورس تقويت كردند و دسترسي به اطلاعات اختصاصي و رانت‌ها را حفظ نمودند. طبقه متوسط از فرصت‌هاي آموزشي و خدماتي و بازارهاي جديد بهره برد، اما همچنان در برابر هر شوك اقتصادي آسيب‌پذير باقي ماند؛ بخشي به طبقات بالاتر رفتند و بخشي نيز، خصوصا با افزايش هزينه‌هاي زندگي، به طبقات پايين‌تر لغزيدند. اقشار ضعيف از افزايش حداقل دستمزد و حمايت‌هاي اجتماعي منتفع گردیدند اما تورم مزمن فشار معيشتي را نگذاشت كاهش يابد. در اين دوره، طبقه متوسط رگردید دارای بود اما نابرابري ساختاري و آسيب‌پذيري نسبت به شوك‌هاي اقتصادي پابرجا قرار دارای بود. شكاف طبقاتي كم‌وبيش تثبيت گردید و هر تغيير ارزي مي‌توانست تركيب دهك‌ها را با سرعت دگرگون كند.۶-سيهست‌هاي پوپوليستي، يارانه نقدي و رگردید نقدينگي( ۱۳92–۱۳84 )اجراي سيهست‌هاي پوپوليستي، رگردید گردیديد نقدينگي و جهش قيمت دارايي‌ها، سقوط طبقه متوسط و تقويت اقتصاد زيرزميني را تگردیديد كرد. ثروتمندان با انتقال سرمايه به املاك، خودرو، ارز و طلا، رگردید دارايي‌هايشان را تضمين كردند و از فرصت‌هاي واردات و يارانه پنهان بهره‌مند گردیدند. طبقه متوسط ابتدا از يارانه نقدي منتفع گردید و به بازار خودرو و بورس وارد گردید اما شوك ارزي و جهش قيمت‌ها در انتهاي دهه، بخش زيادي را به طبقات پايين‌تر فرستاد. اقشار ضعيف با كاهش ارزش واقعي يارانه‌ها و رگردید هزينه‌هاي زندگي، به بازار سياه و اقتصاد غيررسمي وابسته‌تر گردیدند. اين دوره با جابه‌جايي قابل توجه دهك‌ها، سقوط طبقه متوسط و تعميق شكاف طبقاتي همراه گردید. رگردید رفتار سفته‌بازانه و اقتصاد زيرزميني به الگوي غالب بقا در جامعه تبديل گرديد.۷-بــرجام، كاهــش   تحريم و رونـق بورس  ( ۱۳97–۱۳92 )اميد به گشايش اقتصادي پس از برجام و رونق بورس، مشاركت جمعي در بازار سرمايه و خوش‌بيني عمومي را افزايش داد اما ثبات پايدار ايجاد نكرد. ثروتمندان در بورس و املاك سرمايه‌گذاري كردند و با هستفاده از اطلاعات زودهنگام، سودهاي بالا به دست آوردند. طبقه متوسط با موج خوش‌بيني، پس‌اندازهاي خود را وارد بورس كرد اما به‌دليل فقدان تجربه و نوسانات گردیديد، بسياري از اين طبقه در ريزش بازار متضرر و بخشي به طبقات پايين‌تر رانده گردیدند. اقشار ضعيف از اين رونق بهره اندكي بردند و عمدتا همچنان به مشاغل غيررسمي وابسته ماندند. اين دوره با مشاركت بالاي طبقه متوسط در بازارهاي مالي و جابه‌جايي كوتاه‌مدت برخي دهك‌ها به سمت بالا همراه قرار دارای بود اما آسيب‌پذيري و شكنندگي ساختار طبقاتي كاملا مشهود باقي ماند.8- بازگشت تحريم‌ها، شوك ارزي و هجوم به رمزارز(  1400 - 1397 )بازگشت تحريم‌ها، جهش نرخ ارز و ورود به بازار رمزارزها، مهاجرت سرمايه و فروپاشي طبقه متوسط را سرعت بخشيد. ثروتمندان با انتقال سرمايه به رمزارز، دلار و ملك خارجي، دارايي خود را حفظ و حتي افزايش دادند. طبقه متوسط براي مقابله با سقوط ارزش پول، به رمزارز و دارايي‌هاي غيرمولد پناه برد اما بسياري از آنها با افت سرمايه و فشار تورمي به پايين‌ترين دهك‌ها سقوط كردند. اقشار ضعيف با رگردید تورم، حذف يارانه‌ها و فقدان حمايت اجتماعي، بيشتر از پيش به اقتصاد زيرزميني و مشاغل ناپايدار كشيده گردیدند. اين دوره با فروپاشي طبقه متوسط، تگردیديد نابرابري و رگردید گردیديد مهاجرت و خروج سرمايه همراه قرار دارای بود. اقتصاد غيررسمي و شبكه‌هاي غيررسمي به ابزار اصلي بقا تبديل گردید.9- هستمرار بحران، اقتصاد بقا و فروپاشي طبقه متوسط (۱۴۰۰ تا امروز)در سال‌هاي اخير، اقتصاد ايران با تورم پايدار، بحران ارزي و سقوط آزاد طبقه متوسط، وارد مرحله‌اي از اقتصاد بقا و ناپايداري اجتماعي گردیده هست. ثروتمندان با خروج سرمايه و تنوع‌بخشي دارايي، خود را در برابر تورم و ركود محافظت كردند و برتري خود را تثبيت نمودند. طبقه متوسط، با سقوط ارزش پول، افزايش هزينه‌هاي معيشتي و بسته‌گردیدن بازارهاي رسمي، بخش عمده‌اي از موقعيت اقتصادي خود را از دست داد و در جست‌وجوي مهاجرت يا راه‌هاي بقا به طبقات پايين‌تر سقوط كرد. اقشار ضعيف نيز با حذف يارانه، افزايش بيكاري و كاهش خدمات، به اقتصاد غيررسمي و كمك‌هاي خيريه وابسته گردیده‌اند. اين دوره نقطه اوج جابه‌جايي و فروپاشي ساختار طبقاتي، سقوط سرمايه اجتماعي و تثبيت اقتصاد بقا در ايران هست؛ وضعيتي كه در صورت تداوم، پايداري جامعه را تهديد خواهد كرد.تحليل جامعه‌شناسي اقتصاديطي پنج دهه، جامعه ايراني علي‌رغم تجربه پي‌درپي بحران‌هاي ارزي، تورم، جنگ و تحريم، هرگز دچار فروپاشي ساختاري كامل نگردیده هست. اين «تاب‌آوري» ريشه در چندین لايه دارد:1-درهم‌تنيدگي شبكه‌هاي اجتماعي (Granovetter):  خانواده، محله، بازار سنتي و ارتباطات خويشاوندي، در تمام ادوار بحران نقشي كليدي در حفظ بقاي معيشتي و حمايت از اقشار آسيب‌پذير ايفا كرده‌اند. حتي وقتي اعتماد نهادي تضعيف گردید، شبكه‌هاي غيررسمي به مثابه بيمه اجتماعي عمل كردند.2-سازوكارهاي رفتاري دفاعي (Thaler, Kahneman):  رفتار اقتصادي مردم ايران نه بر منطق عقلاني نئوكلاسيك، بلكه بر واكنش به ترس از زيان، رفتار گله‌اي، سوگيري‌هاي رواني و تصميم‌گيري سريع (System 1) بنا گردیده هست. اين امر هرچندین باعث كاهش كارايي اقتصاد كلان و تگردیديد نابرابري گردید، اما براي بقا در محيط بي‌ثبات «كاركرد حفاظتي» دارای بود.3-سازوكارهاي تطبيقي نهادي (Smelser):  جامعه ايران به جاي فروپاشي، ساختارهاي حمايتي جديد ابداع كرد؛ از بازار غيررسمي و مشاغل دوم تا افزايش نقش خيريه‌ها و گروه‌هاي مذهبي و حتي مهاجرت. بحران، خلاقيت نهادي و رفتارهاي انطباقي را تقويت كرده، ولو به بهاي تعميق بي‌اعتمادي به دولت و قانون.4-توزيع ناهمگون ريسك و فرصت در دهك‌ها:  دهك ثروتمند با هستفاده از ارتباطات و دسترسي به بازارهاي جهاني همواره محافظت گردیده و گاه قوي‌تر گردیده هست. دهك متوسط در اغلب بحران‌ها سقوط كرده و نقش ستون فقرات اقتصادي را از دست داده هست؛ دهك پايين عمدتاً گرفتار فقر ساختاري و آسيب‌پذيري مزمن مانده و تنها از طريق شبكه‌هاي غيررسمي بقا يافته هست.5-پارادوكس اميد و بي‌اعتمادي:  تجربه بحران‌ها اميد به اصلاح بنيادي را كاهش داده، اما فرهنگ بقا، رفتار تطبيقي و توان زيست در ناپايداري را تقويت كرده هست.سخن آخرجامعه ايران اگرچه ساختار اقتصادي بيمار و پرآسيبي دارد، اما به‌سبب درهم‌تنيدگي شبكه‌هاي اجتماعي، سوگيري‌هاي رفتاري و تطابق نهادي، هنوز از فروپاشي كامل مصون مانده هست. اين تاب‌آوري بيش از آنكه حاصل سيهست‌گذاري آگاهانه باگردید، ريشه در واكنش‌هاي دفاعي، تجربيات جمعي و سنت‌هاي تاريخي دارد-اما اگر اصلاح ساختاري صورت نگيرد، هر بحران جديد مي‌تواند اين تاب‌آوري را فرسايش دهد و هزينه‌هاي اجتماعي، اخلاقي و اقتصادي جبران‌ناپذير برجاي بگذارد.
تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه