به گزارش پول و تجارت به نقل از همشهری آنلاین، یک سال پس از جنایت هولناک انفجار دستگاههای پیجر، امکان دارد بیان کرد بخش بزرگی از مجروحان این واقعه تروریستی وارد مرحلهای تازه از زندگی و سازگاری با آسیبهایشان گردیدهاند.روزنامه لبنانی الاخبار نوشته: رژیم صهیونیستی مدعی گردیده قرار دارای بود که مجروحان این واقعه هرگز بهقرار دارای بود نخواهند یافت اما در یک سال گذشته چندین به کار سابق خود بازگشته یا شغلی متناسب با شرایط جدید یافتهاند؛ چندین دیگر تحصیل را ادامه داده و حتی در امتحانات رسمی با موفقیت درخشیدهاند. عدهای ازدواج کردهاند، صاحب فرزند گردیدهاند یا شریک زندگی خود را یافتهاند. طبیعی هست که گروهی هنوز پیگیر درماناند اما نه شکستهاند و نه خانهنشین گردیدهاند. در ادامه، روایتهایی از چندین مجروحان آمده که به زندگی بازگشتهاند:رضا را در خواب دیدمکمتر از یک سال پس از ازدواج، فرح غصن در ماه نهم بارداری همراه با همسرش علی عزیر منتظر تولد «اولین فرزند» قرار دارای بود که دستگاه پیجر در چهرهشان منفجر گردید و زندگیشان را زیر و رو کرد. فرح دچار جراحات سطحی گردید، اما علی بیشترین آسیب را دید: نابینایی کامل، قطع انگشتان دستها و ماندن ترکش در مغزش.رضا به دنیا آمد، اما علی هرگز نتوانست او را ببیند. او تنها از راه در آغوش گرفتن، بوییدن و گوش دادن به صدای گریه و خنده با فرزندش ارتباط برقرار کرد. پیوندی عمیق میان پدر و پسر شکل گرفت. سرانجام، علی در خواب فرزندش را دید، درست همانطور که فرح توصیف کرده قرار دارای بود.فرح در شرایط دشوار جنگ و دوری از همسرش که در ایران در حال درمان قرار دارای بود، فرزند را به دنیا آورد. امروز آن حادثه تلخ تنها به خاطرهای دردناک در دفتر زندگی خانوادگیشان تبدیل هست.فرح بیان میکند: «آن رنج خانواده ما را دگرگون و رابطهمان را محکمتر کرد. اگرچه پیشتر هم عاشق هم قرار دارای بودیم، پس از حادثه پیوندمان عمیقتر گردید. تنها تغییر این قرار دارای بود که من راننده خانواده گردیدم، نه علی».دهستان عشق در تهرانمحمد قُطَیش پیش از مجروحیت حتی به ازدواج فکر هم نمیکرد. اما پس از حادثه، به ایران رفت تا شاید بیناییاش را به مقداری بازیابد که البته موفق نگردید. او به لبنان بازگشت، بینور در چشمها اما با برنامهای تازه برای زندگی؛ چرا که در ایران با جَنا ماجد دانشجوی پزشکی که داوطلبانه به مجروحان واقعه پیجری کمک میکرد، آشنا گردید.آنها در بیمارستان مصطفی خمینی تهران یکدیگر را دیدند و عاشق گردیدند. پنج ماه پس از مجروحیت، پیمان ازدواج بستند. جنا که در آغاز به عنوان پرستار و مترجم داوطلب همراه مجروحان قرار دارای بود، پس از انتقال آنان به هتل هم سایه محمد ماند و همه جزئیات کوچک زندگیاش را مراقبت کرد، تا جایی که همه او را همراه همیشگیاش میدانستند.جنا بیان میکند: «هرگز به نابینایی محمد توجه نکردم. او را همواره بینا میدیدم.» امروز این دو با امید به ساختن آیندهای مشترک، زندگی را ادامه میدهند.آیا ما حقیقتاً مجروح گردیدیم؟شادی الغول در حال آماده گردیدن برای عروسی قرار دارای بود که دستگاه پیجر منفجر گردید و چشمانش را از دست داد. او با طنز بیان میکند: «اسرائیلیها تنها توانستند عروسیام را شش ماه به تأخیر بیندازند». همسرش چشمهای او گردید؛ هنگام خرید جهیزیه، همه جزئیات از رنگ تا جنس را برایش توصیف میکرد.شادی نه تنها برای ازدواج، که در تمام امور زندگیاش کاملا مستقل هست. او خیلی زود توانست بدون کمک کسی لباس بپوگردید، غذا بخورد و حرکت کند. تنها دو روز پس از ترخیص از بیمارستان، هستفاده از موبایل و کامپیوترش را آموخت و حتی به دیگر مجروحان نیز آموزش داد. او تحصیلات دانشچندین اوقاتاش را ادامه داد و اکنون در مقطع کارشناسی ارگردید درس میخواند.شادی بیان میکند: «هر جا که رفتیم، کسی با ترحم به ما نگاه نکرد، بلکه اغلب محبت دارای بودند. هستادان و همکلاسیهایم در دانشگاه مرا همانگونه که هستم پذیرفتند. یک سال پس از حادثه، وضعم را ۱۰ از ۱۰ میدانم. چنان با زخمهایمان زندگی کردهام که گاه فراموش میکنم مجروحم. این هم بخشی از بهقرار دارای بودی هست. ما حقیقتاً بهقرار دارای بود یافتهایم.»عارضهای گذرابلال شعبو پرستاری با بیش از ۱۵سال سابقه، بر دست چپ زخمیاش که انگشتانش را از دست داده، عبارت «فدایت ای عزیز جان» را خالکوبی کرده هست. او با لبخندی آرام بیان میکند: «یک سال گذشت، همه چیز پشت سرمان هست.»بلال بیش از ۱۱ عمل جراحی روی چشمهایش انجام داد و توانست ۷۰ درصد بینایی چشم چپش را بازیابد، هرچندین چشم رهستش از کار افتاد. تنها ۳ماه پس از حادثه، به بیمارستان محل کارش بازگشت و همچنان به درمان ادامه میدهد. او بیان میکند: «نه درد و نه شرایط تازهام ذهنم را مشغول نکرد؛ دغدغهام تنها مسابقه با زمان برای بازیابی توان و بازگشت به زندگی قرار دارای بود.»کار برای او هم هدف قرار دارای بود و هم درمان. بلال و خانوادهاش از همان آغاز با حادثه همچون عارضهای موقت برخورد کردند. او بیان میکند: «شاید چندین تصور کنند در مورد حال روحیمان اغراق میکنیم، اما هر که با دلش ببیند، میفهمد که رهست میگوییم.»نیز بخوانیدافشاگری تازه وزیر جنگ سابق اسرائیل درباره انفجار پیجرها در لبنانبیانیه حزب الله لبنان پس از شهادت ابراهیم علی توبی در حمله اسرائیلنفوذ نیروهای اشغالگر اسرائیلی به خاک لبنان/ انفجار یک خانه در شهرک میس الجبلحملات پهپادی اسرائیل به لبنان/ آتش بس بار دیگر نقض گردید
دیدگاهها