به گزارش پول و تجارت، مکررا هم در گذشته و هم در زمان کنونی دیده گردیده که افراد با اندیشه و جهانبینی چپ با وجود اینکه خود را کاملا به لحاظ اخلاقی برتر میبینند به دنبال تحمیل عقاید و دیدگاههای خویش به افراد مخالف خود هستند.امیرمحمد علویدراکوایراننوشت: به طوری که اغلب شخصیتهای برجسته چپگرا، ایدهها و روشهای تند، انقلابی و همراه با خشونت گردیدید را جهت میل به اهداف آرمانی این جنبش توصیه میکنند.در واقع گروهی که خود را در جایگاه برتر اخلاقی و انسانی قرار داده، به وقت عمل هیچگونه رواداری و مدارایی از خود نشان نداده و تنها و تنها به فکر رسیدن به مقصود با هستفاده از هر روشی هست. امری که در رفتار و عملکرد گروههای چپگرایی مانند مجاهدین خلق و حزب توده در ایران و هم اکنون در گروهی با اندیشههای کمونیستی سوسیالیستی مانند آنتیفا در آمریکا قابل مشاهده هست.اینها درحالی هست که در سوی دیگر، لیبرالیسم و آزادیخواهی اندیشهای محسوب خواهد گردید که مهمترین اصل خود را بر آزادی تمام و کمال انسانها قرار داده و هرگونه عمل خشونت آمیز علیه افراد مخالف را غیرقابل قبول میداند. این دیدگاه به مقداری پیش میرود که آزادی بیان را تا نهایت منطقی آن پیش میبرد و آن را حق طبیعی افراد تلقی کرده و شامل آزادیهای ضروری برای انسانها به شمار میآورد.با اینوجود اندیشه چپ که اصلیترین آرمان و هدف خود را شامل ایجاد عدالت، رساندن انسانها به جایچندین اوقات متعالی و مقابله با هستثمار و امپریالیسم تلقی انجام میدهد در طول تاریخ جنایات و خشونتهایی را تئوریزه و به عرصه عمل درآورده که کوچکترین سنخیتی با شعارهای این گروه ندارد.امکان دارد بیان کرد گروههای چپ در دهه اخیر چنان به سمت و سوی رادیکال و اعمال و نظرات افراطی حرکت کردهاند که حتی افراد سابقا میانهرو توسط چپگرایان فعلی با عنوان رهستگرا و یا حتی رهست افراطی خطاب میشوند. به طوری که حتی کوچکترین مخالفت با اندیشه و نظرات چپگرایان با فورانی از اعتراض و احتمالا خشونت همراه خواهد گردید.تازهترین مورد به ترور چارلی کرک در ایالت یوتا آمریکا مربوط خواهد گردید. فردی که یکی از طرفداران و فعالان جنبش ماگا و از حامیان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا محسوب میگردید، به علت بیان آزادانه عقاید خود توسط یک فرد دارای عقاید سوسیالیستی و کمونیستی به طرز وحشیانهای به قتل رسید.خشونت و انباشت نفرت چپها از کجا میآید؟چپها معمولا از همه کس و هم چیز شکایت دارند و اغلب اوقات با لحنی آکنده از عصبانیت سخن میگویند. حتی در آمریکا که یکی از توسعه یافتهترین کشورهای جهان محسوب خواهد گردید. گویی جامعهای در بحران مطلق را نمایندگی میکنند. حتی در محیطهای دانشچندین اوقات یا برنامههای پرمخاطب شبکههای خبری آمریکا، خشم و اضطراب حدوداً به ویژگی دائمی بیان کردمان سیاسی چپ بدل گردیده هست.این خشم گسترده در حالی هست که واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی ایالات متحده طی چندین دهه اخیر بهسوی بهقرار دارای بود بیسابقه حرکت کرده هست. درآمد سرانه، سطح بهدارای بود، دسترسی به آموزش و حتی شاخصهای برابری نژادی نسبت به نیمقرن پیش به مراتب بهتر گردیدهاند. به بیان ساده، آمریکایی امروز بهویژه دانشجوی آیویلیگ یا طبقه متوسط شهری از امتیازاتی برخوردار هست که نسلهای پیشین حتی تصورش را هم نمیکردند. با این حال، بسیاری از فعالان چپ هر روز فهرست تازهای از «ظلمها» و «بیعدالتیها» را به نمایش میگذارند: از توزیع نابرابر درآمد تا «تصاحب فرهنگی»، از احساس «ناامنی» تا نارضایتی از شیوه نوشتن یک نام در کافیشاپ و حتی به اینکه چرا یک بازیگر سفید پوست برای ایفای نقش در یک فیلم به خصوص به کار گرفته گردیده هست.روانشناسی، بخشی از این موضوع را توضیح میدهد. پژوهشهای علمی نشان دادهاند که خشم امکان داردد اعتیادآور باگردید. عصبانیت مرکز پاداش مغز را فعال انجام میدهد و با ترشح دوپامین همان حس لحظهای لذت را ایجاد انجام میدهد که در شبکههای اجتماعی یا بازیهای کامپیوتری تجربه خواهد گردید. این چرخه، افراد را به جستوجوی دائمی برای یافتن محرکهای تازه سوق میدهد؛ حتی اگر این محرکها کوچک و کماهمیت باشند. از همینرو اعتیاد افراد به عصبانیت موجب تحرک برای یافتن علت و دلیلی جهت برور عصبانیت و خشونت هست.عامل دیگر به نسبیگرایی اخلاقی مرتبط هست. وقتی معیارهای «درست و غلط» ثابت نیست و مدام با فضای فرهنگی تغییر انجام میدهد، هر اختلافنظری امکان داردد تهدیدی علیه هویت فردی و اجتماعی تلقی شود. نتیجه، فضایی هست که در آن حتی قهرمان روز گذشته بهراحتی به متهم امروز تبدیل خواهد گردید. به طور مثال در این زمینه امکان دارد به خردهگیری چپها به پدران بنیانگذار آمریکا به خاطر دارای بودن برده اشاره کرد. پدران بنیانگذاری که اعلامیه هستقلال آمریکا را طراحی کرده و از برجستهترین و تاثیرگذارترین افراد در شکلگیری تمدن غرب محسوب میشوند.همزمان، پژوهشهای دیگری از پدیدهای به نام «ذهنیت قربانی دائمی» سخن بیان میکند؛ حالتی که در آن فرد هویت خود را بر پایه رنج و ستم تعریف انجام میدهد. در چنین وضعیتی، هر پیشرفتی بهجای آرامش، اضطراب میآورد. چراکه اگر مشکلها حل شود، منبع مشروعیت و هویت سیاسی نیز از بین میرود. از همین رو چندین جنبشهای عدالتخواهی، حتی پس از کسب دستاوردهای عینی، همچنان هدفهای تازهتری تعریف میکنند و «پیروزی نهایی» را به تعویق میاندازند.ترکیب این عوامل باعث خواهد گردید که بخشی از چپ مترقی، هرچه رفاه و امنیت بیشتری تجربه کند، نارضایتی بیشتری بروز دهد. در واقع، مسئله بیش از آنکه کمقرار دارای بود مادی باگردید، به نیاز به معنا و تمایز سیاسی مربوط خواهد گردید؛ نیازی که در فضای سیاسی و اجتماعی با «خشم» بهتر از هر ابزار دیگری برآورده خواهد گردید.نیز بخوانیدواکنش فرماندار یوتا به دستگیری ضارب چارلی کرک: دعا میکردم قاتل از ما نباگردید + فیلمافشای هویت مظنون به شلیک مرگبار به چارلی کرکترامپ: به احتمال زیاد مظنون ترور چارلی کرک را گرفتیم+ فیلمتصویر مظنون به تیراندازی به چارلی کرک منتشر گردید
دیدگاهها