به گزارش پول و تجارت، رکود مزمن، بیکاری پنهان و تورمی که سالههست جان اقتصاد ایران را گرفته، نهفقط نخبگان که کارگران ساده و نیروی کار ایرانی را هم به جستوجوی زندگی در دیگر کشورها وادارای بوده هست.پرویز اجلالی، جامعهشناس، در گفتگو بااقتصادنیوزبیان میکند مهاجرت امروز دهستان رؤیای اروپا یا جذابیت هنر رنسانس نیست؛ دهستان فشار اقتصادی هست که از تحصیلکردههای بیکار تا کارگران روزمزد را وادار به کوچ انجام میدهد؛ از خروج نخبگان تا حاشیهنشینی اطراف کلانشهرها.خبر مرتبطموج مهاجرت کارگران ایرانی به کشورهای همسایه | درآمد کارگر ایرانی در عراق 4 برابر ایران | نیاز فوری به «اطلس اشتغال» و بازنگری قانون کاراقتصادنیوز: موج تازه مهاجرت نیروی کار ایران از پرستاران و مهندسان فراتر رفته و به کارگران ساده رسیده هست؛ سمیه گلپور، رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگری، بیان میکند ریشه این کوچ گسترده «بهطور کامل اقتصادی» هست و دستمزدهای نصف خط فقر کارگران را راهی کشورهای همسایه کرده هست.او با نچندین اوقات انتقادی، از سیهستهای ناکارآمد، سقوط کیفیت آموزش عالی و بیتفاوتی ساختار قدرت بیان میکند؛ واقعیتی که حتی «فرهنگ و وطندوستی» هم توان مهار آن را ندارد.مشروح بیان کردگوی اقتصادنیوز با پرویز اجلالی، جامعهشناس را بخوانید*****آقای اجلالی! روند بیکاری و مهاجرت نهتنها در میان تحصیلکردهها، بلکه در میان گروههای خدماتی و کارگران ایرانی هم این روزها رو به افزایش هست، از نگاه شما این کوچ چه پیامدهای بلندمدتی بر ساختار اجتماعی و حتی هویت طبقاتی ایران خواهد دارای بود؟ماجرا ساده هست؛ مثل فشار اُسمزی (گذر زندگی) هست. هرجا کار و فعالیت و پول باگردید، آدمها به آنسو حرکت میکنند. اقتصاد ایران عملاً در وضعیت رکود و متوقف مانده؛ تورم بالا و رکود تورمی گردیدید و بیکاری به شکل گسترده، بهویژه در میان تحصیلکردهها، بیداد انجام میدهد.ما امروز نسلی از فارغالتحصیلان با سطح علمی خوب داریم که تا مرز ۴۰ سالگی رسیدهاند اما هرگز شغل مناسبی پیدا نکردهاند، بهخصوص همانهایی که جدیتر درس خوانده قرار دارای بودند. این گروه بخش مهمی از مهاجران فعلی را تشکیل میدهد و تجربه نشان داده هر جا بروند، موقعیتهای شغلی مطلوبی به دست میآورند.ایران مخزن نیروی تحصیل کرده بیکار گردیده هستاز جهات دیگر، کیفیت دانشگاهها در دو دهه اخیر افت محسوسی دارای بوده هست. مؤسسات آموزش عالی، برای بقا ناچارند هر سال با هر معدل و سطحی دانشجو بپذیرند؛ حتی در مقطع دکتری که اغلب اعتبار علمی آن زیر هستاندارد هست. نتیجه این چرخه، انبوهی از فارغالتحصیلان هست، چه آنهایی که تحصیلات باکیفیت دارای بودهاند و چه کسانی که آموزش ضعیف دیدهاندکه سرانجام گروه زیادی از آنها در ایران بیکار میمانند.با این حال، وقتی به خارج میروند، حتی آنهایی که پایه علمی ضعیفتری دارند، با سرعت مهارتهای لازم را یاد میگیرند و خود را تطبیق میدهند و عمدتا موفق میشوند. آمار بیکاری در میان تحصیلکردهها بهمراتب بالاتر از میانگین جامعه هست؛ این آمار چیزی در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد برآورد خواهد گردید. در عوض، افرادی با مهارتهای فنی، مثل مکانیک، نجار یا کشاورزو ... در خارج بهراحتی کار پیدا میکنند. این نشان میدهد ایران بهواسطه تعداد زیاد دانشگاه و فارغالتحصیل، به نوعی «مخزن نیروی تحصیلکرده بیکار» تبدیل گردیده هست، در حالی که اقتصاد داخلی توان جذب آنها را ندارد.»*اما غیر تحصیل کرده ها هم مهاجرت می کنند و...گروه دیگری از مهاجران کسانی هستند که به واسطه رفتوآمد گسترده ایرانیان به خارج، یاد گرفته اند که درجستجوی کار می توان به خارج از ایران هم نگاه کرد. سفارتخانهها ی کشورهای مهاجر پذیر هم دنبال نیروهایی هستند که نیاز دارند. این نیروها الزاما نیروهای تخصیلکرده نیستند به مشاغل معمولی هم نیاز دارند کارگران ایرانی و سایر ایرانی ها فعال در دیگر مشاغل هم مهارت و هوش خود را نشان داده اند پس جلب می شوند.تحریمها بهطور مستقیم عامل مهاجرت نیست اما...هماکنون اوضاع در طبقه کارگر از بسیاری از قشرها دشوارتر گردیده هست. مدتههست صنایع به کارگران منظم حقوق نمی دهند یا به تعدیل نیرو پرداخته اند. اخیرا هم بعد از جنگ 12 روزه، خیلی از کارخانه ها تماموقت کار نمیکنند، نیرو کم کردهاند، حقوق درست نمیدهند و کار را به پیمانکار میسپارند تا با قراردادهای موقت و حقوق پایین کارگر بگیرند. کارگران بیکار میشوند و برای گذران زندگی دستفروشی میکنند. خیابان های شهرها پر از دستفروش گردیده هست . بسیاری از دستفروشان کارگرانی هستند که از کارخانهها بیرون ماندهاند. فارغالتحصیلان دانشچندین اوقات هم بیکارند. اینها همه ریشه در مشکلات اقتصادی دارد؛ مهاجرت این گروه ها دلیل اقتصادی ندارد. هیچکس از ایران نمیرود که صرفاً در اروپا قدم بزند یا هنر رنسانس ببیند؛ همه بهدنبال معیشت بهترند.*به نظر شما دراین میان تحریم ها چه نقشی دارند؟تحریمها بهطور مستقیم عامل مهاجرت نیست، اما اقتصاد را دچار رکود کردهاند و رکود یعنی بیکاری، و بیکاری مهاجرت میآورد. سیهست خارجی ما به تحریم منجر گردیده، تحریمها اقتصاد را ضعیف کرده و حالا با رکود و بیکاری روبهرو هستیم. این چرخه طبیعی هست: وقتی اقتصاد رونق بگیرد، مردم برمیگردند؛ همانطور که زمانی افغانها از ناچاری به ایران آمدند و امروز ایرانیان از ناچاری به اروپا میروند.مسئله اصلی اقتصادی هست، در معنای وسیع کلمه؛ جستوجوی زندگی بهتر، اطمینان از آینده و هستفاده از دانش و مهارت دلایل عمده این مهاجرتها هستند. تا وقتی این امید در داخل نباگردید، موج مهاجرت ادامه خواهد دارای بود.بازار کار ایران توان جذب این حجم از تحصیلکرده را ندارد*از نگاه شما چگونه امکان دارد این چرخه معیوب؛ از سیهست خارجی تا تحریم، رکود اقتصادی و سرانجام موج مهاجرت را تغییرداد و چه تغییری در سیهستگذاری لازم هست تا دوباره «امید به آینده» در داخل شکل بگیرد؟اقتصاد ایران سالههست تکان نخورده، حتی عقب هم رفته هست. تعداد فارغالتحصیلان دانشچندین اوقات بالا رفته، اما هیچ برنامهای برای انطباق آموزش عالی با نیازهای واقعی اقتصاد وجود ندارای بوده هست. دانشگاهها صرفاً به حیات خود بهعنوان بنگاه تجاری ادامه میدهند؛ دانشجو میپذیرند تا چرخه مالیشان بچرخد، در حالی که بازار کاری سالههست توان جذب این حجم از تحصیلکرده ندارد.خانوادههای ایرانی هم به سنت همیشگی، هنوز هم تحصیل را ارزش میدانند و حاضرند هزینهاش را بدهند، اما نتیجه کوششان بیکاری فرزندانشان هست، مگر آن که پارتی دارای بوده باشند وجزو خودی ها باشند.*از نگاه شما چه ویژگی خاصی گروه تحصیل کرده را هم در معرض مهاجرت قرار میدهد؟دانشگاهها بیرویه دانشجو میگیرند؛ کیفیت افت کرده؛ اما خانوادههای ایرانی هنوز به تحصیل اهمیت میدهند. نتیجه این هست که انبوهی فارغالتحصیل بیکار داریم—چه آنها که آموزش عالی جدی دیدهاند و چه آنها که مدارک بیکیفیت دارند. گروه اول خارج از کشور بهسرعت موفق میشوند، گروه دوم هم یاد میگیرند و جا میافتند.برای خیلی از جوانهای تحصیلکرده، مشکل فقط کمقرار دارای بود شغل نیست، بلکه کیفیت کار هم آزاردهنده هست. آنها سالها در دانشگاه رشتههای پیچیده و تخصصی میخوانند، اما وقتی وارد محیط کار میشوند، میبینند از آن دانش هستفاده نخواهد گردید. کارهای ابتدایی بهشان میسپارند یا از آنها میخواهند کارهایی انجام دهند که هیچ تناسبی با تخصصشان ندارد. چندین اوقات حتی رئیسشان کمترین آشنایی با کار حرفهای ندارد و این تحصیلکرده باید برای مدیری کار کند که شایستگی لازم را ندارد.سیستم مراتب شغلی به هم خورده هست. بسیاری از مدیران بر اساس شایستگی انتخاب نمیشوند؛ نخبهترین کارمندان به مدیریت نمیرسند و جای آنها را کسانی میگیرند که صرفاً رابطه دارند.کشورهای توسعه یافته می دانند مهاجر ایرانی، نیروی کار ارزشمندی هست*نیروهای غیر تحصیلکرده که این مشکل را ندارند آنها چرا مهاجرت می کنند؟این وضعیت برای نیروهای کار ساده هم وجود دارد: کارگرانی که چهار ماه، چهار ماه قرارداد میبندند، گاه چندینین ماه حقوق نمیگیرند، و اگر اعتراضی کنند، بهراحتی اخراج میشوند.کارفرماها هم با هستناد به وضعیت بد اقتصادی، دستمزد را پایین نگه میدارند. حتی اگر دولت میانجی شود و دستمزدها بالا برود، تورم گردیدید ظرف دو سه ماه ارزش آن افزایش را از بین میبرد. در چنین شرایطی، مقاومت فرهنگی و عاطفی افراد در برابر ترک وطن تا یک جایی دوام میآورد، اما وقتی مسئله بیکاری و بیثباتی درآمد باگردید و به نقطه بحران برسد، این مقاومت رنگ میبازد.همانطور که جناب سعدی فرموده :« نتوان مرد به سختی که من این جا زادم»؛ انسان نمیخواهد در خواری بماند. فرد با خودش بیان میکند بمانم و گرسنگی بکشم یا بروم و شاید راهی باز شود. به همین دلیل هست که ایرانیان، که مهاجران توانمند و باسواد و باهوشی هستند، گزینه ای عالی برای کشورهای توسعهیافته محسوب میشوند. این کشورها ظاهراً سختگیری میکنند، گزینش و مصاحبه میگذارند، اما در عمل میدانند که مهاجر ایرانی نیروی کاری ارزشمند هست و درهایشان را برای او باز نگه میدارند.توان ایجاد مناطق سکونتی تازه نداریم چون توانایی تامین آب و برق نداریم*نظر به اینکه هم موج مهاجرت تحصیلکردهها و هم کوچ داخلی از کلانشهرها به شهرکهای حاشیهای مطرح گردیده، چه سیهستهای اقتصادی و شهری امکان داردد هم مهاجرت داخلی را مدیریت کند، هم فرصتهای شغلی و کیفیت زندگی در این مناطق را افزایش دهد، و هم از شکلگیری حاشیهنشینی و مشکلات زیرساختی جلوگیری کند؟این موضوع دو وجه دارد؛ اگر مردم به شهرکهای طراحیگردیده با زیرساخت مثل اندیشه یا هشتگرد بروند، به رگردید آن مناطق کمک میکنند. ولی اگر به نقاط فاقد آب، برق و خدمات رانده شوند، همان حاشیهنشینی قدیمی تکرار خواهد گردید. البته هزینه حملونقل و قیمت بنزین هم در اینحا بسیار تعیین کننده هست . فعلاً بنزین ارزان هست و رفتوآمد ممکن.در همهٔ شهرهای بزرگ دنیا چنین جابهجاییهایی طبیعی هست. اگر مشکل حملونقل نباگردید، مثلاً مترو و اتوبوسکافی باگردید، ساکنان امکان داردند در شهرکهای اقماری خانه بگیرند و برای کار روزانه به مرکز شهر بیایند. در تهران هم خیلیها از اسلامشهر یا نقاط دورتر صبح زود میآیند و شب برمیگردند. الان چون بنزین نسبتاً ارزان هست، این رفتوآمد هنوز ممکن هست؛ حتی مترو در چندین مسیرها کمک انجام میدهد.این جابهجایی دو اثر دارد: از یک طرف به کاهش تراکم تهران کمک انجام میدهد و از جهات دیگر باعث رگردید و رونق شهرکهای برنامهریزیگردیده مثل هشتگرد، اندیشه یا صفاشهر خواهد گردید. کسانی که به این مناطق میروند، پولشان را آنجا خرج میکنند و به اقتصاد محلی جان میدهند. اما اگر مهاجرت به نقاطی باگردید که هیچ زیرساختی ندارند—بدون آب، برق یا طرح شهری،نتیجهاش فقط حاشیهنشینی و افت کیفیت زندگی هست. تجربه دهههای گذشته نشان داده که این نوع حاشیهنشینی هم به خود ساکنان آسیب میزند و هم برای مدیریت شهری دردسرساز هست.چگونه می توان کیفیت زندگی را دراین مناطق حفظ کرد؟مردم برای کیفیت فرهنگی یا امکانات تفریحی به این شهرکها نمیروند؛ دلیل اصلی توان مالی هست. اجاره و خرید خانه در تهران سرسامآور گردیده هست. خانوادهها جایی را انتخاب میکنند که بتوانند اجاره بپردازند یا خانهای تهیه کنند. اگر بتوانند مغازه یا کسبوکاری کوچک راه بیندازند، مثل یک سوپرمارکت در شهری کوچک، همانجا میمانند. اما همانطور که بیان کردم این روند وابسته به هزینه حملونقل هست. اگر قیمت بنزین یا کرایههای اتوبوس و تاکسی بالا برود، امکان این رفتوآمد روزانه کمتر خواهد گردید. بنابراین گسترش شهرکهای طراحیگردیده با زیرساخت حملونقل پایدار امکان داردد مفید باگردید، اما ساختوساز بیبرنامه در مناطق فاقد آب و برق، مثل تجربههای قدیمی حاشیهنشینی در تهران و مشهد، دیگر نه گردیدنی هست و نه قابل دوام. امروز حتی شهرهای موجود هم در تأمین آب و برق مشکل دارند، چه برسد به ایجاد مناطق سکونتی تازه. وقتی اقتصاد فرو میپاگردید، شعار وطندوستی و فرهنگسازی فقط مقاومت موقت ایجاد انجام میدهد. مردم برای بقا حرکت میکنند. اگر
شغلی نباگردید، اگر مدیران شایسته نباشند و نابرابری فزاینده شود، هیچ سیهست فرهنگی پایداری ایجاد نانجام میدهد.درشهرک ها نسبتاً شهرداری ها می توانند یه بالا رفتن کیفیت زندگی کمک کنند، به شرط آن که مردم بتوانند عوارض بپردازند و فضا برای کار فرهنگی باز باگردید.در واقع شما راهحل اساسی را در احیای اقتصاد میبینید؟بله. اگر اقتصاد رونق بگیرد، مردم یا میمانند یا اگر رفته باشند برمیگردند، مشکل ما سیهستهای خارجی و داخلی هست که مانع این رونق گردیده. تا اقتصاد تکان نخورد، موج مهاجرت ادامه دارد. رابطه مستقیمی میان سیهست های اقتصادی وسیاسی و مهاجرت وجود دارد.نیز بخوانیدتوقف موقتی مهاجرت به آمریکافاصله قیمتی آپارتمانهای پایتخت در ۹ گروه متراژی+جدولرکوردشکنی کاهش نرخ بیکاری در روسیههستاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک: نامکان دارد بر مبنای کتابهای دانشچندین اوقات برای چالشهای اقتصادی ایران نسخه پیچید/تورم زمانی مضرهست که منجر به بیکاری بیشتر شهروندان شود
دیدگاهها