حمله پوپولیست‌های چپ‌گرا  به نخبگان مالی و سرمایه‌داری | پیامدهای اقتصادی موج جهانی سیاست‌های پوپولیستی چیست؟
کد خبر : ۳۴۰۸۶
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۶/۲۹
-
زمان : ۰۶:۳۷
|
دسته بندی: اسلایدر

حمله پوپولیست‌های چپ‌گرا به نخبگان مالی و سرمایه‌داری | پیامدهای اقتصادی موج جهانی سیاست‌های پوپولیستی چیست؟

اقتصادنیوز: پوپولیست‌های در قدرت، به‌ویژه در میان‌مدت و بلندمدت، آسیب‌های اقتصادی قابل‌توجهی ایجاد می‌کنند. پس از ۱۵ سال، تولید ناخالص داخلی در کشورهای تحت حاکمیت پوپولیست‌ها به‌طور متوسط ۱۰ درصد کمتر از کشورهای غیرپوپولیست هست.

به گزارش پول و تجارت، روند افزایش پوپولیسم در جهان روندی شبیان کرد‌آور هست. محققان «موسسه تونی بلر» دریافتند که پوپولیسم در سیهست در 30 سال گذشته در سراسر جهان پنج برابر گردیده هست.بنا بر گزارش محمدحسین باقی در هفته نامه تجارت روز آتی؛بگذارید کمی به عقب برویم. در سال 2018، گاردین روندی شبیان کرد‌انگیز را مشاهده کرد؛ کلمه «پوپولیسم» در صفحات آنها در سال ۲۰۱۶، 10 برابر بیشتر از سال ۱۹۹۸ ظاهر گردید. طبق ارزیابی «گوگل آنالیتیکس»، علاقه جهانی به پوپولیسم در نوامبر ۲۰۱۶ به بالاترین حد خود رسید و در ژانویه ۲۰۱۷ از روند سال 2016 دوباره پیشی گرفت. در اینجا چندین مسئله بررسی خواهد گردید: پوپولیسم چیست، تاثیرات آن بر سیهست کدام هست و مهم‌تر از آن، تاثیرات پوپولیسم بر اقتصاد چگونه هست؟اول) چرا پوپولیسم اهمیت دارد؟«ویلیام گالستون»، دانشمند علوم سیاسی، ممکن هست به شما بگوید که «پوپولیسم دشمن کثرت‌گرایی هست» یا اینکه «یک واکنش دموکراتیک غیرلیبرال به لیبرالیسم غیردموکراتیک» هست. ممکن هست برای چندین این حرف‌ها بی‌معنی به نظر برسد. پوپولیسم یعنی این دیدگاه که «مردم واقعی» یک کشور مورد حمله نخبگان و نهادهای لیبرالی قرار گرفته‌اند که به‌دنبال کنترل روند دموکراتیک هستند. پوپولیسم امکان داردد در کشورهایی رگردید کند که اقتصاد روبه‌زوال، ترس از امنیت یا نارضایتی از منافع خاص وجود دارد.پوپولیسم به‌عنوان یک جنبش، به‌طور سیستماتیک خودی‌ها را شناسایی انجام می‌دهد، از غیرخودی‌ها مشروعیت‌زدایی و بحران‌ها را تگردیدید انجام می‌دهد. بااین‌حال، فاقد یک وضعیت نهایی مشخص هست. «عزیز حق» و «تام گینزبرگ»، هستادان حقوق دانشگاه شیکاگو، هستدلال می‌کنند که «پوپولیسم کاریزماتیک» و «زوال حزبی» علت اصلی فرسایش دموکراتیک هستند. این دو نویسنده تعدادی از راه‌هایی را که پوپولیسم از طریق آنها دموکراسی را تضعیف انجام می‌دهد، شناسایی کردند؛ شامل سوءهستفاده از اصلاحات قانون اساسی، حمله به تفکیک قوا، حمله به بازیگران مستقل لیبرال و حمله به نهادهایی که بخشی از حوزه عمومی مانند روزنامه‌نگاری، دانشگاه‌ها و حسابرسی‌های مالیاتی هستند.ظهور پوپولیسم رهست‌گرا در ایالات‌متحده با انتخاب دونالد ترامپ، بسیاری از روندهای بیان‌گردیده در کتاب‌های درسی را منعکس انجام می‌دهد. پوپولیسم در ایالات‌متحده امروز ریشه در احساسات ضدمهاجرتی و ضدنخبگان دارد که طبقه متوسط سفیدپوست را خشمگین و هرگونه مخالفتی مانند مخالفت رسانه‌ها را بی‌اعتبار انجام می‌دهد. پوپولیسم توجه زیادی به خود جلب کرده هست و دلیل هم دارد: پوپولیسم یک تهدید وجودی مشروع برای دموکراسی لیبرال به شکلی که ما می‌شناسیم، محسوب خواهد گردید. از طریق دانش، مصالحه و شمولیت اقتصادی در میان طبقات و فرهنگ‌ها، امکان دارد بذرهایی را که نارضایتی می‌کارند، له کرد تا از دموکراسی‌ها در سراسر جهان محافظت شود.دوم) ما علیه آنها؛ مردم علیه نخبگانتعریف و اندازه‌گیری «پوپولیسم» چالش‌برانگیز هست، اما تعریف سایر مفاهیم سیاسی مانند «نهادها»، «قطبی‌سازی» یا «دموکراسی» که به‌طور گسترده در علوم اجتماعی هستفاده می‌شوند نیز چالش‌برانگیز هست. «موریتز شولاریک»، «کریستوف تربش» و «مانوئل فونکه» از موسسه اقتصاد و علوم سیاسی کیل در مقاله‌ای نوشتند، اصطلاح پوپولیسم اولین‌بار در اواخر قرن نوزدهم پدیدار گردید و از آن زمان در زمینه‌های تاریخی و جغرافیایی متنوع و از طریق رشته‌های مختلف، از جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، تاریخ و انسان‌شناسی گرفته تا اقتصاد، هستفاده قرار گردیده هست. این تنوع طبیعتاً به مفهوم‌سازی‌های زیادی منجر گردیده هست. این اصطلاح نیز اغلب در مطبوعات، معمولاً بدون تعریف روشن و با عبارت‌های تحقیرآمیز، هستفاده خواهد گردید. هدف ما ارائه تعریفی روشن از پوپولیسم هست که بر اساس تحقیقات معتبر بنا گردیده باگردید و برای نمونه بزرگی از کشورها و سال‌ها قابل‌اجرا باگردید. برای این منظور، از پیشرفت‌هایی که تحقیقات در مورد پوپولیسم در طول 20 سال گذشته دارای بوده هست، بهره بردیم.به‌طور خاص، در سال‌های اخیر اجماع جدیدی در مورد چگونگی تعریف پوپولیسم، به‌عنوان یک سبک سیاسی که بر تضاد ادعایی میان «مردم» در مقابل «نخبگان» متمرکز هست، به وجود آمده هست. این تعریف اکنون از سوی بیشتر پژوهشگران برجسته پوپولیسم به‌کار برده خواهد گردید. این تعریف، یا حداقل عنصر اصلی آن، یعنی لفاظی ضدساختاری، اکنون از سوی اکثر اقتصاددانانی که امروزه روی پوپولیسم کار می‌کنند نیز هستفاده خواهد گردید. مثلاً، رودریک توضیح می‌دهد که مضمون متحدکننده رهبران پوپولیست این هست که آنها «جهت‌گیری ضدساختاری، ادعای صحبت از طرف مردم در برابر نخبگان» را به اشتراک می‌گذارند. به‌طور مشابه، روویرا کالتواسر هستفاده از تعریف اجماع در علوم سیاسی را برای بررسی پیامد اقتصادی پوپولیسم پیشنهاد انجام می‌دهد، که دقیقاً همان کاری هست که ما در اینجا انجام می‌دهیم.بر اساس تعریف رایج در علوم سیاسی، ما آن رهبری را پوپولیست تعریف می‌کنیم که جامعه را به دو گروه مصنوعی -«مردم» در مقابل «نخبگان»- تقسیم و سپس ادعا کند که تنها نماینده «مردم واقعی» هست. پوپولیست‌ها مبارزه ادعایی مردم («ما») علیه نخبگان («آنها») را در مرکز مبارزات سیاسی و سبک حکومت خود قرار می‌دهند. به‌طور دقیق‌تر، پوپولیست‌ها معمولاً «مردم» را اکثریتی رنج‌کشیده، ذاتاً خوب، بافضیلت، اصیل، عادی و معمولی به تصویر می‌کشند که اراده جمعی آنها در رهبر پوپولیست تجسم یافته هست. در مقابل، «نخبگان» اقلیتی ذاتاً فاسد، خودخواه و قدرت‌طلب هستند که به‌طور منفی به‌عنوان همه کسانی که «مردم» نیستند تعریف می‌شوند. این تعریف مزایای متعددی دارد: امکان دارد آن را در طول زمان و مناطق مختلف (مثلاً در آمریکای لاتین دهه ۱۹۴۰ و نیز در اروپای دهه ۲۰۱۰) به کار برد؛ به ویژگی‌های نهادی (مثلاً سیستم‌های ریهست‌جمهوری در مقابل پارلمانی) وابسته نیست؛ و به مرحله توسعه اقتصادی یا اجتماعی بستگی ندارد (برای اقتصادهای نوظهور و پیشرفته نیز کاربرد دارد).نیز، این تعریف در مورد پوپولیست‌های چپ و رهست نیز صدق انجام می‌دهد. به‌طور خاص، این تعریف محدود به رهبران چپ‌گرا که دستور کار توزیع مجدد را دنبال می‌کنند (همان‌طور که اغلب در آمریکای لاتین یافت خواهد گردید) نیست. برای روشن گردیدن موضوع، نتایج سیهستی مانند سیهست‌های اجتماعی یا کسری قرار دارای بودجه فزاینده، برای طبقه‌بندی یک رهبر به‌عنوان پوپولیست یا غیرپوپولیست هستفاده نمی‌شوند. بنابراین، این رویکرد گسترده‌تر از رویکرد دورنبوش و ادواردز (۱۹۹۱) هست که پوپولیسم را «یک دیدگاه سیهستی در مدیریت اقتصادی که بر رگردید اقتصادی و توزیع مجدد درآمد تاکید انجام می‌دهد و خطرات تورم و تامین مالی کسری را نادیده دریافت می‌کند» تعریف می‌کنند. در اینجا، سیهستمداران چپ‌گرا تنها در صورتی به‌عنوان پوپولیست کدگذاری می‌شوند که بیان کردمان پوپولیستی «ضدساختاری» را در پیش بگیرند. به همین ترتیب، ما رهبران رهست‌گرا را که از الگوی جدی «مردم در مقابل نخبگان» پیروی می‌کنند، حتی اگر سیهست‌های اقتصادی ارتدوکس را اتخاذ کنند، پوپولیست می‌نامیم. مثلاً، «رجب طیب اردوغان» در ترکیه (البته در سال‌های اولیه. او بعدها به اقتدارگرایی روی آورد)، «آلبرتو فوجیموری» در پرو یا «ویکتور اوربان» در مجارستان، که همگی سیهست‌های اقتصادی مناسب برای تجارت را دنبال کردند و بر دوره‌های طولانی ثبات اقتصاد کلان نظارت دارای بودند.به علاوه، تمرکز بر «مردم در مقابل نخبگان» نیز به تمایز پوپولیست‌های تمام‌عیار (که بر تضاد میان این دو گروه تاکید دارند) از سیهستمداران کاریزماتیک که از لفاظی‌های ساده‌انگارانه یا تقابلی برای جذب توده‌ها هستفاده می‌کنند، کمک انجام می‌دهد. برای نمونه، تونی بلر و مارگارت تاچر در بریتانیا، ولادیمیر پوتین در روسیه، رونالد ریگان در ایالات‌متحده و نیکلا سارکوزی در فرانسه. این رهبران غیرپوپولیست شناخته می‌شوند، زیرا تضاد میان مردم و نخبگان در مرکز دستور کار سیاسی آنها نیست. آنها درحالی‌که برای مردم جذاب هستند، به‌ندرت (اگر نگوییم هرگز) از لفاظی‌های ضدساختاری یا ضدنخبگان هستفاده می‌کنند.این تعریف چندین اوقات با سایر ویژگی‌های رهبری که در آثار قبلی برای تعریف پوپولیست‌ها هستفاده گردیده هست، همپوشانی دارد، برای مثال: 1- سبک و کاریزمای شخصیت‌گرایانه/پدرسالارانه؛ 2- تصویر بیرونی؛ 3- ادعای رهبری یک «جنبش» فراتر از سیهست‌های سنتی؛ 4- تمایل به ساده‌سازی بیش‌ازحد مشکلات پیچیده؛ 5- هستفاده از زبان تهاجمی، قطبی‌ساز و تحریک‌آمیز؛ 6- تمایل به بهره‌برداری آشکار از نارضایتی‌های فرهنگی یا اقتصادی؛ 7- اقتدارگرایی؛ 8- توسل به جهان‌بینی‌ها و بومی‌گرایی و هویت ملی‌گرایانه/روستایی/درون‌نگر (چندین اوقات اوقات نوستالژیک)؛ 9- درخوهست دموکراسی مستقیم از طریق همه‌پرسی؛ 10- همدردی با نظریه‌های توطئه؛ 11- ارتباط/پیوند مستقیم با رای‌دهندگان، به‌ویژه از طریق رسانه‌های جمعی/اجتماعی؛ 12- مشتری‌مداری/حمایت‌طلبی؛ و 13- مردانگی/قدرت‌طلبی. یکی دیگر از ویژگی‌های مهم پوپولیسم که بسیاری از نویسندگان بر آن تاکید دارند، ضدیت با کثرت‌گرایی هست. درحالی‌که بسیاری از پوپولیست‌ها در نمونه ما انواع مختلفی از این ویژگی‌ها را نشان می‌دهند، از آنها برای اهداف کدگذاری هستفاده نخواهد گردید؛ نیز به این دلیل که تعیین دقیق آنها در موارد مختلف دشوار هست.پوپولیسم چپ‌گرا و رهست‌گرابرای تمایز بین پوپولیست‌های رهست‌گرا و چپ‌گرا، ما دوباره تحقیقات در علوم سیاسی و اقتصاد سیاسی را دنبال می‌کنیم. به‌طور خلاصه، تفاوت در این هست که پوپولیست به چه کسی حمله انجام می‌دهد: نخبگان اقتصادی یا خارجی‌ها و اقلیت‌ها، و نخبگان سیاسی که از آنها محافظت می‌کنند. ویژگی تعیین‌کننده پوپولیست‌های چپ‌گرا این هست که ضدنخبه‌گرایی آنها عمدتاً در چهارچوب اقتصادی قرار دریافت می‌کند.پوپولیست‌های چپ‌گرا اغلب به نخبگان مالی، سرمایه‌داری و الیگارشی که ظاهراً کشور را به بهای مردم غارت می‌کنند، حمله می‌کنند. آنها اغلب علیه جهانی گردیدن، بانک‌ها و صندوق‌های پوشش ریسک، شرکت‌های چندینملیتی و موسسه‌های مالی بین‌المللی مانند صندوق بین‌المللی پول یا بانک جهانی تجمع می‌کنند. درعین‌حال، آنها تمایل دارند سیهست‌های مداخلات دولتی و بازگشت به ملی‌گرایی اقتصادی را مطالبه کنند. بنابراین، لفاظی‌های قطبی‌کننده آنها بر بُعد مالی و اقتصادی متمرکز هست، درحالی‌که از نظر فرهنگی، پوپولیست‌های چپ‌گرا به فراگیر قرار دارای بودن و طرفداری از چندینفرهنگی قرار دارای بودن تمایل دارند.در مقابل، پوپولیست‌های رهست‌گرا بیشتر بیان کردمان پوپولیستی خود را در چهارچوب فرهنگی قرار داده و گروه سومی را هدف قرار می‌دهند: خارجی‌ها و اقلیت‌های قومی و مذهبی که ظاهراً هویت و فرهنگ ملی را تهدید می‌کنند. آنها اغلب «نخبگان» (که در درجه اول نخبگان سیاسی هستند) را به محافظت از این اقلیت‌ها در برابر اراده «مردم» متهم می‌کنند. با انجام این کار، پوپولیست‌های رهست‌گرا، درست مانند همتایان چپ‌گرای خود، احساسات ضدنخبه‌گرایانه، مخالفت با سیستم و دفاع از مردم عادی را پرورش می‌دهند. پوپولیست‌های رهست‌گرا اغلب بیگانه‌هراسی قومی-ملی را تقویت می‌کنند، بر زوال فرضی ارزش‌های سنتی تاکید می‌کنند و به سیهست‌های محافظه‌کارانه و قانون و نظم متوسل می‌شوند. به علاوه، پوپولیست‌های رهست‌گرا اغلب (اما نه همواره، به‌ویژه در مورد چندین از جنبه‌های جهانی گردیدن/یا امور مالی) سیهست‌های اقتصادی لیبرال را ترویج می‌کنند و از مقررات مناسب برای کسب‌وکار، مالیات‌های پایین و یک دولت رفاه محدود حمایت می‌کنند.سوم) پوپولیست‌ها رونق اقتصادی کوتاه‌مدتی ایجاد می‌کنندلفاظی‌های «ضدساختاری» سیهستمداران پوپولیست در دهه گذشته به‌طور غیرمعمولی با موفقیت مواجه قرار دارای بوده هست. سیهستمدارانی که در ادبیات علوم سیاسی پوپولیست توصیف می‌شوند، هم‌اکنون در کشورهایی مختلف شامل برزیل، مجارستان، هند، لهستان، ترکیه، بریتانیا و نیز در ایالات‌متحده حکومت می‌کنند.چه پیامدهای اقتصادی‌ را امکان داردیم از موج جهانی سیهست‌های پوپولیستی در سال‌های اخیر انتظار دارای بوده باشیم؟ اقتصادها در کوتاه‌مدت و میان‌مدت تحت حاکمیت پوپولیستی چگونه عمل می‌کنند؟ یک دیدگاه گسترده آکادمیک این هست که رهبران پوپولیست برای اقتصاد مضر و به‌سرعت «خودویرانگر» هستند. آثار تاثیرگذار ساکس (۱۹۸۹) و دورنبوش و ادواردز (۱۹۹۱) در مورد پوپولیسم آمریکای لاتین در دهه‌های ۱۹۶۰، ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، یک «چرخه پوپولیستی» را شناسایی کرد. رهبران پوپولیست با هستفاده از سیهست‌های مالی انبساطی، رونق کوتاه‌مدت ایجاد می‌کنند که درنهایت به یک بحران اقتصادی و سیاسی منجر خواهد گردید.دورنبوش و ادواردز معتقدند که «ویژگی خودویرانگر پوپولیسم به‌ویژه از کاهش گردیدید درآمد سرانه آشکار خواهد گردید». پس از یک سرخوشی ناگهانی و شیرین، تولید زیر فشار سیهست‌های کلان اقتصادی ناپایدار سقوط انجام می‌دهد و پوپولیست قدرت را از دست می‌دهد. مقالات جدیدتر اغلب این دیدگاه را پذیرفته و تاکید می‌کنند که پوپولیسم از نظر اقتصادی پرهزینه هست و البته تحلیلگران مالی و بانکداران مرکزی در مورد خطرات اقتصادی پوپولیسم نیز هگردیدارهایی داده‌اند. بااین‌حال، فراتر از نمونه آمریکای لاتین، کار دقیق بسیار اندکی در مورد پیامدهای کلان اقتصادی پوپولیسم، به‌ویژه در اقتصادهای پیشرفته، وجود دارد. پوپولیسم، مانند بحران‌های مالی، پدیده‌ای فرض می‌گردید که فقط در کشورهای در حال توسعه رخ می‌دهد. بیشتر کارها در مورد پیامدهای پوپولیسم از دهه ۱۹۹۰ به‌صورت روایی قرار دارای بوده و بر پیامدهای سیاسی تمرکز دارد. شواهد کمّی از تاریخ اقتصادی کمیاب هست.طبق تعریف رایج امروزی، پوپولیسم یک سبک سیاسی تعریف خواهد گردید که بر مبارزه فرضی «مردم در مقابل حاکمیت» متمرکز هست. پوپولیست‌ها روایت «مردم در مقابل نخبگان» را در مرکز دستور کار سیاسی خود قرار می‌دهند و سپس ادعا می‌کنند که فقط نماینده «مردم» هستند. این تعریف به‌ طرزی فزاینده‌ غالب گردیده و اکنون به‌طور گسترده از سوی اقتصاددانان نیز به کار برده خواهد گردید. رهبران پوپولیست ادعا می‌کنند که نماینده «مردم عادی واقعی» در برابر «نخبگان» دغل‌کار هستند و بدین ترتیب جامعه را به دو گروه به ظاهر همگن و متخاصم تقسیم می‌کنند.ما این تعریف اجماعی مدرن از پوپولیسم را به تاریخ -از سال ۱۹۰۰- اعمال می‌کنیم و حدوداً ۱۵۰۰ رهبر را از آن زمان به‌عنوان پوپولیست یا غیرپوپولیست طبقه‌بندی می‌کنیم. ما ۷۷۰ کتاب، فصل‌های کتاب و مقاله در مورد پوپولیسم از تمام علوم اجتماعی، شامل بیش از ۲۰ هزار صفحه مطالعات موردی در مورد سیهستمداران پوپولیست، جمع‌آوری و دیجیتالی کردیم. این مجموعه داده‌ها، حقایق جدیدی را در مورد ظهور پوپولیسم آشکار انجام می‌دهد: 1- پوپولیسم در سطح دولت‌های مرکزی در سال ۲۰۱۸، پس از یک روند افزایشی ۳۰ساله، به بالاترین حد خود رسید. 2- پوپولیسم ماهیتی سریالی دارد. کشورهایی که در طول تاریخ یک رهبر پوپولیست دارای بوده‌اند، احتمال بیشتری دارد که شاهد به قدرت رسیدن یک رهبر یا حزب پوپولیست دیگر باشند (نمونه‌های اخیر شامل ایتالیا و مکزیک خواهد گردید). 3- بسیاری از پوپولیست‌ها پس از یک بحران یا رکود اقتصادی کلان، مطابق با پیامدهای سیاسی بحران‌ها به قدرت می‌رسند. 4- بسیاری از پوپولیست‌ها در بقا یافتن در قدرت و شکل‌دهی سرنوشت سیاسی کشور خود برای یک دهه یا بیشتر موفق هستند. به‌طور متوسط، تعداد سال‌های قدرت پوپولیست‌ها دو برابر غیرپوپولیست‌ههست (هشت سال در مقابل چهار سال). 5- تعداد کمی از پوپولیست‌ها به روش‌های معمول، مثلاً با انتخابات، از قدرت خارج می‌شوند. شیوه‌های خروج اغلب شامل مقدار زیادی درام سیاسی هست: رسوایی‌های بزرگی که به هستیضاح یا هستعفا منجر می‌شوند، بحران‌های قانون اساسی و امتناع از کناره‌گیری، و نیز کودتا، خودکشی یا تصادف‌های مرگبار. 6- رهبران پوپولیست چپ‌گرا و رهست‌گرا الگوهای مشابهی از ورود، بقا و خروج را نشان می‌دهند و سهم آنها در نمونه حدوداً برابر هست.تجزیه‌وتحلیل ما نشان می‌دهد که همه رهبران پوپولیست پس از چندین سال تصدی قدرت، «خود را ناقرار دارای بود» نمی‌کنند و آسیب اقتصادی ناشی از حکومت پوپولیستی معمولاً گردیدید هست. وقتی صحبت از تخمین اثرات علّی رهبری پوپولیستی بر اقتصاد خواهد گردید، هیچ هستراتژی کاملی وجود ندارد. پوپولیسم هزینه‌های اقتصادی زیادی دارد. طی ۱۵ سال، تولید ناخالص داخلی سرانه و مصرف، بیش از ۱۰ درصد کاهش می‌یابد. به علاوه، به‌رغم ادعای آنها مبنی بر پیگیری منافع «مردم عادی» در برابر نخبگان، توزیع درآمد به‌طور متوسط بهقرار دارای بود نمی‌یابد.چهارم) پوپولیست‌ها اقتصاد را تضعیف می‌کننددر طول چندین دهه گذشته، پوپولیست‌ها در فهرستی طولانی از کشورها به قدرت رسیده‌اند. ایتالیا «سیلویو برلوسکونی» را انتخاب کرد و ترکیه «رجب طیب اردوغان» را به قدرت رساند. ونزوئلا ابتدا «هوگو چاوس» و اکنون «نیکلاس مادورو» را دارد. همسایه‌اش، برزیل را، تا سال ۲۰۲۳ «ژائیر بولسونارو» اداره می‌گردید. رئیس‌جمهور فعلی آرژانتین، «خاویر میلی»، آنارکو-کاپیتالیست، آشکارا یک پوپولیست هست.ایالات‌متحده در سال ۲۰۱۶ و بار دیگر در سال 2024 دونالد ترامپ را به قدرت رساند. رهبران پوپولیست از طیف‌های سیاسی مختلفی هستند. چاوس و مادورو سوسیالیست هستند، درحالی‌که میلی و ترامپ محافظه‌کارند. چندین اوقات اوقات، رهبران از دسته‌بندی ساده چپ و رهست سرپیچی می‌کنند. وجه مشترک همه آنها، تمایل به تحکیم قدرت با هستفاده از یک پیام یکسان و خشمگین هست. پوپولیست‌ها خود را بیگانگانی که برای توده‌ها می‌جنگند، و نماینده «مردم واقعی» در برابر نخبگان فاسد معرفی می‌کنند.پوپولیسم در حال اوج گرفتن هست. اگرچه در مورد تاثیرات پوپولیسم بر سیستم‌های سیاسی کشورها و میزانی که باعث فروپاشی دموکراتیک خواهد گردید، در سال‌های اخیر به‌طور گسترده بحث گردیده هست، اما پیامدهای اقتصادی آن کمتر مطالعه گردیده هست. پوپولیست‌ها چه سیهست‌های اقتصادی را دنبال می‌کنند و با چه نتایجی؟ برای پر کردن این شکاف، ما یک مطالعه جامع از رهبری پوپولیستی در سراسر جهان انجام دادیم. یک مجموعه داده شامل ۱۲۰ سال تاریخ و ۶۰ کشور ایجاد و ۵۱ رهبر پوپولیستی را شناسایی کردیم. ما آنها را کسانی می‌دانیم که درگیری میان «مردم» و «نخبگان» را در مرکز مبارزات انتخاباتی یا حکومت خود قرار می‌دهند. سپس سیهست‌های اقتصادی که آنها دنبال کردند و پیامدهای آن را بررسی کردیم.یافته‌ها ناامیدکننده قرار دارای بود. اگرچه، در ظاهر رهبری پوپولیستی ممکن هست اثرات اقتصادی متفاوتی دارای بوده باگردید، اما دریافتیم که بیشتر پوپولیست‌ها اقتصاد یک کشور را، به‌ویژه در درازمدت، تضعیف می‌کنند. آنها این کار را تا حد زیادی با تضعیف حاکمیت قانون و از بین بردن نظارت‌ها و توازن‌های سیاسی انجام می‌دهند. مطالعه ما روشن کرد که اگرچه پوپولیست‌ها ممکن هست خود را راه‌حل مشکلات یک کشور معرفی کنند، اما تمایل دارند زندگی را بدتر کنند. به‌عبارت دیگر، پوپولیست‌ها به «مردم واقعی» که ادعا می‌کنند می‌خواهند نجاتشان دهند، آسیب می‌رسانند.در طول تاریخ مدرن، پوپولیسم دو موج اصلی را تجربه کرده هست. موج اول در دهه 1930، طی «رکود بزرگ» و پیامدهای آشفته‌اش رخ داد. در طول جنگ سرد، پوپولیسم فروکش کرد، اما پس از سقوط دیوار برلین در سال 1989، پوپولیسم با گردیدت بیشتری بازگشت. امروز، جهان دوباره در عصر پوپولیسم هست. رکورد بالایی در سال 2018 به ثبت رسید، به‌طوری‌که 16 کشور از 60 کشور مورد بررسی ما که بیش از 30 درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل می‌دهند، پوپولیست‌ها اداره می‌کنند. امروزه، پوپولیست‌ها هنوز بر بیش از 12 کشور حکومت می‌کنند. اگرچه پوپولیست‌ها فراتر از طیف ایدئولوژیک هستند، اما تفاوت‌های قابل‌توجهی میان پوپولیست‌های چپ‌گرا و رهست‌گرا وجود دارد. پوپولیست‌های رهست‌گرا بر اختلافات قومی و فرهنگی تاکید می‌کنند و نخبگان را به تبانی با اقلیت‌ها و مهاجران و اولویت دادن به منافع خود بر منافع «مردم واقعی» متهم می‌کنند. در جناح چپ، پوپولیست‌ها به نخبگان اقتصادی و مالی به خاطر غارت کشور به قیمت از دست دادن جمعیت کارگر محلی حمله می‌کنند. پوپولیسم چپ‌گرا عمدتاً دهستانی مربوط به اواسط قرن بیستم هست که در دهه اول قرن بیست‌و‌یکم احیای کوتاهی را تجربه کرد. اما پوپولیسم رهست‌گرا در دوران اخیر به‌گردیدت افزایش یافته هست.در هر دو مورد، پوپولیسم پدیده‌ای سریالی هست. در کشورهایی که پیش‌تر پوپولیست‌ها اداره کرده‌اند، احتمال بیشتری برای به قدرت رسیدن دوباره دارند. آرژانتین -زادگاه اولین رهبر پوپولیست مدرن، هیپولیتو یریگوین- از سال ۱۹۰۰ حدوداً ۴۰ درصد از تاریخ خود را تحت حاکمیت پوپولیست‌ها گذرانده هست. ایتالیا ۲۹ درصد از آن دوره را تحت رهبری پوپولیستی سپری هست. اسلواکی را از زمان هستقلال در سال ۱۹۹۳، حدوداً ۶۰ درصد مواقع پوپولیست‌ها اداره کرده‌اند. بخشی از دلیل این پایداری این هست که پوپولیست‌ها از نظر سیاسی جان سالم به‌در می‌برند. آنها به‌ندرت سریع یا به خودی خود ناپدید می‌شوند. در عوض، آنها هر کاری از دستشان بربیاید انجام می‌دهند تا شانس خود را برای حفظ قدرت افزایش دهند، چه از طریق هستراتژی اصلی‌شان که ایجاد قطب‌بندی و تحریک هست و چه از طریق روش‌هایی جدی‌تر مانند قوانین انتخاباتی جدید، تصرف رسانه‌ها و ارعاب قوه قضائیه و مخالفان.بنابراین، پوپولیست‌ها به‌طور متوسط شش سال در قدرت هستند، درحالی‌که حاکمان غیرپوپولیست سه سال در قدرت هستند. احتمال انتخاب مجدد پوپولیست‌ها بسیار بیشتر هست، با احتمال ۳۶ درصد، در مقایسه با تنها ۱۶ درصد برای غیرپوپولیست‌ها؛ شکافی که با محبوبیت آنها و نیز مهارتشان در جدا کردن خود از اهرم‌های دموکراسی ‌توضیح‌دادنی هست. برلوسکونی، نخست‌وزیر سابق ایتالیا و یک غول رسانه‌ای میلیاردر را در نظر بگیرید که با ژست گرفتن به‌عنوان یک سیهستمدار ضدتشکیلات حاکم در پی رسوایی‌های فساد در کشور در اوایل دهه 1990 به قدرت رسید. برلوسکونی را که اغلب مخالفان و رسانه‌های بین‌المللی به خاطر رسوایی‌های به‌ظاهر بی‌پایانی که مشخصه دوران او در انظار عمومی قرار دارای بود، به‌عنوان «دلقک» می‌شناختند. با وجود این، بیش از هر نخست‌وزیر دیگری در تاریخ پس از جنگ ایتالیا در قدرت ماند. او در سال 2011 از سمت خود کناره‌گیری کرد و نزدیک به دو دهه به تناوب بر کشور حکومت کرد، اما سیهست ایتالیا همچنان براساس تصویر پوپولیستی او شکل گرفته هست. بسیاری از جانشینان او پوپولیست قرار دارای بوده‌اند، شامل نخست‌وزیر فعلی، جورجیا ملونی، که کمپین ضدمهاجرتی [و ضداروپایی او] به‌گردیدت از کتاب راهنمای پوپولیستی الهام گرفته هست.خانه‌خراب‌کن‌هابا وجود دوام پوپولیسم، تحقیقات سیستماتیک اندکی در مورد چگونگی توسعه و عملکرد اقتصادها هنگام به قدرت رسیدن پوپولیست‌ها انجام گردیده هست. اما یافتن نمونه‌هایی از پوپولیست‌هایی که باعث آسیب اقتصادی می‌شوند، آسان هست. برگزیت -که بوریس جانسون، سیهستمدار پوپولیست، قهرمان اصلی آن قرار دارای بود- فاجعه اقتصادی به بار آورد. «بریتانیای جهانی» که هواداران برگزیت تصور می‌کردند، از آن زمان تاکنون از همتایان خود عقب مانده و اقتصاد آن در هشت سال گذشته پنج درصد کمتر از کشورهای مشابه رگردید کرده هست. جدا گردیدن اقتصاد بریتانیا از بازار واحد اروپا به کاهش تجارت، سرمایه‌گذاری و مصرف منجر گردیده هست. سیهست‌های برلوسکونی در ایتالیا نیز به همین ترتیب شایسته نمراتی ضعیف هست. از زمان ورود او به صحنه سیاسی ایتالیا، اقتصاد با رگردید کُند تولید ناخالص داخلی و بهره‌وری، دچار رکود گردید؛ از سال ۲۰۰۰، میانگین نرخ رگردید اقتصادی سالانه در حدود نیم درصد گیر کرد. سیستم آموزشی همچنان در بحران هست و درخشان‌ترین ذهن‌های کشور مهاجرت کردند.نمونه‌های دراماتیک‌تری را امکان دارد در آمریکای جنوبی یافت. چاوس و مادورو با هم ونزوئلا را که زمانی صادرکننده ثروتمند نفت قرار دارای بود، ظرف ۲۰ سال به یک «فقیرخانه» تبدیل کردند. حمایت‌گرایی، خویشاوندسالاری و ملی‌سازی صنایع نفت، معدن، امور مالی، مخابرات و کشاورزی، در میان سایر بخش‌ها، یک فاجعه اقتصادی بی‌سابقه در یک کشور مدرن زمان صلح ایجاد کرد که موجب قحطی، بحران‌های پزشکی و مهاجرت گسترده به خارج از کشور گردید. در آرژانتین، رئیس‌جمهور «نستور کرشنر» و جانشین و همسرش، «کریستینا فرناندز د کرشنر»، نیز کشور خود را از پرتگاه مالی نجات دادند. چندین سال رگردید مبتنی بر صادرات، تورم افسارگسیخته و ورشکستگی ملی را به‌دنبال دارای بود. اما عملکرد اقتصادی رهبران پوپولیست به این راحتی قابل‌تعمیم نیست.ایالات‌متحده در دوران دولت اول ترامپ شاهد نرخ رگردید اقتصاد قابل‌مقایسه با دوران ریهست‌جمهوری قبلی قرار دارای بود (در دولت دوم او اگرچه شباهت‌هایی با دوران اولش دیده خواهد گردید، اما برای ارزیابی بهتر، نیازمند گذشت زمان هست). دیگر پوپولیست‌ها، مانند نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند، اردوغان در ترکیه و ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان، نیز در دوران تصدی خود نسبتاً به موفقیت اقتصادی دست یافتند.تحقیقات ما با کندوکاو در میان این حکایت‌ها، به یک نکته مشترک دست یافت. برای انجام این کار، از الگوریتمی هستفاده کردیم که روندهای اقتصادی یک کشور را قبل و بعد از ظهور یک پوپولیست با کشورهای مشابه که از سوی پوپولیست‌ها اداره نمی‌شوند، مقایسه می‌کرد. در مجموع، دریافتیم که پوپولیست‌های در قدرت، به‌ویژه در میان‌مدت و بلندمدت، آسیب‌های اقتصادی قابل‌توجهی ایجاد می‌کنند. پس از ۱۵ سال، تولید ناخالص داخلی در کشورهای تحت حاکمیت پوپولیست‌ها به‌طور متوسط ۱۰ درصد کمتر از کشورهای غیرپوپولیست هست. دو توضیح اصلی برای اینکه چرا پوپولیست‌ها برای رگردید اقتصاد مضر هستند، وجود دارد. یکی از آنها حمایت‌گرایی هست. پوپولیست‌ها شعارهای ملی‌گرایانه سر می‌دهند و همان‌طور که پیش‌بینی خواهد گردید، پس از رسیدن به قدرت، ملی‌گرایی اقتصادی را اجرا می‌کنند. چه در جناح چپ و چه در جناح رهست، پوپولیست‌ها تعرفه‌ها را اعمال می‌کنند و توافق‌نامه‌های تجاری کمتری را دنبال می‌کنند و بنابراین جریان کالاها و خدمات را کند می‌کنند. آنها نیز موانعی را برای سرمایه‌گذاری خارجی ایجاد و رگردید اقتصاد را تضعیف می‌کنند.دلیل دوم اساسی‌تر هست. رهبران پوپولیست در تلاش‌های خود برای ماندن در قدرت، حاکمیت قانون را تضعیف می‌کنند. آنها از زیر پا گذاشتن هنجارها و قوانین حقوقی و تضعیف نهادهای دموکراتیک، اخراج قضات یا آغاز تحقیقات در مورد کسب‌وکارهایی که مانع آنها می‌شوند، ابایی ندارند. شاخص‌های هستاندارد برای آزادی قضایی، انتخاباتی و رسانه‌ای پس از به قدرت رسیدن پوپولیست‌ها به‌ طرز قابل‌توجهی کاهش می‌یابد (نمونه‌های این رویکرد را امکان دارد در دولت دوم ترامپ دید). همان‌طور که سال‌ها تحقیق نشان داده هست، تضعیف نهادها به‌نوبه خود برای رگردید اقتصاد، سرمایه‌گذاری و رفاه مضر هست. دلیلش این هست که نهادهای دموکراتیک کارآمد، قوه مجریه را محدود کرده و جامعه مدنی (شامل شرکت‌ها) را از دخالت‌های خودسرانه محافظت می‌کنند، که برای سرمایه‌گذاری، نوآوری و رگردید مهم هست.بنابراین، تاریخ اقتصادی پوپولیسم از سال ۱۹۰۰ به بعد روشن انجام می‌دهد که دولت‌های پوپولیستی معمولاً مخرب هستند. رهبران پوپولیست ممکن هست وعده حمایت و حفاظت از مردم عادی را بدهند، اما اغلب برعکس عمل می‌کنند. کشورهای آنها شاهد کاهش رگردید اقتصاد و آزادی‌های سیاسی هستند. پوپولیست‌ها ممکن هست با قطبی کردن رای‌دهندگان و دستکاری نظام سیاسی به نفع خود، به هر حال بتوانند قدرت را حفظ کنند. اما نامکان داردند ادعا کنند که راه‌حل‌هایی برای مشکلات اقتصادی دارندونتیجه‌گیریوقتی پوپولیست‌ها به قدرت می‌رسند، امکان داردند آسیب‌های اقتصادی و سیاسی پایداری وارد کنند. کشورهایی که از سوی پوپولیست‌ها اداره می‌شوند، به‌طور متوسط شاهد کاهش بسیار تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی هستند. سیهست‌های تجاری حمایت‌گرایانه، پویایی بدهی ناپایدار و فرسایش نهادهای دموکراتیک به‌عنوان وجوه مشترک پوپولیست‌های در قدرت برجسته هستند. با نچندین اوقات به آینده، یک خطر بزرگ، ماهیت سریالی پوپولیسم هست. داده‌های تاریخی که ما جمع‌آوری کرده‌ایم نشان می‌دهد که پوپولیسم یک پدیده پایدار هست و کشورهایی مانند آرژانتین و اکوادور از سال ۱۹۱۶ شاهد رهبری پوپولیستی گاه‌به‌گاه قرار دارای بوده‌اند. پرسش اصلی این هست که آیا کشورهای پیشرفته در آینده سرنوشت مشابهی خواهند دارای بود و شاهد «پوپولیسم سریالی» برای سال‌ها و دهه‌های آینده خواهند قرار دارای بود یا خیر. متاسفانه، نظر به تاریخ، این سناریو بعید نیست.نیز بخوانیدکنایه های عباس عبدی به کاندیداهای 1400بایدن: ترامپ مسؤولیت‌پذیر نیست و در مبارزه کرونا به‌طور کامل تسلیم گردیده هستافشای ۱۰ پرده از سیهست تحریف خصوصی‌سازی توسط یک مدیر دولتیتعصبات عمومی در مورد اقتصاد به روایت برایان کاپلان/فیلم
تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه