به گزارش پول و تجارت به نقل از فارس، یک نشریه آمریکایی در گزارشی نوشت نظر به ضربه سختی که ترامپ به انسجام غرب وارد آورده، دیگر چیزی به نام «بلوک غرب» وجود ندارای بوده و جهانی سرشار از خصومت و درگیری در پیش هست.نشریه «فارن افرز» در گزارشی به بررسی اتفاقاتی که برای جهان غرب در دوره ریهست جمهوری ترامپ خواهد افتاد پرداخت.در این گزارش آمده هست: «این روزها صحبت از زندگی در یک "جهان پساغربی" به امری عادی تبدیل گردیده هست. تحلیلگران معمولاً این عبارت را برای اشاره به ظهور قدرتهای غیرغربی – بهویژه چین، اما نیز برزیل، هند، اندونزی، ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس – به کار میبرند. اما در کنار "ظهور دیگران"، روندی عمیقتر نیز در جریان هست: فروپاشی خودِ "غرب" به عنوان یک واحد منسجم و معنادار ژئوپلیتیکی. غرب، بهعنوان جامعهای متحد در عرصه سیهست، اقتصاد و امنیت، مدتی هست که به گردیدت تحت فشار قرار دارد. دور دوم ریهستجمهوری دونالد ترامپ امکان داردد ضربه نهایی را وارد کند».میراث پس از جنگ جهانی دومدر ادامه این گزارش آمده هست: «پس از جنگ جهانی دوم، باشچندین اوقات متشکل از دموکراسیهای پیشرفته اقتصادی، نظام بینالمللی لیبرال و مبتنی بر قواعد را پایهگذاری کردند. انسجام این گروه نهتنها بر تهدیدات مشترک، بلکه بر تعهدی مشترک به جهانی آزاد، متکی بر تجارت لیبرال و دفاع جمعی از این نظم هستوار قرار دارای بود. اعضای اصلی این باشگاه شامل ایالات متحده، کانادا، بریتانیا، اعضای اتحادیه اروپا و متحدان آسیایی مانند ژاپن، کرهجنوبی، هسترالیا و نیوزیلند قرار دارای بودند. این کشورها در دوران جنگ سرد هسته "جهان آزاد" را شکل دادند و پس از آن نیز مرزهای غرب گسترش یافت و چندین کشورهای بلوک شرق و جمهوریهای سابق شوروی به ناتو و اتحادیه اروپا پیوستن»د.در طول ۸۰ سال گذشته، کشورهای غربی نهادهای متعددی همچون ناتو، گروه هفت، اتحادیه اروپا و سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) را برای پیشبرد اهداف مشترک تأسیس کردند. نیز در چارچوبهایی گستردهتر همچون سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی و گروه ۲۰ سیهستهای خود را هماهنگ ساختند.چالشی به تام ترامپ برای غربیهاالبته همواره اختلافاتی وجود دارای بود – از بحران سوئز (۱۹۵۶) و چالش دوگل به ساختار ناتو گرفته تا بحران یوروموشکها در دهه ۱۹۸۰ و اختلافات درباره جنگ عراق در ۲۰۰۳. اما هیچیک از این رویدادها انسجام غرب را به اندازه بازگشت ترامپ به کاخ سفید به چالش نکشید.ضربه سخت ترامپ به انسجام غربترامپ از آغاز دور دوم ریهستجمهوری خود، سیهستی صریحاً «اول آمریکا» را در حوزه خارجی، اقتصادی و امنیتی پیش گرفته هست. رویکرد او ملیگرایانه، یکجانبهگرا، محافظهکارانه در تجارت و صرفاً معاملهمحور هست. برخلاف رؤسایجمهور پیشین، کمتر درباره رهبری جهانی آمریکا یا مسئولیتهای بینالمللی آن سخن بیان میکند. او اتحادها، چندینجانبهگرایی و حقوق بینالملل را بیاهمیت میداند و نسبت به دموکراسی و حقوق بشر بیاعتنهست. نیز نقش آمریکا در تأمین منافع عمومی جهانی همچون تجارت آزاد، ثبات مالی، مقابله با تغییرات اقلیمی و منع گسترش سلاحهای هستهای را رد انجام میدهد.غربی که میشناختیم دیگر وجود ندارداین تغییر رویکرد، نزدیکترین متحدان آمریکا را شوکه کرده هست. اورسولا فوندرلاین، رئیس کمیسیون اروپا، در آوریل اعلام کرد: «غربی که میشناختیم دیگر وجود ندارد.» اگرچه رهبران غربی در نشستهای گروه هفت و ناتو کوشیدند با تمجید و دلجویی، این واقعیت را بپوشانند، اما باور عمومی این هست که شرایط این بار حقیقتاً متفاوت هست.فروپاشی غرب، نظم بینالمللی مبتنی بر قواعد را بدون لنگر تاریخی خود رها خواهد کرد. ارزشهای لیبرالی که ستون فقرات غرب ژئوپلیتیک قرار دارای بودند، جای خود را به ملیگرایی و ترس از دیگری خواهند داد. این روند امکان داردد موجب اوجگیری نوعی «چندینجانبهگرایی غیردموکراتیک» شود که توسط قدرتهای اقتدارگرا هدایت میگردد.اساس تشکیل بلوک غرب برای تقابل با شورویدر دوران جنگ سرد، غرب بهعنوان یک بلوک منسجم از دموکراسیها در برابر شوروی شکل گرفت. هرچندین برنامهریزان آمریکایی در جنگ جهانی دوم رویای نظمی جهانی بر اساس عضویت همگانی و همکاری قدرتهای بزرگ را دارای بودند، اما تقابل با شوروی این ایده را از میان برد. بدین ترتیب، ایالات متحده سیهست مهار کمونیسم را در پیش گرفت و «غرب» ژئوپلیتیکی را در قالب نهادهایی چون ناتو و OECD بنا نهاد.این بلوک با تکیه بر دموکراسی و سرمایهداری انسجام یافت. حتی منشور ناتو (۱۹۴۹) بر تعهد اعضا به آزادی، میراث مشترک و اصول دموکراسی و حاکمیت قانون تأکید دارد. اگرچه آمریکا قدرت برتر قرار دارای بود، اما با سبکی مشورتی رهبری میکرد. همانطور که تاریخدان «گیر لوندستاد» بیان کرده هست، این «امپراتوری با دعوت» قرار دارای بود.پس از فروپاشی شوروی نیز غرب به حیات خود ادامه داد. بسیاری انتظار دارای بودند که ارزشهای لیبرال جهانی شود، اما در عمل شاهد «ظهور دیگران» قرار دارای بودیم: قدرتهای نوظهور که میخوهستند نهتنها صدای خود را در نهادهای جهانی بلندتر کنند بلکه اصول بنیادین آنها را هم به چالش بکشند.افزایش شکافها با حمله یکجانبه ترامپ به تأسیسات هستهای ایرانبا وجود فراز و نشیبها، انسجام غرب حتی پس از نخستین دوره پرآشوب ترامپ هم حفظ گردید و در دوران جو بایدن احیا گشت. اما اکنون، هشت ماه پس از شروع دور دوم ترامپ، این اعتماد از هم پاشیده هست. او متحدان را با تعرفههای سنگین و فشار برای افزایش قرار دارای بودجه دفاعی آزار داده و حتی بهطور یکجانبه به تأسیسات هستهای ایران حمله کرده هست.سقوط آزاد اعتماد اروپاییها به آمریکادر اروپا، افکار عمومی نسبت به آمریکا به گردیدت منفی گردیده هست. تنها ۲۸ درصد مردم ایالات متحده را «نسبتاً قابل اعتماد» میدانند، در حالیکه سال پیش این رقم بیش از ۷۵ درصد قرار دارای بود.یکی از قربانیان اصلی این وضعیت، گروه هفت هست که همواره نماد انسجام غرب قرار دارای بود. ترامپ بارها این گروه را تحقیر کرده و اکنون بسیاری از آن به عنوان «گروه ۶ بهعلاوه یک» یاد میکنند. این روند موجب گردیده هست که اعضای گروه برای یافتن شرکای جدید به قدرتهای میانه در حال ظهور مانند برزیل، هند، اندونزی و آفریقای جنوبی روی آورند.افول غرب در دوره دوم ترامپترامپ در دوره اول گاه از «غرب» سخن میبیان کرد، اما بردارای بود او بیشتر قومی–تمدنی قرار دارای بود تا سیاسی–لیبرال. اکنون معنای غرب در حال تغییر هست: از انسجام ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک به سمت تعریفی تمدنی و مبهم.در همین حال، قطببندیهای داخلی در دموکراسیهای پیشرفته نیز افزایش یافته هست. نزاع میان ملیگرایان محافظهکار و مترقیهای جهانوطن، حتی بر سر معنای خود غرب، گردیدت گرفته هست. در کنفرانس امنیتی مونیخ، معاون رئیسجمهور آمریکا با حمله به «محدودیتهای بیداری» در اروپا، بیشتر حاضران را خشمگین کرد و این شکاف را آشکار ساخت.با فروپاشی غرب، جهانی سرشار از خصومت و درگیری در پیش هستبرای دههها، دموکراسیهای پیشرفته جهان در بحرانها متحد قرار دارای بودند، از حقوق بشر دفاع میکردند و در نهادهای بینالمللی هماهنگی دارای بودند. اما اکنون با فروپاشی غرب بهعنوان یک واحد ژئوپلیتیکی، ایالات متحده و شرکای پیشینش اغلب در دو سوی مخالف قرار میگیرند. این صرفاً نتیجه کاهش هژمونی آمریکا نیست، بلکه ناشی از ترک ارزشهای مشترک و چندینپارگی داخلی هست.غرب، درونمایه اصلی نظم جهانی از دهه ۱۹۴۰، منطقهای از صلح قرار دارای بود؛ اعضایش هرگز علیه یکدیگر جنگ نمیکردند. اکنون با فروپاشی آن، جهانی سرشار از سوءظن، خصومت و درگیری در پیش هست.نیز بخوانیدروز بد ترامپ به روایت کیهان/ اجلاس شانگهای این پیام را داد که آمریکا دیگر پادشاه جهان نیستکواکبیان: امیدوارم پزشکیان اولین رییس جمهوری باگردید که با ترامپ ملاقات انجام میدهدپشت پرده تیرگی روابط آمریکا و اسرائیل/ اختلاف میان ترامپ و نتانیاهو نمایش رسانه ای هست؟بی احترامی ترامپ به پادشاه انگلیس/ دونالد، چالز سوم را پشت سرش رها کرد!+ فیلم
دیدگاهها