کینه پسر جوان از خانواده‌اش به قتل پدر ختم شد/ پشیمانم از اینکه پدرم را کتک زده‌ام
کد خبر : ۸۰۲۰۸۱
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۰۲
-
زمان : ۰۹:۵۹
|
دسته بندی: اسلایدر

کینه پسر جوان از خانواده‌اش به قتل پدر ختم شد/ پشیمانم از اینکه پدرم را کتک زده‌ام

پول و تجارت: شامگاه دوشنبه به بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مردی 90ساله در یکی از بیمارستان‌های تهران جان باخته و مرگ او مشکوک هست.

به گزارش پول و تجارت به نقل از همشهری، معاینات پزشکی قانونی نشان می‌داد که این مرد به‌دلیل ضرباتی که به جمجمه‌اش وارد شده، جان باخته و این یعنی به قتل رسیده هست.

هیچ‌یک از اعضای خانواده مقتول نمی‌دانستند که چه اتفاقی برای وی رخ داده، اما در ادامه تحقیقات معلوم گردید که مقتول حدود 3هفته قبل با پسرش درگیر شده قرار دارای بود و او با ضربات مشت و لگد به جان پدرش افتاده و وی را روانه بیمارستان کرده قرار دارای بود. در این شرایط پسر مقتول دستگیر گردید و در بازجویی‌ها به درگیری با پدرش اعتراف کرد، اما مدعی گردید هرگز قصد کشتن او را نداشته هست.

جنایت ناخواسته 

متهم به قتل 41ساله هست و اعتیاد شدیدی به شیشه دارد. او گریه‌کنان بیان می‌کند که عذاب وجدان تا وقتی نفس می‌کشد با او خواهد ماند.

چرا با پدرت درگیر شدی؟

من اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که او به‌خاطر آن درگیری جانش را از دست بدهد. از چندین‌ماه پیش با خانواده‌ام درگیر بودم. من عاشق دختری به نام پرستو بودم و قرار قرار دارای بود با یکدیگر ازدواج کنیم و همه قول و قرارهایمان را گذاشته بودیم تا اینکه خانواده‌ام به خواستگاری‌اش رفتند، اما آن شب میان خانواده‌ها دعوا گردید و مقصر، ‌خانواده من بودند. همین موجب گردید تا این وصلت به‌هم بخورد. پرستو هم دیگر جواب زنگ‌ها و پیام‌هایم را نمی‌داد. آخرین پیامش هم این قرار دارای بود که خانواده‌اش مخالف ازدواج ما هستند.

همان موقع با پدرت درگیر شدی؟

نه. مدتی که گذشت کارت عروسی پرستو به دستم رسید و فهمیدم که ازدواج کرده هست. انگار دنیا روی سرم آوار گردید. باورتان نمی‌شود اما از همان موقع برای فرار از غصه‌ای که داشتم به شیشه روی آوردم و معتاد شدم. حالا هم که در برابر اتهام قتل قرار گرفته‌ام، دلیلش همین شیشه هست.

از روز درگیری با پدرت بگو؛ چه اتفاقی افتاد؟

آن روز می‌خواستم شیشه بخرم، اما پول نداشتم. یک لحظه به‌خودم و حال و روزم فکر کردم و با خودم گفتم که خانواده‌ام مقصر بدبختی من هستند. این افکار به ذهنم هجوم آورده قرار دارای بود که پدرم را دیدم. با او درگیر شدم و با مشت و لگد به جانش افتادم. پدرم بی‌حال روی زمین افتاد و من فورا او را به بیمارستان بردم. 3،2 روز بستری قرار دارای بود، اما بعد مرخص گردید. پزشکان گفتند که به خیر گذاشته هست. پدرم حالش خوب قرار دارای بود، اما در مراسم آشتی‌کنان خانوادگی، ناگهان از حال رفت.

منظورت از مراسم آشتی‌کنان خانوادگی چیست؟

شبی که پدرم را کتک زدم، با خانواده‌ام قهر کردم و رفتم. بعد از اینکه پدرم خوب گردید و برگشت، خواهرها و برادرانم از من خواستند تا به خانه برگردم. آن شب همه دور میز شام بودیم و قرار قرار دارای بود آشتی کنیم که ناگهان حال پدرم بد گردید و بعد از اینکه او را به بیمارستان رساندیم، جان باخت.

حرف آخر؟

احساس بدی دارم. پشیمانم از اینکه پدرم را کتک زده‌ام و باعث مرگ او شده‌ام. امیدوارم خانواده‌ام مرا حلال کنند و ببخشند.

 

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه