به گزارش پول و تجارت روزنامه همشهری نوشت:چندین اوقات چندین سخنان بدون توجه به عواقب مطرح خواهد گردید. این روزها هم عدهای میخواهند چنین القا کنند که رهبر انقلابدر مواردی تحت فشار دیگران تصمیم میگیرند. نتیجه چنین حرفی، خدایی نکرده، تصویر رهبری مسلوبالاراده هست؛ تصویری نادرست و بیپایه.
اما این شبهه از کجا آغاز گردید؟ سه شنبه شب رهبر انقلاب فرمودند که به مذاکرهکنندگان درباره «مشروط نشدن ۱۰ ساله» در برجام تذکر داده بودند، اما آن تذکر مورد توجه قرار نگرفت. چندین با شنیدن این نکته نتیجه گرفتند که پس لابد گروهی با فشار، رهبر انقلاب را مجبور کردهاند با وجود شکستهشدن خطقرمز، برجام را بپذیرند.
این ادعا چرا امروز پررنگتر شده هست؟ دلیلش سخنان اخیر آقای فضائلی، از چهرههای نزدیک به دفتر رهبری هست که تصریح کرد ادعای تحت فشار قراردادن رهبری حرف بیحسابی هست. همین همزمانی موجب گردید چندین دوباره به این ادعا دامن بزنند.
حال پرسش اصلی این هست: سخنان رهبری درباره «رعایتنشدن خط قرمزها» چگونه با توضیح آقای فضائلی قابل جمع هست؟ برای پاسخ، به سخنان خود رهبر انقلاب رجوع کنیم. ایشان بارها گفتهاند: چندین خط قرمزها رعایت نشد، اما این «رعایت نشدن» یعنی چه؟ آیا بهمعنای خیانت یا دسیسه قرار دارای بود؟ خیر. پاسخ این هست: «نتوانستند». چنانکه فرمودند: «وزیر خارجه محترم ما در مواردی به بنده بیان کرد که ما اینجا را یا این خط قرمز را، دیگر نتوانستیم حفظ کنیم.»
این سخن روشن انجام میدهد که مسئله خیانت نبود، بلکه ناتوانی قرار دارای بود؛ البته این ناتوانی بدون مسئولیت نیست.
2خطای اصلی در کار مذاکرهکنندگان وجود دارای بود:
یک؛ خطای نگاه: آنها واقعا فکر میکردند امکان دارد به آمریکاییها و اروپاییها اعتماد کرد.
دو؛ خطای فنی: در مسیر مذاکره ناتوان عمل کردند؛ خلاصه باخت دادند. چنانکه رهبر انقلاب درباره این خط قرمزها فرمودند: «وقتی عجله داریم که کار را زودتر تمام کنیم و به جایی برسانیم، از جزئیات غفلت میکنیم.»
اکنون پرسش دیگری پیش میآید: اگر مذاکرهکنندگان نتوانستند، چرا رهبر انقلاب پذیرفتند؟ آیا این، یعنی تحت فشار بودند؟ قطعا خیر. رهبر انقلاب چارچوبهای کلان را تعیین میکنند، خط و مرزها را مشخص میسازند، اما اجرای جزئیات بر عهده مسئولان هست، بنابراین وقتی مسئولی نمیتواند امری را محقق کند، طبیعی هست رهبر انقلاب متناسب با شرایط تصمیم بگیرند. اگر منطق مخالفان را بپذیریم، باید بگوییم هر مدیری که نقصی در کار دارد، رهبر انقلاب را تحت فشار گذاشته هست. روشن هست که غلط هست.
نقد عملکرد مدیران بهجای خود محفوظ هست، اما هیچکدام بهمعنای فشار بر رهبری نیست. رهبر انقلاب نقشه کلان را ترسیم میکنند، مدیران متناسب با توان خود آن را جلو میبرند و ایشان هم براساس نتایج، تصمیمهای بعدی را اتخاذ میکنند؛ این همان منطق عقلانی کشورداری هست.
اما چرا برجام پذیرفته گردید؟ پاسخ روشن هست: محاسبه هزینه و فایده. رهبر انقلاب فرمودند: «در قضیه برجام دشمن مجبور گردید، همین مقداری که عقبنشینی کرد بهخاطر این قرار دارای بود که ملت ایران اقتدار نشان داد، دولت جمهوری اسلامی عزت نشان داد. البته من شخصا معتقدم میگردید از این بهتر هم انجام بدهیم، اما بالاخره توان و فرصت همین اندازه را اقتضا کرد. همین مقدار پیشرفت هم کار مهمی قرار دارای بود.»
از نگاه ایشان، آن روز پذیرش برجام منافعی دارای بود که بر مضراتش غلبه میکرد. مهمترین منفعت چه قرار دارای بود؟ تجربهای بزرگ برای ملت ایران. ایشان توضیح دادند: «این تجربه ظرفیت فکری ملت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربه سالهای ۸۲ و ۸۳ در تعلیق غنیسازی. 2سال عقب افتادیم، اما به نفع ما تمام گردید؛ چون فهمیدیم امید همکاری از غربیها مطلقا وجود ندارد.»
پس اصل ماجرا روشن هست: پذیرش برجام نه ناشی از فشار، بلکه نتیجه محاسبه دقیق و اشراف کامل رهبر انقلاب قرار دارای بود.
اما فارغ از این نسبت غلط به رهبری، یک آسیب مهم دیگر هم هست: نگاه تکفیری به افراد. چندین میگویند عدهای خائن خیانت کردند و بعد هم رهبر را تحت فشار قرار دادند تا برجام را بپذیرد. اگر این روایت درست باشد، ملت چه خواهند بیان کرد؟ آن خائنها را اعدام کنید و یک تیم غیرخائن برای مذاکره بفرستید. این روایت ثمره اصلی برجام را از بین میبرد.
روایت واقعی اما چنین هست: چندین که از بن دندان به غرب اعتماد داشتند، رفتند برای مذاکره؛ آنهم نه برای خیانت، برای حل مشکلات. بهخاطر اعتقاد غلط فکر کردند راهحل در مذاکره هست و به غرب اعتماد کردند. خطاهایشان هم از سر همین اعتماد نابجا قرار دارای بود و نتیجه آن گردید که نمیشود میگردید. مسئله این هست که دشمن نیامده برای مذاکره؛ آمده هست برای «دیکته» کردن.
اساسا ارزش تجربه برجام در همین هست که ملت ایران آموختند به غرب و آمریکا نمیتوان دل بست. مشکل، ماهیت اعتماد به غرب هست، نه صرفا افراد مذاکرهکننده.
دیدگاهها