به گزارش پول و تجارت، حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، در بخشی از گفتگوی تصویری با پول و تجارت، به تشریح دیدگاه خود درباره پیادهسازی مدل چین برای حل مشکل رابطه با آمریکا و برطرف کردن مشکلات اقتصادی پرداخت.
در ادامه بخشی از این بیان کرد و گو را می خوانید؛
* شما قبلا به مدل چین در رابطه با آمریکا اشاره کرده بودید. کشوری مثل ایران که تا این اندازه تحت تحریم است، آیا میتواند مدل چین را اجرا کند و در شرایط فعلی، الگوبرداری از مدل چین ممکن است؟
کشورهای در حال توسعه، همواره به تجربیات کشورهای دیگر نگاه کردند. زمانی مدل کرهجنوبی مطرح قرار دارای بود و یک زمانی مدل برزیل. آخرین مدلی که موفق شده مدل چین هست. نگاه ما این هست که نگاهمان به شرق و غرب باید متعادل باشد. از نظر من هیچ مزیتی نه غرب به شرق دارد و نه شرق بر غرب. هرکشوری دنبال منافع خود هست و ما هم باید دنبال منافع خودمان باشیم. هر کشوری تکنولوژی بهتر و ارزانتر داد، هرکس به ما سهم از بازار داد، هر کشوری که در عرصه بینالمللی با ما همراهی بیشتری کرد، دقیقا براساس منافعمان باید روابطمان را با آنها تنظیم کنیم.
همانطور که آنها دقیقا از زاویه منافع ملی، روابطشان را با ما تنظیم میکنند؛ چه روسیه، چه چین و یا هرکشور دیگر در دنیا. اما دوستان نگاهشان به شرق پررنگتر هست. وقتی به شرق نگاه میکنیم میبینیم که دو قطب مهم دارد؛ یکی روسیه و دیگری چین. اگر ما نگاهمان به شرق هست، چرا به چین نگاه نکنیم و به روسیه بیشتر نگاه کنیم؟ روسیه کشور مهمی هست و حتما باید روابط مناسبی با آن داشته باشیم، اما مدل تحولات در روسیه با مدل تحولات در چین متفاوت هست. هیچوقت در چین، نه مائو و نه منتقدان و نه جانشینانش، هیچکدام کشورشان را تا مرز فروپاشی نبردند، اما در شوروی سابق این اتفاق افتاد. آنها متوجه شدند، مشکلات دارند، اما به جای اینکه دنبال راهحلهای مناسب بروند از موضع قدرت با غرب گفتگو کنند و تکلیف خود را روشن کرده و مسیر را باز کنند، به سمت فروپاشی رفتند. فروپاشی در اتحاد شوروی خیلی به اردوگاه شرق در دنیا لطمه زد.
*به نظر میرسد راهبرد اقتصادیشان هم با این وجود که در اردوگاه چپ هستند، با روسیه متفاوت است.
روسها نتوانستند مدیریت کنند. وقتی گورباچف آمد نتوانست مدیریت تحولات را انجام دهد و به فروپاشی منتهی گردید. خودش نتوانست ادامه دهد، بعد از او یلتسین هم نتوانست دوام بیاورد. پوتین آمد و کشور را دوباره جمع کرد، اما از 30 سال گذشته تا به امروز، شما شاهد رشد هیچ صنعتی در روسیه نیستید. یعنی نه یک ماشین با امکانات امروز در روسیه تولید خواهد گردید، نه یک پارچه، نه تلویزیون و....
این یک مدل هست و مدل روسیه برای خودشان محترم هست، اما برای ما چیزی برای ارائه ندارند. در چین الان هر تکنولوژی که نیاز داشته باشید، وجود دارد. 20 سال پیش یک پروژه صنعت آلومینیوم را دوستان ما در کرمان مطالعه میکردند و ما به چین رفتیم. شرکتهای چینی مطلقا چیزی برای ارائه نداشتند. امروز 50 درصد تولید آلومینیوم دنیا در چین اتفاق میافتد و اگر مثلا در منطقه ما آلومینیوم با تکنولوژی 400 آمپر تولید خواهد گردید، چینیها تکنولوژی 600 آمپر را دارند. یعنی اینکه شما میتوانید وسط شهر تهران، یک پلنت آلومینیوم داشته باشید که آلودگیاش صفر هست.
اگر بخواهیم به شرق نگاه کنیم؛ اولا چین اولویت دارد. دوم اینکه بیش از آنچه که ما به دانش فنی و صنعتی چین نگاه کنیم، باید به مدل مدیریت سیاسی، اقتصادی چین نگاه کنیم. چینیها در دوره حاضر موفقترین هستند. ظرف 45 سال، چین از سرانه تولید ناخالص داخلی 200 دلار، یعنی فقر مطلق، به کشوری با 11هزار دلار سرانه تبدیل شده هست. حجم تولید چین در حدود 250 میلیارد دلار به 13 هزار میلیارد دلار تبدیل شده هست. این اعداد خیلی متفاوت هست.
چین اول مسائل سیاسیاش را با آمریکا حل کرد
چگونه اینها به وجود آمده هست؟ چینیها به دنبال خودکفایی رفتند و دانش و چرخ را خودشان تولید کردند؟ نه. چینیها خیلی روشن، اول مسائل سیاسی خود را با آمریکاییها حل کردند. اولین قدم چینیها این قرار دارای بود که با دشمن بزرگشان، یعنی آمریکاییها از در تفاهم درآمدند و مذاکرات بسیار سنگینی بین چینیها و آمریکاییها اتفاق افتاده هست و به یک چارچوب رسیدند. یعنی نظام سیاسی بینالمللی جدیدی را برای خودشان تعریف کردند.
یک کریدور روشنی برای خودشان ایجاد کردند و در آن کریدور فعالیت کردند. در دهههای 70 و 80 میلادی، بزرگترین خریدار ماشینآلات و دانش فنی چینیها بودند. یعنی بستر را آماده، کریدور را مستقر کردند و بعد شروع به خریدن دانش از کشورهای دیگر مثل ژاپن، آمریکا و...ک ردند.
الان در صنعت خودرو، هیچ شرکت معتبری در دنیا نیست که در 30 سال گذشته وارد بازار چین نشده باشد. همه کمپانیهای اروپایی، آمریکایی، ژاپنی، آسیایی و همه را به چین آوردند و در زیر دست آنها یاد گرفتند. امروز چینیها ماشینی عرضه میکنند که ماشینهای اروپایی نمیتوانند با آن رقابت کنند. ماشینهای برقی تولید میکنند که ماشینهای آمریکایی نمیتوانند با آن رقابت کنند. چینیها دارند بازار دنیا را میگیرند.
اصل ماجرا این هست که چین نه استقلال، نه هویت و نه حتی کمونیست بودن خود را از دست داده و فراموش کرده هست. یعنی همه اتفاقات در ذیل حزب کمونیست اتفاق میافتد و کاملا سیستم سیاسی خود را حفظ کرده هست.
*ولی از نظر اقتصادی عوض شده است.
بله از نظر اقتصادی کاملا عوض شده هست. امروز هم چپروی پس از انقلاب و ضدیتی که در ایران علیه آمریکا به وجود آمد، با واقعیتها و با منافع ملی ایران سازگار نبود. اتفاقاتی که در سفارت آمریکا افتاد، نه موجه قرار دارای بود و نه مفید.
دیدگاهها