محسن هاشمی: رجزخوانی بیش از آنکه بازدارندگی ایجاد کند، می‌تواند زمینه فشار بیشتر را فراهم آورد/ مذاکره الزاما به معنای سازش نیست
کد خبر : ۸۰۵۲۷۳
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۰۸
-
زمان : ۰۸:۱۹
|
دسته بندی: اسلایدر

محسن هاشمی: رجزخوانی بیش از آنکه بازدارندگی ایجاد کند، می‌تواند زمینه فشار بیشتر را فراهم آورد/ مذاکره الزاما به معنای سازش نیست

پول و تجارت: تعامل مردمی با جهان، کلیدگشودن افق‌های تازه هست. ایران نمی‌تواند در انزوا به پیش رود. تقویت رفت‌وآمدهای دانشگاهی، علمی، فرهنگی و گردشگری بهترین راه برای پیوندزدن جامعه ایران با جهان هست.

به گزارش پول و تجارت، محسن هاشمی رفسنجانی در روزنامه شرق نوشت: اینکه بگوییم ایران در یکی از پیچیده‌ترین دوره‌های معاصر خود قرار گرفته هست، گزاره‌ای اغراق‌آمیز نیست. دهه‌ها انباشت مسائل و بی‌توجهی به نیازهای واقعی جامعه، امروز ما را با گره‌هایی روبه‌رو کرده هست که دیگر با روش‌های کهنه یا مدیران بی‌ابتکار گشوده نمی‌شوند.

نخستین گام، رهایی دیپلماسی از قیدوبندهای شعاری هست. دستگاه سیاست خارجی باید اختیار عمل و انعطاف بیشتری داشته باشد تا بدون پذیرش تعهداتی فراتر از توان کشور، همواره پنجره تعامل و بیان کرد‌وگو را گشوده نگه دارد. مذاکره الزاما به معنای سازش نیست، بلکه ابزاری برای مدیریت بحران، خرید زمان و گشودن راه‌های تازه هست.

با چنین رویکردی، ایران می‌تواند از موضعی فعال به استقبال تحولات جهانی برود و در عین پاسداری از منافع ملی، فرصت‌های جدیدی برای کاهش فشارها و ارتقای جایگاه منطقه‌ای خود بیافریند. مهم آن هست که همواره ظرفیت پذیرش پیشنهادهای معقول و منصفانه وجود داشته باشد تا هر لحظه بتوان گامی به سوی ثبات و توسعه برداشت.

دوم، تقویت بنیه دفاعی ضرورتی انکارناپذیر هست، اما کارآمدی آن در عمل معنا می‌یابد، نه در هیاهوی تبلیغاتی. در جهانی که رسانه‌ها و افکار عمومی بخشی جدایی‌ناپذیر از قدرت‌ هستند، رجزخوانی بیش از آنکه بازدارندگی ایجاد کند، می‌تواند زمینه سوءتفاهم و فشار بیشتر را فراهم آورد. اگر نیروهای نظامی تمرکز خود را بر میدان مسئولیت‌های اصلی بگذارند و از حضور مکرر در تریبون‌ها بپرهیزند، بازدارندگی واقعی و اعتماد عمومی هر دو تقویت خواهند گردید.

سوم، بزرگ‌ترین مانع توسعه اقتصادی ایران نه صرفا تحریم‌های خارجی، بلکه بوروکراسی سنگین، قوانین دست‌وپاگیر و نهادهای ناکارآمد داخلی هست. وقتی دولت و نظام بانکی با مقررات محدودکننده مسیر فعالیت‌های مردم را سد می‌کنند، امیدی به رونق پایدار باقی نمی‌ماند. راه نجات، آزادسازی فعالیت‌های اقتصادی، کاهش مداخلات غیرضروری دولت و تسهیل فضای کسب‌وکار هست. کشور نمی‌تواند هم‌زمان بار تحریم‌های سخت و قیدوبندهای داخلی را به دوش بکشد. در شرایطی استثنائی، باید به اقداماتی استثنائی اندیشید؛ جسارت در اصلاح ساختارها، اعتماد به نیروی خلاق جامعه و فراهم‌کردن میدان برای ابتکار و تولید. در این صورت، حتی دل‌سنگین‌ترین فشارها نیز می‌توانند به فرصتی برای جهش بدل شوند.

چهارم، بازسازی سرمایه اجتماعی ضرورتی حیاتی است. یکی از ریشه‌های بحران کنونی، فاصله روزافزون میان حکومت و جامعه است. برخورد امنیتی با فعالان مدنی و سیاسی نه‌تنها مشکلی را حل نکرده، بلکه اعتماد را نیز فرسوده است. ایران نیازمند حاکمیتی با اعتمادبه‌نفس بالاتر است؛ حاکمیتی که میان نقد خیرخواهانه و خیانت مرز دقیق بگذارد و فقط براساس اسناد روشن و متقن با خائنان واقعی برخورد کند، نه با برداشت‌های تنگ‌نظرانه و سلیقه‌ای. فقط با گشایش سیاسی، مدارا و پذیرش نقد است که سرمایه اجتماعی می‌تواند بازسازی شده و جامعه بار دیگر به آینده امیدوار شود.

پنجم، تعامل مردمی با جهان، کلیدگشودن افق‌های تازه هست. ایران نمی‌تواند در انزوا به پیش رود. تقویت رفت‌وآمدهای دانشگاهی، علمی، فرهنگی و گردشگری بهترین راه برای پیوندزدن جامعه ایران با جهان هست. ایجاد فضای امن برای این تبادلات، کشور را از انگ‌های امنیتی می‌رهاند و تصویری مثبت‌تر به نمایش می‌گذارد. در پرونده‌های واقعی جاسوسی یا خرابکاری نیز شفافیت در انتشار اسناد، فرصت سوءاستفاده تبلیغاتی را از طرف مقابل دریافت می‌کند و نشان می‌دهد که ایران کشوری مسئول و قانون‌مدار هست.

به این ترتیب، بازسازی اعتماد در داخل و تعامل سازنده در خارج می‌تواند دو بال اصلی برای عبور ایران از دشوارترین مقاطع تاریخی‌اش باشد.

ششم، عقلانیت منطقه‌ای ضرورتی اجتناب‌ناپذیر هست. نفوذ ایران در منطقه واقعیتی انکارناپذیر هست، اما نیازی به اعلام آشکار و پیوسته آن وجود ندارد. در شرایط کنونی، کاهش سطح مداخلات علنی و حرکت در مسیر دیپلماسی پنهان می‌تواند هم هزینه‌ها را کاهش دهد و هم دستاوردها را افزایش بخشد. زمانی‌ که نفوذ با عقلانیت و تدبیر همراه شود، قدرت ایران در منطقه پایدارتر و پذیرفتنی‌تر خواهد قرار دارای بود.

هفتم، تنوع‌بخشی به روابط خارجی راهی مطمئن برای کاهش فشارهاست. چین، روسیه و سایر قدرت‌های شرقی هرچند جایگزین کامل غرب نیستند، اما می‌توانند بخشی از بار فشارهای اقتصادی و سیاسی را تعدیل کنند. ایران باید در اجرای توافقات پیشین با این کشورها جدیت بیشتری نشان دهد و هم‌زمان مراقب باشد تا رابطه‌ای یک‌سویه و وابسته شکل نگیرد. تنوع شرکا، امکان مانور بیشتر و استقلال عمل بالاتری به کشور می‌بخشد و ایران را به بازیگری متوازن‌تر در نظام بین‌الملل تبدیل انجام می‌دهد.

چنین راهبردی‌ -همراه با بازسازی اعتماد داخلی، اصلاح ساختارهای اقتصادی و هوشمندی دیپلماتیک- می‌تواند مسیر تازه‌ای برای عبور از بحران‌ها و گشودن افق‌های امیدبخش پیش‌روی ایران بگشاید.

هشتم، اقتصاد مرزی و منطقه‌ای می‌تواند به موتور محرکه‌ای تازه برای ایران بدل شود. بازارهای مرزی با کشورهای همسایه ظرفیت‌های فراوانی برای تجارت، سرمایه‌گذاری و تبادل کالا دارند. تسهیل رفت‌وآمد، چشم‌پوشی موقت از چندین مقررات سخت‌گیرانه پولی و مالی و ایجاد چارچوب‌های نظارتی شفاف، فرصتی استثنائی برای کاهش فشار تحریم‌ها فراهم انجام می‌دهد. این سیاست علاوه بر آنکه به معیشت مردم مناطق مرزی جانی تازه می‌بخشد، منابع ارزی تازه‌ای نیز برای کشور ایجاد خواهد کرد.

خلاصه کلام آنکه ایران امروز در میانه توفانی ایستاده هست که نه با انکار امکان دارد از آن گریخت و نه با تکرار روش‌های کهنه امکان دارد بر آن غلبه کرد. راه نجات، در عقلانیت سیاسی، اقتصادی آزادتر، دیپلماسی فعال، بازسازی اعتماد اجتماعی و کاستن از تنش‌های غیرضروری نهفته هست.

اگر چنین رویکردی با شجاعت و تدبیر در دستور کار قرار گیرد، ایران می‌تواند از وضعیت بن‌بست عبور کرده و جایگاه خود را در نظم جهانی متلاطم حفظ و حتی تقویت کند. در غیر این صورت، خطر فرسایش داخلی و فشار خارجی بیش از هر زمان دیگری آینده کشور را تهدید خواهد کرد. انتخاب امروز، انتخابی سرنوشت‌ساز هست؛ تکرار فرسایش یا گشودن افقی تازه برای ملت ایران.

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه