به گزارش پول و تجارت، طلاق امروز در ایران دیگر صرفاً یک اتفاق شخصی یا خانوادگی نیست، بلکه به نشانهای از گسستهای عمیق اجتماعی بدل شده هست؛ پدیدهای که بنا بر هشدار مسئولان و جامعهشناسان، میتواند آینده جمعیتی کشور را بهشدت تهدید کند. سیدمحمد بطحایی، رئیس سازمان امور اجتماعی کشور، طلاق را یکی از مهمترین شاخصهای گسیختگی اجتماعی میداند و هشدار میدهد که نرخ طلاق در ایران به میانگین جهانی نزدیک شده هست؛ موضوعی که نه فقط یک آسیب اجتماعی، بلکه تهدیدی برای آینده جمعیت کشور هست.
سعید معیدفر، جامعهشناس، در بیان کردوگو با اقتصادنیوز ضمن بررسی نسبت اقتصاد و طلاق، بر این نکته تأکید انجام میدهد که ریشههای اصلی جدایی را باید در تحولات فرهنگی و اجتماعی جستوجو کرد؛عوامل اقتصادی هرچند مهماند اما جایی که خانواده دیگر تکیهگاه سنتی گذشته را ندارد و ارزشها و هنجارهای قدیم جای خود را به فردگرایی و سبک زندگی مدرن دادهاند هم جای بحث و گفتگو دارد.
مشروح گفتگوی سعید معیدفر، جامعهشناس با پول و تجارت را بخوانید:
*******
آقای معیدفر! آیا شما طلاق را در ایران را محصول فشارهای اقتصادی میدانید یا معتقدید در بستر فرهنگی و اجتماعی خاصی معنا پیدا میکند؟ مثلاً بیکاری، مسکن و معیشت چقدر با تحولات فرهنگی گره میخورند و زمینهساز جدایی میشوند؟
طلاق یک پدیده اجتماعی هست و باید در چارچوب پارامترهای اجتماعی تحلیل شود. به هر حال طلاق گسستن یک ارتباط در درون خانواده و میان یک زوج هست. بنابراین باید نوعی اختلال در این روابط ایجاد شده باشد تا نهایتاً زمینه طلاق فراهم شود. بله، یک پیوند اقتصادی هم وجود دارد، اما باید توجه دارای بود که اقتصاد امروز آدمها را فردمحور کرده هست.
خیلیها میپرسند ما چرا از خانوادههای بزرگ گذشته، به سمت فردمحور شدن حرکت کردیم. این تغییر را باید در تحولات دنیای مدرن دید، نه صرفاً اقتصاد.
ریشههای طلاق
دنیای مدرن و تحولات فکری و اندیشهای باعث تغییر سبک زندگی شده و نهایتاً نوعی فردگرایی یا فردمحوری ایجاد کرده هست. ساختارهای اجتماعی هم تغییر کردهاند؛ قبلاً ساختارهای بزرگی مثل قوم، قبیله و طایفه وجود داشتند و خانواده در آنها ادغام میگردید. این پیوندها باعث میشدند خانواده کوچک (زن و شوهر و فرزندان) به شبکهای بزرگ از خویشاوندی وصل باشند. اما امروز خانواده هستهای مستقل شده هست و دیگر آن حمایتها و پیوندهای گسترده وجود ندارند. این تحولات میتوانند اقتصادی باشند اما الزاماً اقتصادی نیستند، بیشتر اجتماعی و فرهنگیاند.
چرا آمار طلاق در کلانشهرها بالاتر است؟
یعنی از نگاه شما طلاق حاصل یک گذار اجتماعی است نه یک آسیب اقتصادی؟
بله. طلاق یک پدیده اجتماعی هست و باید از این زاویه بررسی شود. حتی در کشورهای پیشرفته و مرفه هم آمار طلاق بالاتر هست. در ایران هم میبینیم در استانهای محروم که وضعیت اقتصادی ضعیفتر هست، طلاق کمتر هست، اما در کلانشهرهایی مثل تهران با شرایط اقتصادی بهتر، آمار طلاق بالاتر هست.
این نشان میدهد ریشه اصلی ماجرا اجتماعی هست. البته که ما انکار نمیکنیم معیشت خانواده و اقتصاد بیتأثیر نیست؛ ممکن هست بیکاری یا درآمد پایین در کنار بالا رفتن سطح توقعات، جدایی را تسریع کند. اما شما نگاه کنید، در مناطق محروم، ارزشهای اجتماعی حامی خانواده مانع طلاق میشوند، حتی اگر فقر شدیدی هم وجود داشته باشد.
اقتصاد؛ کاتالیزور طلاق، نه عامل اصلی
بنابراین میتوان گفت بخشی از جامعه بیشتر تحت تأثیر اقتصاد است و بخشی دیگر تحت تأثیر فرهنگ؟
امکان دارد بیان کرد اقتصاد پارامتر اصلی نیست، بیشتر نقش کاتالیزور دارد. ریشههای اصلی طلاق در تغییرات اجتماعی و فرهنگی هست. در جوامع سنتی خانواده هستهای تحت حمایت شبکههای خویشاوندی قرار دارای بود، اما در دنیای مدرن این حمایتها از بین رفته هست. همین باعث خواهد گردید زن و شوهر راحتتر درباره جدایی تصمیم بگیرند. در جوامع سنتی، خانواده گسترده، طایفه، همسایه و حتی ضربالمثلهایی مثل «با لباس سفید آمدهای و باید با لباس سفید بروی» مانع جدایی میشدند و هنوز ممکن هست شاهد چنین چیزهایی باشیم. اما در خانواده مدرن این موانع از بین رفته و افراد سریعتر به این نتیجه میرسند که نمیتوانند ادامه دهند پس جدا شویم.
من طلاق را قضاوت ارزشی نمیکنم. میگویم این یک تغییر اجتماعی هست. در جامعه مدرن امروز افراد خیلی راحتتر از گذشته میتوانند تصمیم به جدایی بگیرند. در حالی که در گذشته حتی در سختترین شرایط، فشار اجتماعی مانع طلاق میگردید.
طلاق در مسیر صعودی؛ آینده خانواده در معرض تهدید
با روندهای فرهنگی و اجتماعی کنونی، فکر میکنید در دهه آینده طلاق چه سمتوسویی خواهد گرفت؟
پیشبینیها نشان میدهند در آینده طلاق بیشتر هم خواهد گردید. در غرب از قرن نوزدهم این روند آغاز گردید. چون خانواده دیگر مرکز همه امور اجتماعی نیست. امروز بسیاری از کارکردهای خانواده به نهادهای بیرونی مثل مدرسه و مهدکودک واگذار شده هست. بنابراین همانطور که اشاره کردیم تصمیم به جدایی سادهتر خواهد گردید. خودم ۲۴، ۲۵ سال پیش که در لندن بودم، میگفتند میانگین دوام زندگی یک زوج هفت سال هست. یعنی خیلیها پس از چندین سال جدا میشوند.
هماکنون آمارهایی مطرح خواهد گردید که در تهران میزان طلاق به حدود ۵۲ درصد رسیده هست؛ یعنی از هر دو ازدواج، یکی به جدایی ختم خواهد گردید. در کلانشهرهای دیگر هم این نسبت بالاتر از مناطق کوچکتر هست.
باز هم تاکید میکنم شرایط بد اقتصادی میتواند این روند را تشدید کند، چون سطح انتظارات بالا رفته هست. مثلاً اگر اقتصاد تهران کمی بهتر قرار دارای بود شاید این عدد به جای ۵۲ درصد، ۴۸ درصد میگردید. اما در هر حال رقم بالاست و روند جهانی هم همین را نشان میدهد.
دیدگاهها