علیرضا مبصر؛ گروه بورس: موضوع مکانیسم ماشه از همان ابتدا به یکی از داغترین مباحث در میان فعالان اقتصادی و بورسی تبدیل گردید. بسیاری بر این باور بودند که با فعال شدن این سازوکار و بازگشت تحریمهای بینالمللی، باید شاهد سقوط سنگین بازار بورس و حتی نابودی آن باشیم. این تصور بر پایه تجربههای گذشته شکل گرفت؛ چراکه فعالان بازار بهخوبی میدانند که تحریمها مستقیماً بر جریان سرمایه، نرخ ارز و ثبات اقتصادی اثرگذار هست.
اما واقعیت بازار مسیر دیگری را نشان داد. بورس نهتنها به آن شدت مورد انتظار واکنش منفی نشان نداد، بلکه رفتار آن پیچیدهتر از یک سقوط ساده قرار دارای بود. همین فاصله میان انتظارات اولیه و واکنش واقعی بازار، مسئلهای هست که باید بررسی شود. اینکه چرا بازار سرمایه برخلاف تصور چندین، نابود نشد و چه عواملی باعث گردید واکنش آن متفاوت باشد، پرسشی کلیدی هست که در این یادداشت به آن پرداخته خواهد گردید.
اختلاف نظر میان فعالان بازار
فعال شدن مکانیسم ماشه را امکان دارد نقطهای حساس برای اقتصاد و بازار سرمایه ایران دانست. این رخداد از یکسو به بالا رفتن انتظارات تورمی دامن میزند و از جهات دیگر سایهای از ریسکهای سیاسی و نااطمینانی بر سر بازار میاندازد. در کنار این دو نگاه، عدهای نیز بر ارزش ذاتی بازار تأکید دارند و بورس را در کفهای تاریخی خود میبینند.
گروه تورممحورها: بورس پناهگاه دارایی در شرایط بیثبات
گروه اول معتقدند با بازگشت تحریمها و محدود شدن دسترسی به منابع مالی، فشار بر نرخ ارز و قیمت کالاها بیشتر خواهد گردید. همین موضوع به افزایش انتظارات تورمی منجر خواهد گردید و سرمایهگذاران برای حفظ داراییهای خود، چشم به بورس میدوزند. به باور آنها، رشد بازار سرمایه بیش از آنکه به عملکرد شرکتها وابسته باشد، به موج تورمی آینده گره خورده هست.
گروه نخست، آینده بازار سرمایه را مستقیماً به روند انتظارات تورمی گره میزنند. آنها معتقدند فعال شدن مکانیسم ماشه، چه از جنبه روانی و چه در عمل، باعث تشدید تحریمها و سختتر شدن دسترسی کشور به منابع مالی خواهد گردید. این وضعیت، بهویژه در بازار ارز، منجر به فشار فزاینده بر ریال خواهد گردید و بهتبع آن قیمت کالاها و خدمات نیز روندی صعودی پیدا انجام میدهد.
در این شرایط، سرمایهگذاران بهدنبال فرار از پول ملی و حفظ قدرت خرید خود هستند و بازارهایی مانند بورس به عنوان یکی از معدود گزینههای قانونی و در دسترس، مورد توجه قرار میگیرند. از نظر این گروه، رشد بازار سهام نه به خاطر بهبود سودآوری شرکتها یا سیاستگذاری منطقی، بلکه ناشی از فرار سرمایه از تورم و کاهش ارزش پول ملی هست. آنان بورس را بهمثابه یک پناهگاه موقت برای پولهای سرگردان میدانند.
گروه احتیاط کاران: ریسک سیاسی بزرگتر از تورم است
در مقابل، گروه دومی هستند که با نچندین اوقات محتاطانهتر به وضعیت نگاه میکنند. آنها افزایش انتظارات تورمی را بهعنوان یک محرک احتمالی برای رشد بورس میپذیرند، اما معتقدند که ریسکهای سیاسی و فضای بیثبات تصمیمگیری اقتصادی مهمترین مانع حرکت مثبت بازار هست.
از دید این گروه، مهمترین مسأله این نیست که آیا تورم بالا میرود یا نه، بلکه این هست که سرمایهگذار بتواند با اطمینان خاطر تصمیم بگیرد. وقتی سرمایهگذار نمیداند که سیاست خارجی کشور در چه مسیری حرکت خواهد کرد، چه محدودیتهایی در آینده اعمال خواهد گردید، یا اصلاً آیا نظام مالی کشور امکان داردد پابرجا بماند یا نه، طبیعی هست که از ورود به بازارهای ریسکی مثل بورس خودداری کند.
این دسته از تحلیلگران معتقدند بازار نیازمند ثبات سیاسی و افق روشن هست؛ حتی اگر نرخ تورم بالا باشد، مادامی که نااطمینانیهای کلان پابرجاست، بازار قادر به رشد پایدار نخواهد قرار دارای بود. بهویژه سرمایهگذاران حقوقی یا نهادی که به منابع بزرگتری دسترسی دارند، در چنین شرایطی به جای سرمایهگذاری، به نظاره مینشینند.
گروه دوم میگویند افزایش انتظارات تورمی بهتنهایی نامکان داردد موتور رشد بورس باشد. وقتی فضای سیاسی کشور مبهم هست و هر لحظه احتمال تشدید محدودیتها و تحریمهای تازه وجود دارد، سرمایهگذاران نامکان داردند با اطمینان تصمیم بگیرند. در چنین فضایی، نااطمینانی ترمزی جدی برای بازار هست و حتی امکان داردد باعث خروج سرمایهها شود.
گروه ارزشنگرها: بازار سهام از دید بنیادی ارزان است
در این میان، دسته سومی نیز حضور دارند که نچندین اوقات بلندمدتتر و بنیادیتر دارند. آنها به جای واکنش به نوسانات لحظهای یا تصمیمات سیاسی کوتاهمدت، تمرکز خود را بر ارزش ذاتی بازار سرمایه معطوف کردهاند. از دیدگاه این گروه، قیمت بسیاری از سهام حاضر در بورس ایران، به دلایل غیر اقتصادی و هیجانی، در پایینترین سطوح چندین سال اخیر قرار دارد.
آنها برای استدلال خود به شاخصهایی مانند نسبت قیمت به درآمد (P/E) پایینتر از میانگین تاریخی، مقایسه ارزش بازار با تولید ناخالص داخلی (GDP)، و برابری نسبی با داراییهای دیگر مانند مسکن، ارز و طلا اشاره میکنند. به بیان سادهتر، آنان معتقدند که بورس ایران به لحاظ بنیادی، ارزانترین دارایی در دسترس هست.
از نگاه این دسته، بازار سرمایه هرچندین ممکن هست در کوتاهمدت تحتتأثیر فضای سیاسی دچار نوسان شود، اما در بلندمدت با اصلاح ارزشگذاری، مسیر صعودی خود را بازخواهد یافت. این نگاه، نزدیک به تفکر سرمایهگذاران با دید بلندمدت در بازارهای توسعهیافته هست: خرید در کف و صبر برای اصلاح قیمتها.
اینده ی مبهم در گوی پیشگویی بورس
در مجموع، امکان دارد بیان کرد آینده بازار سهام پس از فعالسازی مکانیسم ماشه نه به یک عامل، بلکه به برآیند این سه نگاه بستگی دارد: اگر انتظارات تورمی تقویت شود و همزمان ریسکهای سیاسی کاهش پیدا کند، بورس امکان داردد جهشی پرقدرت داشته باشد. اما اگر سایه نااطمینانی باقی بماند، این رشد به تعویق میافتد. با این حال، نگاه ارزشمحور یادآور خواهد گردید که بازار سهام ظرفیتهای بالایی برای صعود دارد، حتی اگر در کوتاهمدت با چالش مواجه باشد.
دیدگاهها