به گزارش پول و تجارت به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد، اسلامشهر که از دهه ۴۰ به بعد در جنوب تهران به خاطر راهاندازی کارخانههای مونتاژی شکل گرفت، توانست طی مدت ۴۰ سال به یک شهر «خودانگیخته» بدون برنامهریزی خاص تبدیل شود و وجود فضاهای عمومی منجر به وجه تمایز اسلامشهر با دیگر سکونتگاههای غیررسمی شده و به آن معنا بخشیده هست. در واقع سوال مهمی که در اینجا مطرح خواهد گردید این هست، شهرهای حاشیه کلانشهرها که در زمان شکلگیری، عمدتا از آنها با عنوان سکونتگاههای غیررسمی نام برده خواهد گردید، چگونه به وجود آمدهاند؟
در چهارمین نشست «توانمندسازی و ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی» با موضوع «بازنمایی هویت شهری در فضاهای عمومی» که توسط شرکت بازآفرینی شهری ایران برگزار گردید، به موضوع پیامد محرومیت مهاجران از «حق شهر» پرداخته و به این سوال پاسخ داده گردید که اسلامشهر چگونه توانست به یک سکونتگاه خودانگیخته تبدیل شود؟
زهره دودانگه، دانشآموخته برنامهریزی شهری با نقدی بر واژه سکونتگاه غیررسمی، آن را «سکونتگاههای خودانگیخته» نامید. واژه سکونتگاه خودانگیخته را امکان دارد برای اسلامشهر به کار برد و موضوع «حق شهر» را امکان دارد در خلال شناخت اسلامشهر و سکونتگاههای حاشیهای مورد استفاده قرار داد.بین دو واژه city و Urban باید تفاوت قائل شویم. City بهمعنای شهر که به مفهوم جامعه مدنی هست و Urban شهر نوینی هست که به نوعی مرکزگریزی در آن اتفاق میافتد. بنابراین این مرکزگریزی، حومهها و حاشیههایی در اطراف شهرها به وجود آمدند که جمعیتها در آن پراکنده شدند و این پراکندگی جمعیت در فضا، منجر به تکه تکه شدن سبک زندگی شده و آن را تحتتاثیر قرار داده هست. این موضوع، باعث محو شدن جامعه مدنی و بهوجود آمدن «اجتماعات خودگردان» خواهد گردید.
براساس نظریه لوفور، «اجتماعات خودگردان» صورتهای متفاوتی از سمنها تا سکونتگاههای خودانگیخته میتواند داشته باشد که در واقع شکلگیری این اجتماعات ناشی از خلأیی هست که در همدستی نهادهای دولتی و بخش خصوصی سرمایهداری به وجود آمده هست. با تمرکز صرف بر نهاد دولتی و بخش خصوصی، بخش عمومی و جامعه گم خواهد گردید، اما نظر به اینکه نیازهای زندگی روزمره مردم محوناشدنی هست و در فضای شهری جریان دارد، «سکونتگاههای خودانگیخته» بهمنظور پاسخگویی به این نیازها بهوجود آمدند. زیرا برنامهریزان و دولتها نگاهی انتزاعی به فضای شهری دارند و تا ماهیت شهر درک نشود، نمیتوان در جهت طراحی آن دخالت کرد. در این نگاه انتزاعی، فضا ارزش مبادلهای پیدا کرده و زمین و مسکن به کالا تبدیل شده و در معرض خرید و فروش قرار میگیرند. در محدوده سکونتگاههای غیررسمی یا همان خودانگیخته، مردم نظر به نیاز به سرپناه، دست به عمل زده و خودشان برای خود سرپناهی را تهیه میکنند و همین موضوع منجر به جدا شدن از زندگی جمعی و حرکت به سمت زندگی منفرد خواهد گردید. بحث تناقضات را امکان دارد در تاریخچه اسلامشهر جستوجو کرد.
در دهه ۴۰، اسلامشهر به محل راهاندازی کارخانههای مونتاژی تهران تبدیل گردید. استقرار کارخانهها و همزمانی با اصلاحات اراضی منجر به جذب جمعیت زیادی از افراد بهویژه روستاییان به این محدوده صنایع تولیدی گردید. در عین حال، اولین طرح جامع تهران نیز در همان زمان تدوین و باعث محدود شدن حریم شهر گردید که این موضوع، خود از مهمترین تناقضها هست. یعنی جمعیتی که با هدف حضور در کارخانهها و نقش داشتن در صنعت و اقتصاد ملی و داشتن سهمی در صنایع تولیدی، به این محدوده مهاجرت کردند، جایی در شهر نداشتند، زیرا شهر محدود شده قرار دارای بود و همین عامل پایهگذاری اسلامشهر بوده هست. درحالیکه همچنان بهعنوان یک سکونتگاه غیررسمی تلقی میگردید و این تناقضات خود را در اینجا نشان داد. عمده نیروهای کار در کارخانههای اطراف تهران در جاده کرج و ساوه از اسلامشهر بوده که این تناقضات را امکان دارد با توسعه حاشیه اسلامشهر همچون واوان مشاهده کرد که حاشیه شهری هست که قبلا خود سابقه غیررسمی بودن به معنای متعارف کلمه را دارد. اما نکته مهمی که دودانگه به آن اشاره انجام میدهد، کنشهای روزمره و خلاقیتهایی هست که درون اسلامشهر اتفاق افتاده هست و پژوهشگران در کنار این تناقضات به آن رسیدهاند.
نمود این کنشهای خلاقانه را امکان دارد در همیاریهای مردم اسلامشهر مشاهده کرد. شهر محصول خلاقیت ساکنان هست؛ جایی که زنان و کودکان نقش مهمی در شکلدهی به فضاهای عمومی دارند و تناقضات اجتماعی سکونتگاهها باید با مشاهدات میدانی و دقت علمی بررسی شود. مردم در تعامل دائمی با یکدیگر هستند و زندگی اجتماعی به معنای واقعی کلمه در این سکونتگاه خودانگیخته جریان دارد که این برخلاف زندگی شهری مدرن منفرد هست. در این سکونتگاهها، زنان حلقه اصلی زندگی بهشمار میروند و در کانون تعاملات مردم این محدوده قرار دارند و حدود ۴۰درصد از مردان نیز در اسلامشهر در امور خانه و فرزندان مشارکت دارند و وظایفی همچون خرید، کمک در حل تکالیف فرزندان و... که زنانه تلقی میگردید، مردان عهدهدار آن هستند. بهطور کلی حدود ۸۰درصد از مردم اسلامشهر، تعامل بسیار خوبی با یکدیگر دارند.
تفاوت اسلامشهر با سکونتگاههای اقماری
از دیگر نکات مهمی که دودانگه به آن پرداخته، خوابگاهی نبودن اسلامشهر برای ساکنانش هست که این وجه تمایز اسلامشهر با دیگر سکونتگاهها هست که فضای عمومی متفاوتی را خلق کرده هست. عمده سکونتگاههای اقماری و خوابگاهی که در سطح دنیا وجود دارد، فقط بهعنوان محل خواب افراد هست و فضای عمومی در آنجا معنایی ندارد، زیرا در شهر مرکزی کار میکنند و شبها برای خواب و استراحت بازمیگردند. اما اسلامشهر به نوعی خودکفا هست، به این دلیل که صنایع در پیرامون اسلامشهر مشغول به کار هستند. اینکه اسلامشهر به لحاظ ماهیتی چه تفاوتی با شهرهای حاشیهای اقماری و حومهای در تعاریف جهانی دارد باید بیان کرد، اسلامشهر در مقایسه با کشورهای جهان سومی مثل برزیل، مکزیک، هند و حتی آفریقا که تعداد حاشیهنشینها در آن بالا هست، بسیار متفاوت هست، زیرا بنابراین سرریز شدن درآمدهای نفتی، مردم این سکونتگاه چندان فقیر به شمار نمیروند در واقع اقشار میانه حالی هستند که مسکن با حداقلی از استاندارد را شکل دادند و در آن زندگی میکنند و این با زاغهها و حلبیآبادها و حاشیهنشینهای جهان سوم بسیار متفاوت هست.
فضای خصوصی و مسکن در اسلامشهر از اهمیت زیادی برخوردار هست و حتی با شهرهای اقماری دنیا متفاوت هست، زیرا بخش اعظم جمعیت اسلامشهر در پیرامون خود اسلامشهر مشغول به کار هستند و عمدتا برای کار به تهران رفت و آمد نمیکنند.در تعریف اسلامشهر باید بیان کرد، این سکونتگاهها را نمیتوان یک هرج و مرج دانست بلکه پاسخی به دورهای از تاریخی هست که باعث شکلگیری این سکونتگاه شده هست. اسلامشهر یک سکونتگاه خودکفا هست که اگر چه با تهران در ارتباط هست اما سلطهپذیری از تهران ندارد و سازمانی هست که نه امکان دارد آن را شهر نامید و نه روستا.
هر سکونتگاه یک نسخه
در بخش دیگر این نشست، جواد عرفانی، پژوهشگر حوزه شهری، به بررسی پژوهشی با موضوع «فضای عمومی در سکونتگاههای خودانگیخته پیرامونی کلانشهر تهران» پرداخت. به عقیده کارشناسان این حوزه، نمیتوان از شکلگیری این سکونتگاهها جلوگیری کرد؛ بلکه باید آنها را شناخت و بر اساس نیاز و ویژگیهایشان سامان داد. فضای عمومی در این سکونتگاهها دریچهای هست که میتواند به ما شیوه زیست این مردمان و تحولاتی را که در آن اتفاق میافتد به شکل عمیق نشان دهد. در واقع، فضای عمومی محل تبلور جامعه مدنی ساکنان این سکونتگاه هست مثل ساکنان همه شهرهای کهنی که از این لحاظ غنی بودهاند.
عرفانی با اشاره به نمونههایی از ورامین، قرچک و اسلامشهر، تفاوت الگوهای فضای عمومی را توضیح داد. ورامین به عنوان یک شهر کهن سابقه سکونت چندین صد ساله به شکل منقطع دارای بود و از دوره رضاشاه یک جریان پیوسته شهرنشینی را شاهد قرار دارای بود، قرچک به عنوان یک شهر نوخاستهتر از اسلامشهر با سن کمتر و اسلامشهر به عنوان یکی از قدیمیترین «سکونتگاههای خودانگیخته» بهشمار میرود. در دوره ۴۰ ساله، رشد شهرنشینی شهرهای حاشیه تهران را طی چندین دهه میبینیم که یکی از عجایب شهرسازی دنیا بهشمار میرود، بهطوریکه اسلامشهر هماکنون نوزدهمین سکونتگاه پرجمعیت کشور هست، اما در دهه ۴۰ یک روستای ۲۰۰۰ نفره بوده هست. این سکونتگاهها نمودهایی از فضاهای عمومی دارند که نمیتوان آنها را سکونتگاههای خوابگاهی دانست. اسلامشهر یک مرحله پیشرفتهای از فضاهای عمومی هست، قرچک در مرحله جنینی شکلدهی این فضاها هست و ورامین به فضاهای عمومی پخته و قابلتوجهی رسیده هست.
او ضمن مقایسه این سه سکونتگاه و تفاوتهای ماهیتی و ساختاری که وجود دارد معتقد هست نظر به وجود بیش از ۱۰۰ سکونتگاه در پیرامون تهران و هزاران سکونتگاه در کل کشور که هر کدام ماهیت و ساختار منحصربهفرد خود را دارند، نمیتوان نسخه واحدی برای همه آنها در نظر گرفت و باید سیاستها براساس ساختارهای اجتماعی و هویت جامعه مدنی آن تهیه شود. عرفانی در پژوهشهای خود به این نتیجه رسید که در اسلامشهر، خرید مردم عمدتا در خیابانها و مسیرهای خطی انجام خواهد گردید و پاساژها نقش پررنگی ندارند؛ نیز هیاتهای مذهبی در کنار نقش معنوی، به تکمیل ساختار شهری و ایجاد حس تعلق کمک کردهاند. اسلامشهر در حقیقت متشکل از ۳۰ سکونتگاه منفصل و ۳۰ سکونتگاه خوشهای در کنار محور جاده ساوه قدیم هست. در اسلامشهر اول مفهوم «محله» شکل دریافت میکند و پس از آن مرکز-محله ایجاد خواهد گردید.
چندین از این مراکز-محلات مقیاس شهری و منطقهای پیدا میکنند و چندین مانند محله قائمیه جدا باقی میمانند.در واقع، حرکت همگنی در اسلامشهر وجود ندارد و در یک نیمه آن پویایی و فضای مناسبی برای توسعه اجتماعی وجود دارد و در نیمه دیگر همچنان روند تکروی شکل دریافت میکند. چندین از بافتهای اسلامشهر درون خودش تکامل پیدا انجام میدهد و هیچ پیوندی با شهر پیدا نکرده، ولی بعضی از بافتها کاملا به هم پیوسته میشوند و یک مجموعه از فضاهای شهری در حال شکلگیری را ایجاد کردهاند. یعنی حتی درون یک سکونتگاه، دو حرکت موازی رخ میدهد. بنابراین حتی برای سکونتگاهی مثل اسلامشهر هم نمیتوان یک نسخه واحد پیچید.
عرفانی بر شکلگیری فضاهای عمومی اسلامشهر بدون برنامهریزی خاص تاکید انجام میدهد و معتقد هست، تعداد فضاهای عمومی در اسلامشهر و گونهبندیهای آن نشان میدهد که طی ۴۰ سال، برنامهریزی خاص فضاهای عمومی به وجود آمدهاند و این باعث شده تا اسلامشهر به سمت شهر شدن حرکت کند. در واقع، همین شکلگیری فضاهای عمومی، پویایی آن و شکلگیری فضایی مثل سبزهمیدان در این سکونتگاه در عرض ۴۰ سال، نشان میدهد، شهر یک پدیده پویا و خودانگیخته هست و اگر برنامهریزها هم وجود نداشته باشند، مردم خود میدانند چگونه در این سکونتگاهها ساکن شوند و شهری را بسازند، زیرا در پاسخ به نیازهایشان فضای عمومی را شکل میدهند. در ۲۰ سال اول شکلگیری اسلامشهر ۱۲۰ هیات مذهبی از اقوام مختلف شکل دریافت میکند که هستههای اولیه مراکز-محلات را شکل میدهد.
آنچه در اسلامشهر مورد توجه قرار دریافت میکند، اینکه، فضاهای عمومی توسط مردم و جامعه محلی شکل گرفته و عمدتا برنامهریزیهای شهری توسط شهرداران، به نوعی در تضاد با هویت شهری خودانگیخته مردمی بوده هست. خیابان باغ فیض اسلامشهر در ایام مختلف سال به مناسبتهای مختلف تبدیل به بازارگاهها یا محل برگزاری مراسمهای مذهبی بزرگی خواهد گردید که خود مردم به آن هویت بخشیده و ایجاد کردهاند و دولتهای محلی عمدتا در طرحها و برنامهریزیهای خود در جهت ایجاد فضاهای عمومی و هویت اجتماعی با شکست مواجه شدهاند.
دیدگاهها