به گزارش پول و تجارت، یک رئیس بد میتواند بهرهوری سازمان را بهشدت کاهش دهد. مدیریت ضعیف باعث افت انگیزه و تمرکز کارکنان، افزایش استرس و فرسودگی شغلی، غیبت بیشتر و کاهش کیفیت کار خواهد گردید. نیز کارمندان بیشتری به خاطر رفتار نامناسب مدیران شغل خود را ترک میکنند که این موضوع هزینههای زیادی برای استخدام و آموزش نیروهای جدید به همراه دارد.
«صدیقه نژادقربان» در شماره 609 هفتهنامه تجارت فردا نوشت: در چنین محیطی خلاقیت و نوآوری کاهش مییابد و فرهنگ سازمانی به سمت بیاعتمادی و بیانگیزگی میرود. همه این عوامل درنهایت هزینههای عملیاتی را افزایش داده و سودآوری شرکت را پایین میآورد و حتی میتواند به شهرت و توانایی جذب استعدادهای آینده آسیب برساند.
در دنیای امروز، شرکتهای بزرگ با چالشهای متعددی روبهرو هستند. یکی از این چالشها، بحران رهبری هست که میتواند اثرات عمیقی بر عملکرد و اعتبار سازمان داشته باشد. در سالهای اخیر، شاهد وقوع بحرانهای مدیریتی در شرکتهای بزرگ بودهایم که نشاندهنده ضعف در رهبری و مدیریت هست.
اپراتور دوم بزرگ استرالیا، Optus، در سال 2024 با بحران جدی درگیر گردید. قطعی شبکه ۱۳ساعته که دسترسی به خدمات اضطراری را مسدود کرد و موجب مرگ سه نفر گردید، اعتماد عمومی به این شرکت را بهشدت کاهش داد. واکنش ضعیف مدیرعامل، استیون رو، و عدم پاسخگویی مناسب از سوی شرکت مادر، Singtel، باعث گردید که این بحران به یک رسوایی مدیریتی تبدیل شود.
در مارس 2025، مدیرعامل Kroger، رادنی مکمولن، بهدلیل رفتارهای شخصی نامناسب از سمت خود استعفا کرد. این استعفا در حالی صورت گرفت که شرکت با چالشهای قانونی و رقابتی دست به گریبان قرار دارای بود. این اتفاق نشاندهنده اهمیت رعایت اصول اخلاقی در رهبری سازمانهاست.
نیز، در سال 2024، پس از وقوع حادثهای در یک پرواز با هواپیمای MAX 9 737، مدیرعامل بوئینگ، دیو کالاهون، اعلام کرد که تا پایان سال از سمت خود کنارهگیری خواهد کرد. این تصمیم پس از فشارهای عمومی و نظارتی صورت گرفت و نشاندهنده تاثیر بحرانهای ایمنی بر رهبری شرکتهاست.
بنابراین، در دنیای امروز، نقش مدیریت و رهبری سازمانها بیش از هر زمان دیگری تعیینکننده موفقیت یا شکست بنگاههاست. یک مدیر توانمند میتواند با ایجاد انگیزه، هدایت درست منابع و تقویت فرهنگ سازمانی، بهرهوری و کارایی سازمان را به شکل چشمگیری افزایش دهد. اما در مقابل، حضور یک رئیس ضعیف یا بد، که فاقد مهارتهای رهبری و مدیریت درست باشد، میتواند پیامدهای منفی گستردهای برای سازمان، کارکنان و حتی اقتصاد کلان به همراه داشته باشد.
رئیس بد صرفاً یک مشکل شخصی یا بینفردی نیست؛ او میتواند به یک بحران سازمانی تبدیل شود. تحقیقات نشان میدهند که رهبری ضعیف بهصورت مستقیم باعث کاهش انگیزه کارکنان، افت تمرکز و افزایش سطح استرس خواهد گردید. کارکنانی که در محیطی با مدیریت سمی کار میکنند، پیوسته زیر فشار روانی هستند و دچار فرسودگی شغلی میشوند. این وضعیت نهتنها کیفیت عملکرد فردی آنها را کاهش میدهد، بلکه اثرات منفی خود را بر کل تیم و جریان کاری سازمان نیز اعمال انجام میدهد.
یکی از مهمترین پیامدهای مدیریت ضعیف، افزایش میزان ترک شغل و غیبت کارکنان هست. کارکنان بهطور طبیعی از محیطهای کاری که فاقد اعتماد، احترام و حمایت هست، فاصله میگیرند. هر بار که یک نیروی ارزشمند سازمان را ترک انجام میدهد، سازمان مجبور به صرف هزینههای بالای استخدام، آموزش و جایگزینی خواهد گردید که مستقیم بر سودآوری و بهرهوری نقش منفی دارد. به علاوه، کاهش انگیزه و رضایت شغلی باعث خواهد گردید که کارکنان کمتر در ارائه ایدههای خلاقانه و نوآورانه مشارکت کنند، و این امر نوآوری سازمان را محدود انجام میدهد.
فرهنگ سازمانی نیز یکی از بخشهای کلیدی هست که تحت تاثیر رهبری ضعیف قرار دریافت میکند. رئیس بد میتواند با تصمیمات غیرشفاف، رفتارهای استبدادی یا تبعیضآمیز و نبود ارتباط اثرگذار، فضایی ایجاد کند که در آن بیاعتمادی، بیانگیزگی و تعارضهای داخلی افزایش یابد. چنین فرهنگی باعث خواهد گردید که حتی کارمندان بااستعداد و متعهد نیز نتوانند به حداکثر ظرفیت خود برسند و عملکرد کلی سازمان ضعیف شود.
در سطح کلان، اثر رئیس بد محدود به فضای داخلی سازمان نمیماند؛ کاهش بهرهوری، افت کیفیت محصولات و خدمات و نارضایتی مشتریان میتواند به کاهش اعتبار سازمان بینجامد و شهرت سازمان را خدشهدار کند. شرکتهایی که مدیران ضعیف آنها را هدایت میکنند، در جذب استعدادهای آینده نیز به مشکل میخورند و توانایی رقابت در بازارهای ملی و بینالمللی را از دست میدهند.
نظر به تمام این ابعاد، بررسی نقش رئیس بد و شناسایی پیامدهای آن برای سازمانها اهمیت ویژهای دارد. این موضوع نهفقط برای مدیران و کارشناسان منابع انسانی، بلکه برای سیاستگذاران و سرمایهگذاران نیز اهمیت دارد، زیرا مدیریت ضعیف میتواند مستقیم یا غیرمستقیم اقتصاد، نوآوری و رشد سازمانها را متاثر کند.
نقش مدیر بد در شرکتهای بزرگ
در شرکتهای بزرگ دنیا، هر روز میلیونها نفر پشت میزهایشان مینشینند تا وظایفشان را انجام دهند، اما چیزی که اغلب به چشم نمیآید، تاثیر مستقیم سبک مدیریت بر انرژی، انگیزه و کیفیت کار آنهاست. وقتی مدیری توانمند در رأس مینشیند، سازمان رشد انجام میدهد و کارکنان انگیزه پیدا میکنند. اما وقتی رئیس بد وارد بازی شود، همه چیز بهتدریج شروع به فروپاشی انجام میدهد.
مطالعات اخیر نشان میدهند که مدیران بد باعث افزایش استرس و فرسودگی شغلی میشوند. در مطالعهای در سال 2023 مشخص گردید که بیش از 55 درصد کارکنان شرکتهایی که مدیریت ضعیف داشتند، احساس میکردند انگیزهشان کم شده و کیفیت کارشان تحت تاثیر قرار گرفته هست. استرس مداوم، اضطراب و فشارهای بیپایان نهتنها باعث خطاهای کاری میشوند، بلکه روحیه تیمی را نیز تخریب میکنند.
فرسودگی شغلی تنها سلامت فرد را تهدید نمیکند، بلکه خطاها و غیبتها را افزایش میدهد. ترک شغل نیز یکی از پیامدهای مستقیم مدیریت ضعیف هست. هر بار که یک نیروی ارزشمند سازمان را ترک انجام میدهد، هزینههای استخدام و آموزش جایگزینها بهشدت بالا میرود، که میتواند۶۰ تا 200 درصد حقوق سالانه یک کارمند را شامل شود.
نمونه واقعی این اثرات را امکان دارد در «انرون» مشاهده کرد. مدیران ارشد این شرکت با تصمیمات مالی نادرست و پنهانکاری، محیطی به وجود آوردند که در آن کارکنان نهتنها انگیزهای برای خلاقیت نداشتند، بلکه دچار استرس و اضطراب دائمی شده بودند. نتیجه، سقوط کامل سازمان و از دسترفتن هزاران شغل و سرمایه قرار دارای بود.
اثرات رئیس بد فقط به کاهش انگیزه محدود نمیشود. کارکنان در چنین محیطی احساس بیقدرتی، فرسودگی و بیاعتمادی میکنند و تمایل به ترک سازمان افزایش مییابد. ترک نیروهای کلیدی هزینههای مالی و زمانی زیادی برای سازمان به بار میآورد و فرهنگ سازمانی را به سمت بیانگیزگی و بیاعتمادی سوق میدهد. کارکنانی که در این فضا باقی میمانند نیز خلاقیت و نوآوری خود را از دست میدهند، و به مرور زمان بهرهوری کل سازمان افت انجام میدهد. نتایج یک مطالعه در سال ۲۰۲1 نشان میدهد که بیش از 60 درصد کارکنان که تحت رهبری ضعیف بودهاند، گزارش دادهاند که انگیزه آنها کم شده و بهرهوریشان تحت تاثیر قرار گرفته هست.
یک کارمند Optus در خاطرات خود نوشته هست: «ساعتها پشت سیستم بودیم، بدون هیچ راهنمایی یا حمایت واقعی. وقتی مشتریان از دسترسی به خدمات اضطراری شکایت میکردند، احساس میکردیم تقصیر همه ماست، درحالیکه مشکل از مدیریت قرار دارای بود. انگیزهای برای تلاش بیشتر نداشتیم.» این روایت نشان میدهد که اثرات رئیس بد ملموس و انسانی هست و فراتر از اعداد و نمودارهاست.
مدیر بد، نوآوری و عملکرد را زمین میزند. وقتی رهبری ضعیف یا سمی در رأس قرار دارد، پیامدها تنها محدود به استرس و فرسودگی کارکنان نمیشود؛ فرآیندها مختل میشوند، تیمها ناکارآمد میشوند و نوآوری بهشدت کم خواهد گردید. یکی از اصلیترین پیامدهای مدیریت ضعیف، اختلال در هماهنگی تیمها و کاهش کیفیت کار هست. وقتی مدیر بدون مشورت و بررسی تصمیم دریافت میکند، کارکنان دچار سردرگمی میشوند و پروژهها بدون برنامه دقیق پیش میروند. این اختلال فقط کار روزمره را سخت نمیکند، بلکه خلاقیت و نوآوری تیمها را نیز محدود انجام میدهد.
شرکت نوآورانه Theranos در زمینه آزمایشگاههای پزشکی بهسرعت به شهرت رسید، اما در قلب بحران، مدیریت ضعیف و رفتار استبدادی الیزابت هولمز، مانع از شناسایی مشکلات فنی گردید. کارکنان نمیتوانستند نگرانیهای خود را مطرح کنند و پروژهها بدون بررسی دقیق پیش میرفتند. نتیجه، کاهش کیفیت کار، خطاهای فنی و سقوط کامل شرکت قرار دارای بود. این مثال کلاسیک نشان میدهد که چگونه یک مدیر بد میتواند نوآوری و عملکرد سازمان را نابود کند.
نیز در شرکت تاکسی آنلاین اوبر به رهبری کالانیک، رقابت بیشازحد و فشار مداوم باعث گردید که بسیاری از مدیران میانی و کارکنان کلیدی، توانایی تمرکز بر نوآوری را از دست بدهند. پروژهها با تاخیر پیش میرفتند، همکاری تیمی مختل گردید و بهرهوری سازمان کاهش یافت. حتی چندین کارکنان خلاق، به خاطر محیط سمی، شرکت را ترک کردند. یا در انرون مدیریت ارشد، با تصمیمات مالی نادرست و پنهانکاری، نهتنها کارکنان را زیر فشار قرار داد، بلکه مانع از ایجاد محیطی امن برای نوآوری گردید. کارکنان از طرح ایدههای جدید و انتقاد از فرآیندها هراس داشتند. نتیجه، کاهش شدید نوآوری، افزایش خطاهای مالی و سقوط کامل سازمان قرار دارای بود.
رئیس بد با سرکوبکردن ایدهها، حمایتنکردن از پروژههای جدید و تصمیمگیریهای ناپیوسته، باعث خواهد گردید تیمها کمتر ریسک کنند و خلاقیت شکوفا نشود. این کاهش نوآوری اثر مستقیم بر رشد و توان رقابتی سازمان دارد. شرکتها در محیطهای پویا و سریع، که نوآوری نقش حیاتی دارد، بدون مدیریت توانمند بهسرعت عقب میافتند. یک مهندس سابق شرکت ترانوس بیان میکند: «هر بار که مشکلی در آزمایشگاه مشاهده میکردیم، ترس داشتیم آن را گزارش کنیم. مدیریت هولمز با کوچکترین انتقاد برخوردی نامناسب میکرد. احساس میکردیم که نوآوری و صداقت با هم در تضاد هستند.» این روایت انسانی و ملموس، نشان میدهد که اثر رئیس بد فراتر از آمار و ارقام هست و فرهنگ سازمانی را شکل میدهد.
در مقابل مدیران بد، کسانی که توانمندی، شفافیت و فرهنگ مثبت را در رأس سازمان قرار میدهند، میتوانند اثری شگرف بر بهرهوری، انگیزه کارکنان و نوآوری داشته باشند. این رهبران نهتنها سازمان را هدایت میکنند، بلکه فضایی به وجود میآورند که کارکنان احساس ارزشمندی کنند و با انگیزه کارها را دنبال کنند.
مدیران خوب چگونه بنگاه را نجات میدهند؟
مدیران موفق نظر به نیازهای کارکنان، حمایت از توسعه فردی و ایجاد فرصتهای خلاقیت، محیطی مثبت و پویا میسازند. این نوع رهبری باعث خواهد گردید که کارکنان بهجای ترس و فرسودگی، با اشتیاق و تعهد به اهداف سازمان بپردازند.
وقتی نادلا در سال ۲۰۱۴ مدیرعامل مایکروسافت گردید، تمرکز خود را بر فرهنگ سازمانی باز و مشارکتی گذاشت. او با تشویق یادگیری مستمر و نوآوری، روحیه کارکنان را بالا برد. بنابراین، افزایش بهرهوری، رشد سهم بازار و نوآوری در محصولات کلیدی مانند Azure و Teamsرا به همراه دارای بود. کارکنان احساس میکردند صدایشان شنیده خواهد گردید و ایدههایشان ارزشمند هست.
ایندرا نویی، مدیرعامل شرکت پپسی، با ایجاد فرهنگ مشارکتی و توجه به تعادل میان زندگی کاری و شخصی کارکنان، فضایی مثبت ساخت که انگیزه و بهرهوری تیمها را بالا برد. او پروژههای نوآورانه و استراتژیک را بدون فشار غیرضروری پیگیری کرد و شرکت را به رشد پایدار رساند.
ماری بارا، مدیرعامل جنرالموتورز نیز در زمان بحرانهای فنی و ایمنی، با شفافیت، ارتباط مناسب با کارکنان و تمرکز بر راهکارهای عملیاتی، نهتنها بحران را مدیریت کرد، بلکه بهرهوری و اعتماد کارکنان را حفظ کرد. او نمونهای از رهبری توانمند هست که از طریق حمایت از تیمها، نوآوری و بهرهوری را افزایش میدهد.
یک مهندس سابق مایکروسافت بیان میکند: «وقتی نادلا شروع به تغییر فرهنگ کرد، اولین چیزی که احساس کردیم این قرار دارای بود که ایدههایمان ارزشمند هست. جلسات مشارکتی برگزار گردید و حتی کوچکترین نوآوریها تشویق شدند. انگیزه ما بالا رفت و پروژهها با سرعت و کیفیت بیشتری پیش رفتند.»
در مقابل، مدیران بد با سرکوب ایدهها، فشار غیرضروری و تصمیمات ناپیوسته، همان اثرات منفی را بر کارکنان و سازمان ایجاد میکنند که پیشتر در بخشهای اول تا سوم بررسی گردید. بنابراین، تفاوت رهبری توانمند و ضعیف نهتنها در عملکرد مالی و عملیاتی، بلکه در روحیه، انگیزه و نوآوری کارکنان کاملاً محسوس هست.
مدیریت خوب چگونه تحقق مییابد؟
یکی از مهمترین راهکارها، سرمایهگذاری روی آموزش مدیران و توسعه مهارتهای رهبری هست. مدیرانی که مهارتهای ارتباطی، تصمیمگیری، مدیریت بحران و توسعه فرهنگ سازمانی را بیاموزند، کمتر به سبک مدیریتی سمی یا ضعیف گرفتار میشوند.
نادلا در مایکروسافت با سرمایهگذاری روی فرهنگ یادگیری و مربیگری، توانست یک مدیر موفق و الهامبخش باشد. ایجاد برنامههای آموزشی برای مدیران میتواند فرسودگی کارکنان و خطاهای عملیاتی را کاهش دهد و نوآوری را تقویت کند.
ایجاد سیستمهای «بازخورد ۳۶۰ درجه»، جایی که کارکنان بتوانند بدون ترس از عواقب، نظرات خود را درباره مدیریت بیان کنند، یکی دیگر از راهکارهای کلیدی هست. ایندرا نویی در پپسی با ایجاد جلسات بازخورد منظم، توانست محیطی مشارکتی و شفاف بسازد که اعتماد برانگیخت و انگیزه کارکنان را تقویت کرد.
چندین اوقات سبک مدیریت ضعیف ناشی از ساختار ناکارآمد سازمان هست. شفافیت در تصمیمگیری، تعریف دقیق نقشها و پاسخگویی مشخص، میتواند اثر رئیس بد را کاهش دهد. شرکتهایی که ساختار تصمیمگیری شفاف و سلسلهمراتبی منطقی دارند، کمتر دچار بحران مدیریتی میشوند. بارا در جنرالموتورز، با اصلاح فرآیندهای تصمیمگیری، توانست بحرانهای فنی را مدیریت و اعتماد کارکنان را حفظ کند.
«فرهنگ سازمانی سالم و اعتمادساز»، بزرگترین سپر در برابر اثرات رئیس بد هست. تشویق نوآوری، حمایت از تیمها و پذیرش اشتباهات بهعنوان فرصت یادگیری باعث خواهد گردید کارکنان پرانگیزه به کار ادامه دهند. مدیران موفق این فرهنگ را تقویت میکنند و بهرهوری و خلاقیت سازمانی را بالا میبرند.
در مجموع، حضور رئیس بد در سازمان تهدیدی جدی هست که در تمام ابعاد عملکردی و انسانی نقش دارد. از کاهش انگیزه و رضایت شغلی تا کاهش کیفیت کار، افت نوآوری، افزایش هزینههای مالی و آسیب به شهرت سازمان، اثرات مدیر ضعیف گسترده و عمیق هستند. نمونههای واقعی مانند انرون، ترانسون و اوبر نشان میدهند که رهبری ضعیف میتواند سازمان را به سمت بحران و فروپاشی سوق دهد، درحالیکه رهبری توانمند مانند ساتیا نادلا در مایکروسافت و ایندرا نویی در پپسی نشان میدهد که مدیریت کارآمد میتواند سازمان را به موفقیت پایدار هدایت کند.
دیدگاهها