به گزارش پول و تجارت، تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه تهران برگشته اند اما طرف های مقابل اعلام کرده اند که راه دیپلماسی هنوز مسدود نیست. اما سوال آنجاست که تاکید لفظی همه طرف ها بر حل مناقشه از طریق دیپلماسی چقدر نشان دهنده یک اراده جدی برای حل مناقشه هست.
در این خصوص اقتصادنیوز با امیرعلی ابوالفتح، تحلیلگر سیاست خارجی به گفتگو نشسته هست.
این تحلیلگر سیاسی معتقد هست که منطق آمریکا در مذاکره آن هست که من قدرت برتر هستم و هرچه می گویم طرف مقابل باید اطاعت کند حال آنکه ایران به مذاکره به چشم بدهبستان نگاه انجام میدهد.
او اروپا را نیز فاقد استقلال می خواند که سالبهسال حرفشنویاش از برادر بزرگتر یعنی آمریکا بیشتر خواهد گردید.
ابوالفتح آثار بازگشت تحریمها را نیز ناچیز میداند و معتقد هست که چین و روسیه در کنار ایران خواهند ایستاد. او عبارتهایی مثل مثل انزوای جهانی ایران، فصل هفت منشور ملل و اجماع جهانی را حرفهای فانتزی و رمانتیک میداند.
متن گفتگو با این تحلیلگر سیاست خارجی را در ادامه می خوانید.
*********
آقای ابوالفتح! بعد از فعالسازی مکانیسم ماشه و برگشت تحریمها همه طرفها دیپلماسی را راه حل دانسته اند. شما شرایط را چطور ارزیابی میکنید؟ فکر می کنید الان فضا برای یک دیپلماسی سازنده فراهم است؟
دیپلماسی همواره وجود دارد؛ یعنی ما هیچوقت نمیتوانیم بگوییم که در دوران بدون دیپلماسی هستیم. حتی در زمان جنگ هم، مثلاً در جنگ ایران و عراق، دیپلماسی جریان داشته هست. کشورها حتی وقتی در حال جنگ هستند، دیپلماسی را ادامه میدهند. حالا ممکن هست دیپلماسی به صورت مذاکره رودررو نباشد و در قالب مذاکره غیرمستقیم یا تبادل پیامها انجام شود.
بنابراین چه قبل از فعال شدن مکانیسم ماشه، چه بعد از آن، چه قبل از برگشتن تحریمها و چه بعد از برگشتن تحریمها، دیپلماسی جاری بوده و همچنان وجود دارد.
دیپلماسی با کدام کشور یا بلوک؟ ما با اروپا هم همچنان در حال دیپلماسی هستیم، روابط دیپلماتیک برقرار هست و همکاریهای مختلفی بین ایران و اروپا در جریان هست. یکی از موضوعاتی که بحث اسنپبک را ایجاد کرده، همین مساله هست. با ایالات متحده آمریکا هم وضعیت مشابه هست؛ یعنی در شرایطی که اسنپبک فعال قرار دارای بود و تحریمها داشتند برمیگشتند، توافقی بین ایران و آمریکا انجام گردید. حتی ایرانیهای مهاجر غیرقانونی که در آمریکا بازداشت شده بودند، از طریق این توافق به ایران بازگشتند. بنابراین دیپلماسی وجود دارد.
*سوال من درباره پرونده هستهای و گروه 1+5 است. برای نمونه سخنگوی دولت گفته ما دنبال در نیویورک مذاکره بودیم اما آقای ویتکاف نخواست مذاکره کند.
اگر منظور شما 1+5 هست، با روسیه و چین مشکلی نداریم و با اروپاییها هم مذاکره وجود دارد. با آمریکاییها وضعیت متفاوت هست. زمانی در ایران مطرح میگردید که چرا ایران مذاکره مستقیم انجام نمیدهد و غیرمستقیم انجام دهد. عدهای معتقد بودند که اگر ایران مذاکره مستقیم انجام دهد، اختلافات و مشکلات حل خواهد گردید. این نظر طرفدارانی دارای بود؛ چندین نخبگان، سیاستمداران و روزنامهنگاران این را مطرح میکردند.
اما مشخص شده که موضوع واقعاً مذاکره مستقیم نیست. همانطور که خانم مهاجرانی، سخنگوی دولت، بیان کرد: ما درخواست دادیم که مذاکره مستقیم هم انجام شود، اما ویتکاف سر قرار نیامد. دلیل آن این هست که از نظر ایالات متحده، مذاکره فیالنفسه اهمیت ندارد؛ مذاکرهای ارزشمند هست که از دل آن نتیجهای حاصل شود. این رویکرد صرفاً مربوط به دولت ترامپ نیست؛ دولتهای قبلی آمریکا هم همین رویکرد را داشتند، هر کدام با ادبیات متفاوت، چندین ملایم و چندین تند، ولی همه بر این باور بودند که ایران باید غنیسازی، برنامه موشکی و دخالتهای منطقهای خود را کنار بگذارد. این سه رکن اولیه هست. وقتی پای توافق میرسد، یک سری شرطوشروط دیگر هم اضافه خواهد گردید.
با شروطی که آمریکا گذاشته توافق بسیار سخت خواهد گردید
بنابراین اگر بخواهیم بگوییم که مذاکره به نتیجه برسد با شرایطی که آمریکا گذاشته، به خصوص در موضوعات دفاعی، کار بسیار دشوار هست. من نمیگویم غیرممکن هست، اما رسیدن به توافق بسیار سخت خواهد گردید. در قضیه هستهای امکان دارد راه حلی پیدا کرد، در مسائل منطقهای هم امکان دارد، اما در موضوع موشکی، نه.
آمریکاییها هستند که از مذاکره سرباز میزنند و مذاکره انجام نمیدهند. به خاطر اینکه رسانهها در اختیار آنهاست و روایتسازی میکنند، ایران را مخالف مذاکره نشان میدهند و خود را مدافع مذاکره معرفی میکنند. در حالی که واقعیت این هست که آمریکاییها مذاکرهای را نمیپذیرند که از دل آن تبعیت ایران از شرایط آمریکا حاصل نشود.
منطق آمریکا این هست که من دیکته میکنم باید بگویید «سمعا و طاعتا»
میگویید که ایران اراده مذاکره دارد و آمریکا نمی خواهد که این اتفاق بیفتد؟
اصلاً ایران و آمریکا در حال مذاکره مستقیم بودند، که آمریکا از برجام خارج گردید و امکان مذاکره مستقیم هستهای را قطع کرد. ایران و آمریکا در حال مذاکرات غیرمستقیم بودند، اما اسرائیل و آمریکا به ایران حمله کردند و امکان مذاکره غیرمستقیم هم سلب گردید. این آمریکاست که مذاکره و توافق نمیکند.
منطق آمریکا این هست که «من قدرت هژمون هستم، من قدرت برترم، ایران قدرت ضعیف هست. ایران در جایگاهی نیست که شرطوشروط بگذارد. من دیکته میکنم، قدرت ضعیف تبعیت انجام میدهد». این منطق فقط مربوط به ایران نیست؛ در قبال جنگهای تعرفهای که ترامپ راه انداخته هم همین رویکرد وجود دارد. ترامپ صدها تعرفه میگذارد و بیان میکند «شرایط من این هست؛ یا میپذیرید یا تعرفهها ادامه دارد». طرف مقابل شرایط آمریکا را میپذیرد، اما چندین ماه بعد ترامپ بیان میکند شرایط تغییر کرده و شما باید دوباره بپذیرید.
این رویکرد را با کانادا، متحدان و دوستانش و حتی با اوکراین دارد. به اوکراین بیان میکند «من اعلام میکنم که چه کار باید بکنی»، آنها هم میگویند «سمعا و طاعتا». اگر بخواهی با من کلنجار بروی، همان کاری را میکنم که با زلنسکی کردم.
این منطق، منطق ایالات متحده هست؛ آمریکا به شدت خودخواه هست و همه چیز را برای خود میخواهد. در مقابل، ایران بیان میکند «من مذاکره میکنم، بده بستان میکنم، چیزی میدهم و چیزی میگیرم». آمریکاییها میگویند «نه، تو باید چیزی بدهی و ما اگر خواستیم چیزی به تو میدهیم؛ شرطوشروط نمیشود برای ما بگذاری». از این جهت، آمریکاییها واقعاً به دنبال مذاکره برابر با ایران نیستند، بلکه خواست خود را دیکته میکنند.
اروپا بضاعت ایستادن در برابر آمریکا را ندارد
در مورد اروپا شاهد آن هستیم که اروپای کنونی، همان اروپا نیست که وقتی آمریکا در دوره اول ترامپ از برجام خارج شد با ایران با آن همکاری میکرد. چه چیزی باعث شده اروپا از ایران فاصله بگیرد؟ آیا فقط به جنگ اوکراین مربوط است؟
اروپاییها سر جنگ اوکراین از ما دلخور هستند؛ این یک واقعیت هست و من کتمان نمیکنم. اما اروپا به قدری وابسته هست و فاقد استقلال هست که اصلاً بضاعت و توان مقابله با خواست آمریکا را ندارد. سال به سال که میگذرد، وابستگی اروپا و حرفشنوی اروپاییها بیشتر خواهد گردید.
اروپا هر وقت منافعش با آمریکا در یک راستا باشد، برای ما اروپا هست و میتواند گردنکلفتی کند. الان اروپا مجبور هست هر آنچه آمریکا بخواهد انجام دهد و انتظاری از آن نیست. همان حرفی که نماینده روسیه به نماینده فرانسه بیان کرد: «شما مستقل نیستید؛ شما میآیید حرف میزنید، اما برادر بزرگتر از شما خواسته و شما مجبور هستید تبعیت کنید.»
سه اقدام باید موازی با دیپلماسی انجام شود
در این وضعیت که حالا شاهد تحریمها هستیم و مکانیسم ماشه فعال شده، ایران باید چه اقدامی انجام دهد؟
ایران دیپلماسی را به قوت خود ادامه میدهد و رایزنی و مذاکره انجام میدهد. به نظر من، سه کار به موازات دیپلماسی و مذاکره، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، باید انجام شود و این اقدامات فقط مربوط به دوره پس از اسنپبک نیست: 1- کاهش آسیبپذیری اقتصاد از تحریمها، 2- تقویت بنیه نظامی، به خصوص بخش نرمافزاری نظامی و 3- تقویت اجماع داخلی. این سه اقدام هم باید به موازات دیپلماسی انجام شود.
ایران در شرایط تحریم یاد گرفته گلیم خود را از آب بیرون بکشد
قبل از برجام، سایه همین تحریمها بر سر ایران سنگینی میکرد. شرایط امروز با ۱۰ سال پیش را یکی میدانید یا فکر میکنید متفاوت است؟
به نظر من دو تفاوت وجود دارد: اول اینکه، ایران براساس تجربه و الزام مجبور شده خود را در حوزه اقتصادی تقویت کند. این به این معنی نیست که الان قیمت دلار بالا نرفته هست. قیمت دلار بالا رفته و مشکلات اقتصادی زیاد هست. اما ایران یاد گرفته که راههای دور زدن تحریمها را پیدا کند و بتواند به قول معروف «گلیم خودش را از آب بکشد بیرون.»
دوم آنکه، تحریمهای یکجانبه آمریکا به مراتب گستردهتر از تحریمهای سازمان ملل هست. یعنی آنچه قرار قرار دارای بود با تحریمهای سازمان علیه ایران اتفاق بیفتد، آمریکاییها انجام دادهاند. به همین دلیل، بازگشت تحریمهای سازمان ملل الان اثر اقتصادی قابل توجهی ندارد، چون هر آنچه که سازمان ملل میخواست تحریم کند، همین الان تحت تحریم هست. برای مثال، بحث تسلیحاتی، موشکی و بانکی ما را آمریکاییها محدود کردهاند و فقط بحث نفت باقی میماند، که در تحریم سازمان ملل اصلاً تحریم نیست.
اجماع جهانی پشیزی ارزش ندارد؛ اصلا چیزی به اسم اجماع جهانی وجود ندارد
اما تحریم های سازمان ملل میتواند اجماع جهانی ایجاد میکند و ممکن است ما با روسیه و چین هم نتوانیم تبادل داشته باشیم..
ببینید، اجماع جهانی پشیزی ارزش ندارد؛ اصلاً چیزی به اسم اجماع جهانی وجود ندارد. اجماع جهانی یعنی چه؟ آمریکا بخواهد کاری انجام دهد، آیا باید منتظر اجازه سازمان ملل باشد؟ مگر آن موقع که به ما حمله کردند، در جنگ ۱۲ روزه، یا وقتی تحریمهای فشار حداکثری گذاشته گردید، مجوز سازمان ملل قرار دارای بود؟ مگر اجماع جهانی قرار دارای بود؟ آمریکا بیان میکند «من قدرت اول هستم، زور میگویم؛ یا تبعیت میکنی یا میزنم.»
معلوم هست که روسیه و چین کنار ما میایستند
حتی چین هم با ما رابطه تجاری آشکاری ندارد، اما مسئله این هست که شرایط جهانی الان با شرایط سال ۲۰۱۳ فرق دارد. آن سال روسیه ضعیف قرار دارای بود، چین همراه قرار دارای بود و تحریمهای سازمان ملل همه رای مثبت روسیه و چین را داشتند. الان روسیه و آمریکا در جنگ هستند، موشکهای آمریکایی بر سر مردم روسیه میخورد؛ معلوم هست که پشت ایران میایستند. نیز آمریکا و چین در جنگ تجاری هستند؛ میلیاردها دلار به هم لطمه میزنند. معلوم هست که پشت ایران میایستند.
اما اجماع جهانی اصلاً ارزشی ندارد. برای آمریکاییها و اسرائیل مهم نیست اجماع جهانی وجود داشته باشد. اینها حرفهای فانتزی دوره سرخوشی بینالمللی هست؛ اجماع جهانی، به قول خودشان، «کشک» هست.
سازمان ملل ترس ندارد؛ نه ابزار تنبیه دارد و نه میتواند کسی را تنبیه کند
پس فکر میکنید که ایران در جهان منزوی نخواهد شد؟
آنهایی که با وجود ترس از آمریکا با ما مراوده میکردند، باز هم مراوده میکنند. سازمان ملل ترس ندارد؛ سازمان ملل نه ابزار تنبیه دارد و نه کسی را میتواند تنبیه کند. آن چیزی که تنبیه انجام میدهد، اوفک هست، اداره دارایی خارجی وزارت خزانهداری آمریکا. اوفک هست که میتواند حسابهای بانکی را ببندد، یا در دادگاه علیه بانکها یا شرکتها اقدام کند. سازمان ملل کاری نمیکند و ترسی ندارد. چه اجماعی؟ کسی از سازمان ملل نمیترسد. مثلاً کجای این دنیا همه به قطعنامههای سازمان ملل تبعیت کردهاند؟
ذیل فصل هفت نخواهیم رفت
پس شما معتقد نیستید که اگر ما ذیل فصل هفت قرار گرفتیم سایه جنگ بر سر ایران سنگینی خواهد کرد.
نه، به خاطر اینکه ما ذیل فصل هفت نمیرویم، بلکه ماده ۴۱ هست. تمام تحریمهایی که بازگشته، به ماده ۴۱ ارجاع دارد. ماده ۴۱ مجوز اعمال تحریم علیه کشور ناقض صلح و امنیت جهانی هست، و این همان چیزی هست که برای ما اتفاق افتاده. آنچه که مجوز شورای امنیت برای حمله میدهد، ماده ۴۲ هست. ما هیچ وقت زیر ماده ۴۲ نبودهایم.
کسی بخواهد به ایران حمله کند، بدون مجوز سازمان ملل هم حمله انجام میدهد
اگر بخواهیم زیر ماده ۴۲ قرار بگیریم، باید یک پیشنویس قطعنامه بیاید و همه اعضای دائمی شورای امنیت آن را تایید کنند، کاری که با عراق در سال ۱۹۹۰ انجام گردید. تازه حتی اگر مجوز صادر شود، آمریکاییها میتوانند بدون شورای امنیت حمله کنند. به ما حمله میکنند، به سوریه، سومالی، یمن، افغانستان، پاکستان؛ اینها بدون قطعنامه سازمان ملل انجام خواهد گردید.
برای مثال، اسرائیل به چندین کشور همزمان حمله انجام میدهد. کدام یک از این حملات قطعنامه داشته هست؟ بنابراین این حرفها، حرفهای رمانتیک هست که میگویند «مجوز سازمان ملل لازم هست». کسی که بخواهد حمله کند، بدون سازمان ملل هم حمله انجام میدهد.
دیدگاهها