به گزارش پول و تجارت به نقل از اکوایران، دقیقاً دو سال پیش، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نیروهای حماس از دیوارهای مرزی اسرائیلی عبور کردند و حملهای بیسابقه را آغاز کردند که 1200 اسرائیلی در آن کشته شدند. اما آن روز همچنین آغاز زنجیرهای از فجایع در واکنش به این حمله قرار دارای بود که در طول ۲۴ ماه خونین بعدی ادامه یافت. در پی حملات هوایی و عملیات زمینی، بیش از ۶۵ هزار فلسطینی در غزه کشته شدند. کمیسیون تحقیق سازمان ملل اعلام کرده که اسرائیل در حال ارتکاب نسلکشی هست؛ ارزیابیای که سازمان حقوق بشری اسرائیلی «بتسلم» نیز با آن همنظر هست. برآوردها نشان میدهد بیش از ۹۰ درصد خانههای غزه آسیب دیده یا ویران شدهاند. کارشناسان امنیت غذایی سازمان ملل نیز تأیید کردهاند که در شهر غزه، قحطی حاکم هست.
راوی آگراوال، سردبیر نشریه فارن پالیسی در مصاحبهای با استفان والت، استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد و نویسندهکتاب معروف لابی اسرائیل، به بررسی این سوال پرداختهاند که جهان از ۷ اکتبر تاکنون چطور تغییر کرده هست. اکوایران رونوشت این مصاحبه را در دو بخش ترجمه کرده هست که در ادامه بخش اول آن را میخوانید:
دو سال سرنوشتساز
فارن پالیسی: دو سال پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، آیا از وضعیتی که امروز در آن قرار داریم شگفتزدهاید؟
والت: در چندین زمینهها، بله. هیچکس نمیتوانست دامنه کامل رویدادهایی را که از آن روز سرنوشتساز تا امروز رخ داده، پیشبینی کند، و یا گستره تأثیرشان را. ما شاهد دگرگونی واقعی و عمیقی در منطقه بودهایم، هم از نظر ساختار قدرت در خاورمیانه و هم از نظر نگاه کشورهای جنوب جهانی به این منطقه.
من همواره یاد سخن جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا، میافتم که تنها چندین روز پیش از ۷ اکتبر، در مقالهای در مجله فارن افرز نوشت: «خاورمیانه از هر زمان دیگری در دهههای اخیر آرامتر هست». شاید در همان روز درست قرار دارای بود، اما این آرامش ظاهری واقعیت زیرپوستی منطقه را پنهان میکرد. امروز هیچکس ادعا نمیکند که خاورمیانه از آن زمان آرامتر شده هست.
فارن پالیسی: گفتید که شاهد تغییرات تحولآفرینی بودهایم. منظورتان چیست؟
والت: قدرت نسبی بسیاری از بازیگران قدیمی منطقه دگرگون شده هست. حتی اگر حماس همچنان به بقای خود ادامه دهد، دیگر آن قدرت پیشین را ندارد. حزبالله هم بهشدت تضعیف شده و ساختار سیاسی لبنان تغییر کرده هست. حکومت اسد در سوریه سقوط کرده، نه فقط به خاطر همین درگیری، اما بیشک این جنگ نقش مهمی در آن دارای بود. برنامه هستهای ایران نابود نشده، اما به شدت محدود شده هست. و از همه مهمتر، تصور اینکه ایالات متحده هنوز میتواند اوضاع منطقه را «مدیریت» کند، خدشهدار شده هست. کشورهایی که پیشتر اطمینان بالایی به حمایت واشنگتن داشتند، حالا اعتمادشان کمتر شده و به دنبال گزینههای جایگزیناند. همه اینها، مستقیم یا غیرمستقیم، پیامدهای حوادثی هست که از ۷ اکتبر آغاز گردید.
«نظم بین المللی»
فارن پالیسی: برویم سراغ حقوق بینالملل. دو سال پیش چندین مدع بودند اسرائیل حق دفاع از خود را دارد. اما امروز بسیاری از همان کشورها معتقدند اسرائیل در غزه و در مجموع در برابر فلسطینیها، و در حملات فرامرزی اخیرش شامل به قطر، پا را از حد فراتر گذاشته هست - تا جایی که نتانیاهو ناچار گردید رسماً بابت حمله به قطر عذرخواهی کند. وقتی این جنگ فروکش کند، تأثیر بلندمدت آن بر حقوق بینالملل و مسئله مصونیت از مجازات چه خواهد قرار دارای بود؟
والت: حقوق بینالملل پیش از ۷ اکتبر هم از جهات مختلف در حال تضعیف قرار دارای بود. جنگ اوکراین نمونه آشکار آن هست؛ همینطور چندین اقدامات ایالات متحده در چارچوب «جنگ جهانی علیه تروریسم». این روند از خیلی وقت پیش شروع شده قرار دارای بود.
اما تداوم آن بستگی دارد به اینکه آیا عاملان این فجایع هرگز پاسخگو خواهند گردید یا نه. اگر مقامهای اسرائیلی که در جنایات جنگی یا نسلکشی دست داشتهاند سرانجام محاکمه شوند، این پیام را تقویت انجام میدهد که چندین رفتارها هرگز نمیشود پذیرفته شوند. همین موضوع درباره رهبران حماس نیز صدق انجام میدهد .
با این حال، همگی میدانیم که اغلب عاملان اصلی سرانجام بدون مجازات رها خواهند گردید. همانطور که یکی از تحلیلگران بیان کرد: «از وقتی جنگ غزه شروع گردید، دفعه بعد که آمریکا بخواهد از نظم مبتنی بر قانون حرف بزند، مثلاً درباره اوکراین، دیگر کسی گوش نخواهد داد». این وضعیت نگرانکننده هست، زیرا اگر حقوق بینالملل و هنجارهای موجود نتوانند رفتار دولتها را مهار کنند، جهان بهسمت بیقانونی بیشتری خواهد رفت.
جهان خطرناک بیقانون
فارن پالیسی: سؤال مشابهی درباره سازمان ملل دارم. ناکارآمدی و قطبیشدن این نهاد از خیلی وقت قبل از ۷ اکتبر آغاز شده قرار دارای بود. اما حالا که یکی از کمیسیونهای کلیدی سازمان ملل رویدادهای غزه را «نسلکشی» خوانده، در حالی که اسرائیل و آمریکا این نهاد را «ضدیهودی» میدانند، آیا این بحران تشدید نشده هست؟
والت: هر نهاد بینالمللی برای حفظ اعتبار و کارایی خود به حمایت قدرتهای بزرگ نیاز دارد. وقتی این کشورها از حمایتشان دست بردارند، آن نهاد عملاً فلج خواهد گردید. این دقیقاً همان چیزی هست که امروز میبینیم. چون مواضع سازمان ملل با سیاستهای واشنگتن یا متحدانش مثل اسرائیل در تضاد هست، حمایت آمریکا کاهش یافته و حتی چندین اوقات به کارشکنی منجر خواهد گردید. وقتی ایالات متحده مقامهای دادگاه کیفری بینالمللی را تهدید به تحریم انجام میدهد، در واقع دارد همان نظام حقوقی جهانی را تضعیف انجام میدهد که بسیاری از کشورها از آن حمایت میکنند.
خطر اینجاست که جهانی بیقانون بسیار خطرناکتر از جهانی هست که نهادهایش ناقص کار میکنند. نظام بینالملل بدون مجموعهای از قواعد قابل اداره نیست. اگر نظم فعلی، شامل سازمان ملل، رفتهرفته فروبپاشد، پرسش این هست: چه چیزی جای آن را دریافت میکند؟ و چه کسانی قوانین جدید را خواهند نوشت؟
نگرانی من این هست که موضع کنونی آمریکا عملاً به کشورهایی مانند چین و حتی روسیه فرصت میدهد تا استدلال کنند «نظم آمریکایی مبتنی بر قانون» بیمعناست و آنها باید سهم بیشتری در تعیین قواعد جهانی آینده داشته باشند. اینکه چنین اتفاقی رخ دهد یا نه، تا حد زیادی بستگی دارد به اینکه آیا عاملان این جنگ سرانجام پاسخگو خواهند قرار دارای بود و آیا سازمان ملل توان اصلاح خود را دارد یا نه. اما بدون حمایت فعال ایالات متحده، بعید هست چنین اصلاحی ممکن شود.
چه نظریهای وضعیت را توضیح میدهد؟
فارن پالیسی: شما میان خوانندگان ما بسیار محبوب هستید. یکی از آنها پرسیده: آیا نظریهای در روابط بینالملل وجود دارد که بتواند وضعیت امروز را توضیح دهد؟
والت: چندین نظریه هستند که میتوانند به مقداری این شرایط را توضیح دهند. در این مرحله نمیتوان تأثیر افراد را نادیده گرفت. اگر رئیسجمهوری غیر از جو بایدن بر سر کار قرار دارای بود، احتمالاً واکنش متفاوتی نشان میداد؛ چون بایدن تعهد شخصی نسبت به اسرائیل دارد. همینطور اگر امروز شخصی غیر از دونالد ترامپ در قدرت قرار دارای بود، شاید مسیر دیگری پیش میرفت. پس نظریههایی که بر نقش افراد تمرکز دارند، در اینجا اهمیت پیدا میکنند.
در عین حال، من فکر میکنم «رئالیسم» یا واقعگرایی در اینجا توضیح روشنی ارائه میدهد. رئالیسم بیان میکند: فارغ از اخلاقیات، دولتها آنچه را لازم بدانند برای حفظ امنیت خود انجام میدهند. اگر احساس ناامنی کنند یا فرصت وسوسهانگیزی ببینند، قواعد بازی را زیر پا میگذارند. رفتار اسرائیل نمونه بارز همین منطق هست.
رئالیسم نیز یادآور خواهد گردید که ایالات متحده هنوز در موقعیت برتری قرار دارد. این کشور میتواند کارهایی انجام دهد که شاید در کوتاهمدت به نفعش نباشند و حتی در بلندمدت زیانبار باشند، اما قدرت و فاصله جغرافیاییاش از منطقه به او مصونیت میدهد. چون در خاورمیانه نیست، از بسیاری از تبعات مستقیم اقداماتش در امان هست. در چنین شرایطی، سیاستها بیشتر رنگ و بوی شخصی، داخلی و سلیقهای پیدا میکنند تا آن محاسبه سرد و منطقیای که رئالیسم بر آن تأکید دارد.
فارن پالیسی: آیا برای دولتهای پادشاهی عرب تصمیمگیری سختتر سادهتر هست، چون مانند دموکراسیها دغدغه افکار عمومی را ندارند؟
والت: درست هست. از این نظر، دستشان بازتر هست، اما در عوض محدودیتهای بیشتری از بیرون دارند. این ما را به پرسش بزرگتر شما برمیگرداند: تأثیر ۷ اکتبر بر ژئوپلیتیک منطقه و جهان چه بوده هست؟
بسیاری از کشورهای عربی که در حال مدرنسازی و تلاش برای کاهش وابستگی به نفت و گاز هستند، حالا با محیطی بسیار نامطمئنتر روبهرو شدهاند. آنها هنوز خواهان حمایت آمریکا هستند، اما دیگر اعتماد گذشته را ندارند. از آنچه در غزه و دیگر نقاط میبینند، عمیقاً نگراناند و میدانند اسرائیل میخواهد به قدرت هژمونیک منطقه تبدیل شود. در دو سال گذشته، اسرائیل علیه شش کشور عربی عملیات نظامی انجام داده هست. همزمان این کشورها بیم دارند که اگر اسرائیل بخواهد پا را فراتر بگذارد، ایالات متحده جلویش را نگیرد.
همین نگرانی باعث شده عربستان سعودی با پاکستان پیمان دفاعی امضا کند، چندین کشورهای عربی روابط خود با چین را احیا کرده یا گسترش دهند، و ریاض هم در مسیر تنشزدایی با ایران گام بردارد. همه اینها در واقع نوعی تطبیق با فضای امنیتی مبهم جدید هست. هیچکدام از این کشورها قصد چالش مستقیم با آمریکا را ندارند، اما همهشان در حال «بیمه کردن» خود در برابر آیندهای هستند که دیگر مطمئن نیستند در آن واشنگتن در کنارشان بایستد.
دیدگاهها