به گزارش پول و تجارت، احتمال اینکه تونی بلر، نخستوزیر پیشین بریتانیا، ریاست یک دولت موقت بینالمللی در غزه را بر عهده گیرد، بار دیگر یاد تهاجم غرب به عراق و مداخلات فاجعهبار در خاورمیانه را زنده کرده هست.
العربیه جدید در گزارشی نوشته هست: این پیشنهاد که بخشی از طرح گستردهتر آمریکا برای بازسازی وضعیت فلسطین پس از جنگ هست، میتواند بلر را تا پنج سال در رأس یک اداره موقت در غزه قرار دهد.
گامی نو برای بازگشت استعمار
با این حال، بسیاری از ناظران این طرح را ادامه همان شراکت انگلیسی-آمریکایی در مهندسی بحرانهای خاورمیانه میدانند و هشدار میدهند که این گامی برای احیای نوعی پروژه استعماری بریتانیا در فلسطین هست.
کاخ سفید این طرح را اواخر سپتامبر، تنها چندین روز پیش از دومین سالگرد آغاز جنگ غزه منتشر کرد؛ جنگی که بخش بزرگی از نوار غزه را ویران کرده، بیش از ۶۰ هزار نفر را کشته و میلیونها نفر را آواره کرده هست.
بر اساس طرح ترامپ، غزه باید توسط «کمیتهای فلسطینی متشکل از تکنوکراتهای غیرسیاسی» اداره شود، حمزه مصطفی، تحلیلگر سیاسی عراقی، معتقد هست فاجعه انسانی در غزه از ۷ اکتبر به این سو، زمینه را برای ایجاد واقعیت جدیدی فراهم کرده هست که هدف آن قرار دادن غزه تحت مدیریت بینالمللی به رهبری بلر هست؛ همان بلری که در تهاجم ۲۰۰۳ به عراق، شریک سیاسی جورج بوش محسوب میگردید.
او بیان میکند: آنچه اکنون در حال وقوع هست، تداوم همان سیاستهایی هست که آمریکا و بریتانیا در عراق اجرا کردند؛ زمانی که پل برمر را در راس دولت موقت پس از اشغال قرار دادند. اکنون بلر در حال بازگشت به خاورمیانه از مسیر غزه هست تا اداره موقت این منطقه را برای حدود پنج سال بر عهده بگیرد.
مصطفی اضافه انجام میدهد که این اقدام، ادامه شراکت آمریکایی-بریتانیایی در مدیریت بحرانهای خاورمیانه و تلاش برای حذف تدریجی مسئله فلسطین هست. او تاکید انجام میدهد: دولت بینالمللی پیشنهادی برای غزه در عمل موجب تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین و بیاثر شدن مفهوم واقعی شناسایی دولت فلسطینی خواهد گردید؛ حتی اگر کشورهایی شامل بریتانیا به رسمیت شناختن آن را اعلام کرده باشند.
او هشدار میدهد هرگونه اختلاف در جزئیات این طرح میتواند بهانهای برای واشنگتن و تلآویو فراهم کند تا حماس را به عدم تعهد متهم کنند.
شبکه خاورمیانهای بلر
غازی فیصل از مرکز مطالعات راهبردی عراق، بلر را شخصیتی میداند که بهشدت با ایالات متحده همسو هست و بازتابدهنده شراکت استراتژیک عمیق میان دو کشور هست.
او به سابقهی بلندمدت بلر در امور خاورمیانه اشاره انجام میدهد؛ شامل نقش بلر به عنوان فرستاده چهارجانبه بینالمللی برای صلح خاورمیانه و شبکه گسترده روابطش با رهبران عرب و خلیج فارس، بهویژه در عربستان سعودی.
این روابط پس از دوران نخستوزیری نیز از طریق مؤسسه تونی بلر برای تغییر جهانی ادامه داشته هست؛ مؤسسهای که به دولتها و شرکتهای بینالمللی، شامل جیپی مورگان چیس و نهادهای دولتی سعودی، مشاوره میدهد.
فیصل بیان میکند: پیش از طرح ترامپ، جلسهای کلیدی میان ترامپ، جرد کوشنر و بلر برگزار گردید که در آن خطوط کلی این ابتکار ترسیم گردید. بلر در این طرح به عنوان یکی از شرکای اصلی مطرح گردید.
از دیدگاه آمریکا، بریتانیا و در مجموع اروپا، بلر شخصیتی مناسب برای اداره موقت غزه در دوره گذار تلقی خواهد گردید؛ دورهای که باید چالشهای سیاسی و امنیتی را مدیریت کند و زمینه را برای تشکیل دولت و نهادهای مدنی پس از کنار رفتن حماس از قدرت سیاسی و نظامی فراهم آورد.
از نگاه فیصل بلر نماد تداوم سیاست و راهبرد غرب در منطقه هست و احتمالا نقشی محوری در اجرای دیدگاه مشترک آمریکا و بریتانیا درباره غزه؛ بهویژه همزمان با مذاکرات غیرمستقیم قاهره میان حماس و اسرائیل و شناسایی رسمی دولت فلسطین از سوی چندین کشور اروپایی ایفا کند.
با این حال، شایستگی بلر برای چنین نقشی بهشدت مورد مناقشه هست؛ زیرا سابقه او در عراق همچنان لکهدار هست. بلر بارها متهم شده که افکار عمومی بریتانیا را دربارهی دلایل جنگ، بهویژه دروغ مربوط به سلاحهای کشتار جمعی صدام حسین، گمراه کرده هست.
میراث عراق و اتهام دروغگویی
در دوران اشغال عراق، سیاستهای مورد حمایت دولت بلر منجر به فروپاشی نهادهای دولتی و از هم پاشیدن ساختارهای اجتماعی و امنیتی گردید؛ وضعیتی که موجی بیسابقه از خشونتهای فرقهای و شکلگیری گروههای افراطی، بهویژه القاعده در عراق، را در پی دارای بود و بعدها زمینهساز پیدایش داعش گردید.
در بریتانیا، جنگ عراق نقطه عطفی سیاسی و اخلاقی در کارنامه بلر قرار دارای بود. یک کمیسیون تحقیق پارلمانی در سال ۲۰۱۶ نتیجه گرفت که تصمیم برای مشارکت در جنگ پیش از آنکه همه راههای مسالمتآمیز بررسی شوند اتخاذ شده قرار دارای بود و برنامهریزی برای دوران پس از سقوط رژیم کاملاً ناکافی و نسنجیده قرار دارای بود.
عائد الهلالی، پژوهشگر سیاسی، معتقد هست که با وجود حضور رسانهای و دیپلماتیک بلر، او گزینهای بحثبرانگیز و نامناسب برای غزه هست.
به نظر او نخستین دلیل ناتوانی بلر، از دست دادن اعتبارش در میان افکار عمومی عرب هست. نقش او در اشغال عراق همراه آمریکا، باعث ویرانی گسترده و فروپاشی ساختار دولت و جامعه گردید و بیاعتمادی عمیقی نسبت به او ایجاد کرد.
الهلالی هشدار میدهد که هرگونه تلاش بلر برای میانجیگری در غزه، نه فقط بهدلیل تجربه عراق بلکه بهخاطر جانبداری آشکارش از اسرائیل در مقاطع مختلف دوران سیاسیاش با تردید روبهرو خواهد گردید.
سابقهای شکستخورده
دورهی فعالیت بلر بهعنوان فرستاده چهارجانبه صلح خاورمیانه بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵، نمونهای هشداردهنده به شمار میرود. الهلالی بیان میکند: آن دوره هیچ پیشرفت واقعی در روند صلح فلسطین و اسرائیل به همراه نداشت. حضور بلر بیشتر نمایشی قرار دارای بود، گویی حرکتی در جریان هست، اما بدون هیچ دستاورد ملموسی.
او اضافه انجام میدهد که بلر تمایل به راهحلهای عملگرایانه دارد که اغلب به بهانهی واقعگرایی، حقوق بشر را نادیده دریافت میکند. به اعتقاد این کارشناس: در مورد غزه، این بدان معناست که پیشنهادهای بلر احتمالا بیشتر بر تضمین امنیت اسرائیل و ثبات منطقهای متمرکز خواهد قرار دارای بود تا رفع ریشههای بحران، یعنی اشغال و محاصره.
به گفته او، نزدیکی بلر به واشنگتن و ارتباطش با تصمیمسازان غربی، او را بیش از آنکه یک میانجی بیطرف کند، به نمایندهی منافع پایتختهای غربی بدل کرده هست.
الهلالی تأکید انجام میدهد بازگشت بلر به صحنه سیاسی خاورمیانه تنها به جنجالها میافزاید. منطقه به میانجیهایی نیاز دارد که سابقه بیطرفی و توانایی ایجاد اعتماد داشته باشند، چیزی که بلر کاملا فاقد آن هست. سپردن چنین نقشی به او میتواند شکافها را عمیقتر کند و مخالفان روند صلح را جسورتر سازد.
دیدگاهها