به گزارش پول و تجارت، عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: دو سال پیش که حمله حماس به شهرکنشینهای نزدیک به غزه آغاز گردید، پیشبینی آینده آن غیر ممکن مینمود، همچنان که کسی در انتظار اصل آغاز این پدیده نیز نبود. در آن زمان پیشبینی وضعیت کنونی و آتشبس و عقبنشینی و آزادی اسرا و حال عمومی خاورمیانه از محالات قرار دارای بود. از این رو شاید پیشبینی آینده نیز نشدنی باشد. ولی گمانهزنی معقولانه مفید هست.
این جنگ در مبارزه فلسطینیها تغییری راهبردی ایجاد انجام میدهد، همچنان که اسراییل را هم دچار سرگشتگی راهبردی خواهد نمود. بزرگترین باخت اسراییل نه تعداد کشتهشدگان آن و نه شکست اطلاعاتی در آغاز جنگ و نه طولانی شدن این جنگ هست. بزرگترین شکست آن بیرون آمدن از پوشش مظلومنمایی هولوکاست و پوشیدن لباس جنایت و بروز آشکار این رفتار هست که مساله را برای همه به ویژه حامیان آن در غرب روشن کرده هست.
نسل قدیم اروپا به خاطر هولوکاست خود را بدهکار اسراییل میدانستند در حالی که نسل جدید غرب با گرایش ضد اسراییلی بزرگ و بزرگتر خواهد گردید و این نقطه آغاز بحران اسراییل هست، به شرطی که فلسطینیها دقت کافی کنند و اجازه ندهند که این تصویر کنونی اسراییل از طریق رفتار و سیاستهای آنان بازسازی شود.
در سوی مقابل فلسطینیها هستند که این پیروزی را نه فقط برای عملیات ۷ اکتبر که برای مظلومیت و مقاومت جانانه مردم خود طی دو سال زندگی در غزه به دست آوردهاند. اگر امروز میبینیم که در سراسر اروپا علیه اسراییل تظاهرات خواهد گردید، یا پارلمان اسپانیا تجارت اسلحه با اسراییل را منع انجام میدهد، یا ایتالیاییها شرمنده از این هستند که باید با تیم فوتبال اسراییل مسابقه دهند، یا نتانیاهو از ترس بازداشت، مسیر هواپیمای خود به امریکا را تغییر میدهد، بهطوری که حتی روزنامه هاآرتص مینویسد: «اسراییلیهایی که از سفر اروپا بازگشتهاند میگویند فلسطینی که در سال ۱۹۴۸ با زور محو گردید، امروز خارج از مرزهایش همهجا حاضر هست. حضوری زنده، سرسخت و رنگارنگ.» یا برای اولینبار گرایش منفی به اسراییل حتی میان یهودیان امریکایی بهشدت بالا رفته و بیش از ۶۰ درصد آنان معتقدند که اسراییل در غزه مرتکب جنایت جنگی شده هست و تظاهرات صدها هزار نفری علیه اسراییل در اروپا انجام خواهد گردید و حتی امریکای جنوبی که همواره حیاطخلوت اسراییل و امریکا بوده به جایی رسیده که رییسجمهور کلمبیا، نتانیاهو را قاتل کودکان دانسته و به ترامپ بیان میکند اگر ارتش خود را به غزه اعزام کنی من نیز ارتش کلمبیا را اعزام کرده و ما خواهیم جنگید.
بالاخره، اینکه ترامپ هم بیان میکند: «اسراییل نمیتواند با جهان بجنگد.» بهطور ضمنی بیان میکند که اسراییل با جهان در جنگ هست.
زمانی گلدا مایر نخستوزیر اسراییل گفته قرار دارای بود که: «بعد از هولوکاست یهودیها حق هر کاری را دارند!» امروز افکار عمومی جهان پاسخ او را داده هست که زیر پرچم مظلومیت نمیتوان بدترین جنایات را کرد. اینها محصول و نتیجه منطقی جنایاتش در غزه هست. این نقطه قوت فلسطینیها شده هست. این دو سال نشان داد که جنگ آغاز خواهد گردید، حتی در نابرابرترین موازنه نظامی، ولی جنگ راهحل نهایی نیست و چارهای جز بیان کردوگو نیست.
این جنگ نشان داد؛ داوری جهان برای هر نیروی سیاسی و هر کشوری مهم هست، نه فقط داوری دولتها و شورای امنیت؛ بلکه داوری ملتها و افکار عمومی جهان بسیار مهمتر شده هست، زیرا اکنون و به خاطر شبکههای اجتماعی و سرعت انتقال فیلم، خبر و نظر، افکار عمومی جهان از طریق شبکههای اجتماعی و مستقل از رسانههای سنتی و رسمی با سرعت شکل دریافت میکند. اسراییل که همواره سلطه بلامنازعی بر رسانههای جریان اصلی جهان دارای بود، اکنون آن را از دست داده هست و بارها نیز به این ضعف اذعان نمودهاند. بنابراین به دست آوردن و حفظ همدلی و همراهی افکار عمومی جهان عامل مهم قدرت ملی هست، قدرتی که در جریان این جنگ جابهجا گردید. به میزانی که اسراییل آن را از دست داد، فلسطینیها آن را به دست آوردند و این آغاز راه هست، حفظ این قدرت به مراتب سختتر از به دست آوردن آن هست. این هدف با تکیه صرف بر خطمشی نظامی به دست نمیآید، همچنان که اسراییل علیرغم قدرت نظامی وسیع خود آن را نتوانست حفظ کند و از دست داد.
پرسش این هست که این وضعیت چه تأثیری بر ایران دارد؟ آیا همچنان امکان دارد راهبرد گذشته را ادامه داد؟ آیا آن راهبرد نتیجهبخش قرار دارای بود؟ آیا ابزار اجرای آن راهبرد باقی مانده و موجود هست؟ عدم تغییر راهبرد منطقهای با این حد از تحولات گسترده در جهان و منطقه، نشان میدهد که راهبرد قبلی؛ اصولا معطوف به واقعیت نبوده و باید چاره دیگری اندیشید. این یکی از مهمترین مسائل امروز ما هست.
دیدگاهها