ماجرای لو رفتن یک خبرچین عراقی/ شنیدیم که آیت الله خلخالی در ایلام اعدامش کرده است
کد خبر : ۸۰۹۸۲۴
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
-
زمان : ۰۳:۵۹
|
دسته بندی: اسلایدر

ماجرای لو رفتن یک خبرچین عراقی/ شنیدیم که آیت الله خلخالی در ایلام اعدامش کرده است

پول و تجارت: یکی از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس درباره حضورش در جبهه ایلام و فعالیت عناصر نفوذی و خائن توضیحاتی ارائه کرد.

به گزارش پول و تجارت به نقل از ایسنا، محمدجواد آهن چی از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس و از فرماندهان استان همدان در دوران جنگ تحمیلی پیرامون حضورش در جبهه ایلام و فعالیت عناصر نفوذی و خائن روایت انجام می‌دهد: «در همان روزها به برادر شنبه‌ای که به ایلام تردد دارای بود گفتم به ایلام که رفتی مقداری سیم تلفن و سیم برق و چندین تایی لامپ و باتری بیسیم هم بیاور خندید و بیان کرد: «همه می‌گویند آرپی جی بیاور، فشنگ بیاور، تو می‌گویی لامپ و سیم بیاور! برای چه می‌خواهی؟»

گفتم: «شما بیاور، می‌بینی.» وقتی آورد روی تپه را سیم کشی کردیم و سر سیم‌ها را به لامپ‌های کوچک وصل کردیم و یک سر دیگر سی‌مها را می‌زدیم به باتری شب‌ها که این کار را می‌کردیم تماشایی می‌گردید. هوا که تاریک می‌گردید عراقی‌ها به خیال آنکه در آنجا نیرو هست گلوله‌های خود را حرام می‌کردند که بیا و ببین ما هم با خیال راحت زیر پل تماشا می‌کردیم.

چندین روزی گذشت یک روز پیرمردی تقریباً قد خمیده پیش ما آمد. رفتارش مشکوک قرار دارای بود سؤالات بو داری می‌پرسید به بچه‌ها گفتم: «مراقب باشند و به او اطلاعات ندهند ما یک گروه ۱۸ نفره بودیم روز دوم باز آمد. از روی نصیحت و مثلاً خیر خواهی بیان کرد: «در تنگه آن نخلستان مال خودم هست. از خرمایش بخورید.» یک کیسه خرما هم آورده قرار دارای بود برای ما و بیان کرد مال خودم هست حلال هست بخورید.» وقتی سؤال می‌کرد: «رفقا او را به من ارجاع می‌دادند که بله آن برادر مسئول ماست از او بپرس.»

وقتی پیش من آمد، شروع کرد که چندین نفرید چه کار می‌کنید و... و.؟ هی تعریف کرد، هی تعریف کرد. کشاندمش زیر پل و شوخی شوخی گفتم: «بلوزش را از تنش بیرون بیاورند. بعضی‌ها گفتند زشت هست. خوب نیست. پیرمرد هست، بنده خدا.» خودش هم مقاومت می‌کرد بالاخره بلوزش را که درآوردیم، متوجه شدیم یک بی سیم کوچک به اندازه آجر در آن قسمت جاسازی کرده هست! او خبرچین عراقی‌ها قرار دارای بود. دست‌هایش را بستیم و با مأمور به عقب انتقالش دادیم. شنیدیم که آیت الله خلخالی در ایلام اعدامش کرده هست.

پانزده روز از جنگ گذشته قرار دارای بود که ما در «تنگه بینا» گیر افتاده بودیم. عراقی‌ها مرتب می‌آمدند روی خط بی سیم و تهدید می‌کردند که ما در جبهه‌های دیگر جلو رفته‌ایم و کرمانشاه سقوط کرده هست ایلام سقوط کرده هست! شما در محاصره هستید و از این اراجیف به قول خودمان جنگ روانی راه انداخته بودند. می‌گفتند: «اگر خودتان را اسیر کنید در عراق امکان ادامه تحصیل در دانشگاه دارید و ...» حتی یادم هست اسم اکبر فرجیان زاده را می‌آوردند و توهین می‌کردند؛ زیرا او می‌رفت و کارهای ایذایی انجام میداد «تی ان تی» (ماده منفجره) کار می‌گذاشت. سر نترسیداشت.

منبع

آن شش ماه، کارنامه تاریخی استان همدان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس- نیمه دوم ۱۳۵۹

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه