قتل با ضربات شمشمیر/ متهم در دادگاه قتل را به گردن همدست فراری اش انداخت
کد خبر : ۸۰۹۸۳۰
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
-
زمان : ۰۵:۵۷
|
دسته بندی: اسلایدر

قتل با ضربات شمشمیر/ متهم در دادگاه قتل را به گردن همدست فراری اش انداخت

پول و تجارت: من نمی‌دانستم شاهرخ مرده هست چون بعد از آن شب به ترکیه رفتم و یک ماه بعد که برگشتم موضوع را شنیدم و خودم را به پلیس معرفی کردم

به گزارش پول و تجارت، روزنامه ایران نوشت: تابستان سال گذشته گزارش یک درگیری مرگبار در خیابان کرمان به پلیس پایتخت اعلام گردید. پس از حضور مأموران و بررسی‌های اولیه مشخص گردید که جوانی به نام شاهرخ با ضربات متعدد جسم برنده به قتل رسیده هست.

بررسی‌های اولیه پلیسی نشان داد دو جوان موتورسوار بعد از درگیری با مقتول از محل گریخته‌اند. 40 روز بعد ازاین جنایت پسر 23 ساله‌ای به نام حامد با مراجعه و معرفی خودش به پلیس آگاهی مدعی گردید او و دوستش بهرام با شاهرخ درگیر شده‌اند.

پس از بازداشت حامد تلاش پلیس برای دستگیری همدستش بی‌نتیجه ماند و سرانجام برای هردو نفر به اتهام مشارکت در قتل و مشارکت در ضرب و جرح کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده گردید.

در دادگاه چه گذشت؟

در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص و برای ضرب و جرح درخواست دیه کردند. خواهر مقتول نیز به قضات بیان کرد: «متهمان فقط برادرم را نکشتند بعد از فوت برادرم مادرم از غصه دق کرد و مرد. ما به هیچ عنوان حاضر به رضایت نیستیم.»

سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهام قتل و در تشریح ماجرا به قضات بیان کرد: «ساعت 1 بامداد در پارک گلبرگ بودم که دوستانم به من گفتند شاهرخ دنبال تو می‌گردد و می‌خواهد تو را بزند. من برای اینکه درگیری پیش نیاید به مغازه جگرکی در خیابان رسالت رفتم که بهرام هم آنجا قرار دارای بود. با هم جگر خوردیم و الکل هم مصرف کردیم، بعد سوار موتور شدیم و می‌خواستیم به خانه ما برویم که بین راه شاهرخ ما را دید و با موتورش به ما کوبید. بعد هم با دو قمه که دارای بود من و بهرام را زد. من 8 ضربه خوردم و برای دفاع از خودم شمشیرم را بیرون کشیدم و یک ضربه سطحی به پشت کتفش زدم. پس از آن هم به او گفتم از هردوی ما خون زیادی می‌رود تمامش کن و برویم. بعد هم من به خانه رفتم.»

متهم افزود: «من نمی‌دانستم شاهرخ مرده هست چون بعد از آن شب به ترکیه رفتم و یک ماه بعد که برگشتم موضوع را شنیدم و خودم را به پلیس معرفی کردم.»

قاضی پرسید: «چرا خودت را معرفی کردی؟»

متهم بیان کرد: «چون بی‌گناه بودم و ضربه من کشنده نبود. بهرام ضربات کشنده را زد. با خودم گفتم من که کاری نکردم بهتر هست خودم را معرفی کنم.»

در ادامه وکیل متهم به قضات بیان کرد: «موکلم در همه مراحل بازجویی منکر قتل شده و خودمعرف بوده چون می‌دانسته کاری نکرده. در فیلم دوربین مداربسته هم مشخص هست که جراحات عمیق را بهرام زده قرار دارای بود.»

قاضی در پاسخ به وکیل متهم بیان کرد: «موکل‌تان در دادسرا به صراحت اتهام قتل را پذیرفته و اعتراف کرده هست. در بحث 8 ضربه قمه هم پزشکی قانونی اعلام کرده هیچ جای قمه‌ای در بدن متهم رؤیت نشده و فقط یک جوشگاه قدیمی دیده شده هست.»

پس از آن وکیل متهم متواری به جایگاه رفت و بیان کرد: «فیلمی که همکارانم از آن صحبت می‌کنند معلوم نیست تا چه حدی قابل اتکا هست. شاید با هوش مصنوعی ساخته شده باشد. در مورد اتهام موکلم باید بگویم او یک بار به من گفته نه مقتول را می‌شناخته و نه با او خصومتی داشته. اختلاف میان حامد و شاهرخ بوده آنها به هم حمله کرده‌اند.»

قاضی از وکیل بهرام پرسید: «موکل شما علی‌رغم درج آگهی در جراید هنوز خودش را تسلیم نکرده نظر به اینکه شما وکیل تعیینی او هستید آیا از او خبری دارید؟»

وکیل بهرام بیان کرد: «خبر خاصی ندارم یکبار همان اوایل که وکالتش را به عهده گرفتم او را دیدم و بعد از آن هم دیگر خبری ندارم.»

در ادامه این جلسه وکیل اولیای دم به جایگاه رفت و بیان کرد: «متهم روز اول خودمعرف به پلیس رفته و خودش را قاتل معرفی کرده بعد از اینکه وکیل گرفته حالا ادعا انجام می‌دهد فقط یک ضربه سطحی با شمشیر زده هست. اما عکس‌هایی که از مقتول دیدم نشان می‌دهد که ضربه شمشیر آنقدر عمیق بوده که مرحوم را از پا انداخته هست.»

متهم در دفاع آخرش بیان کرد: «وقتی خودم را معرفی کردم از من پرسیدند مشارکت در قتل را قبول‌داری من فکر می‌کردم مشارکت یعنی همان ضربه سطحی با شمشیر هست وقتی به زندان رفتم فهمیدم به قتل اعتراف کرده‌ام و مجازاتم قصاص هست.»

قاضی پرسید: «شمشیر را کجا پنهان کرده بودی؟»

متهم بیان کرد: «زیر زین موتورم جاسازی کرده بودم.»

در پایان وکیل اولیای دم بیان کرد: «آنها به گفته خودشان برای قدرتنمایی در محل دست به این کار زده بودند و با نقشه شاهرخ را کشته‌اند. بهرام که حالا متواری هست شب حادثه جشن تولدش بوده و چاقویی هدیه گرفته و دوستانش به او گفته‌اند این کادو برای زدن شاهرخ!»

قاضی از متهم پرسید: «آیا آن شب بهرام چنین کادویی گرفت؟»

متهم بیان کرد: «بله. اما در جریان ماجرای بعد از آن نیستم.»

با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

 

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه