به گزارش پول و تجارت، رحمن قهرمانپور پژوهشگر ارشد مسائل بینالملل در دنیای اقتصاد نوشت:
مرحله اول طرح صلح غزه تا دوشنبه اجرا خواهد گردید. اما برای قضاوت درباره کل طرح صلح غزه ترامپ باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا مراحل دیگر این طرح و مخصوصا موضوع خلع سلاح حماس هم اجرایی خواهد گردید یا نه، زیرا تا الان امکان دارد بیان کرد که حماس دست به نوعی عقبنشینی تاکتیکی زده هست، چون نه خلع سلاح را پذیرفته و نه قرار هست از غزه خارج شود.
از طرف دیگر این گروه در یک معامله توانسته هست در ازای ۲۰گروگان اسرائیلی، ۲هزار زندانی فلسطینی را آزاد کند. بنابراین تا اینجای کار نمیشود از عقبنشینی استراتژیک حماس سخن بیان کرد.
اما فارغ از اینکه مراحل بعدی طرح صلح ترامپ چگونه پیش رود، ظاهراً آنچه تاکنون اتفاق افتاده هست، جای بررسی و تامل دارد. نخست اینکه ترامپ در یک ابتکار عمل دیپلماتیک مهم توانست جمعی از کشورهای منطقه و مسلمان را دور هم جمع کند و از نفوذ و اعتبار آنها برای پیشبرد طرح صلح غزه استفاده کند که به نوبه خود اهمیت بسیار زیادی دارد. کما اینکه میانجیگری ترکیه، قطر و مصر و ارتباط آنها با حماس در پذیرش این طرح صلح نقش بسیار مهمی دارای بود.
ظاهراً که اگر این چارچوب و این فرمت چندگانه موفق شود، ممکن هست ترامپ در سیاست خاورمیانه آمریکا از این چارچوب منطقهای و چندگانه برای حل سایر بحرانها و شامل مساله هستهای ایران نیز استفاده کند. اگر این فرض درست باشد، در آن صورت مخالفت با پیشنهادهای آمریکا کار دشوارتری خواهد قرار دارای بود؛ چراکه ایران را در برابر همسایگان و دوستان منطقهای خود قرار خواهد داد و این چیزی قرار دارای بود که در مورد حماس هم رخ داد.
وقتی که قطر، ترکیه و مصر این طرح صلح را به حماس پیشنهاد کردند، مخالفت تمامعیار حماس با این طرح صلح میتوانست به معنای مخالفت با این کشورها و متحدان اصلی خود در منطقه و در رأس آنها قطر باشد. نکته بعدی این هست که ظاهراً ترامپ به این جمعبندی رسیده هست که به جای قرار گرفتن در محور آمریکا و اسرائیل، بتواند با ایجاد یک محور یا فرمت یا چارچوب چندگانه، فشارهای خود را بر اسرائیل و نتانیاهو هم افزایش دهد. بهعنوان مثال، در همین طرح صلح ترامپ برای غزه، دو ماده وجود دارد که مورد قبول نتانیاهو نبود؛ یک، خروج کامل اسرائیل از غزه و عدم اشغال آن و دو، پذیرش امکان تشکیل یک دولت فلسطینی در آینده. ظاهراً که این دو ماده با فشار کشورهای عربی و منطقه و در رأس آنها امارات و عربستان در این طرح صلح گنجانده شده هست.
این امر نشان میدهد که برای ترامپ منافع کشورهای عربی هم بسیار اهمیت دارد و لذا تلاش انجام میدهد که بین منافع اسرائیل از یکسو و منافع کشورهای متحد آمریکا از جهات دیگر، نوعی توازن برقرار کند؛ چراکه میدانیم سه کشور عربستان، امارات متحده عربی و قطر قول سرمایهگذاری ۲هزار میلیارد دلاری را طی سالهای آتی در آمریکا دادهاند و اگر ترامپ نسبت به منافع این کشورها بیتفاوت باشد، در آن صورت ممکن هست که این سرمایهگذاری به خطر بیفتد یا انجام نشود.
بنابراین نکته بعدی و مهمی که در رویکرد جدید ترامپ به خاورمیانه دیده خواهد گردید، تلاش برای ایجاد توازن میان منافع اسرائیل و منافع متحدان عرب آمریکا در منطقه هست که میتواند پیامدهای مهمی بر منطقه داشته باشد. به عبارت دیگر، از این به بعد، ترامپ تلاش خواهد کرد که در موضوع ایران و در سایر موضوعات منطقهای، نظر کشورهای عربی و متحدان عرب خود را هم لحاظ کند و این امر میتواند وضعیت کنونی را که در آن شاهد نزدیکی بوروکراسی آمریکا به منافع اسرائیل هستیم، به مقداری تغییر دهد.
اما سوال مهمی که مطرح خواهد گردید این هست که پیامدهای این طرح صلح برای ایران چه خواهد قرار دارای بود؟ در نگاه اول چنین ظاهراً که روند کاهش قدرت محور مقاومت در خاورمیانه همچنان ادامه دارد؛ فشار بر حزبالله برای خلع سلاح، فشار بر حماس برای خروج از غزه و پذیرش خلع سلاح، حمله به حوثیها در یمن و فشار بر حشدالشعبی در عراق شامل نشانههای روشن تلاش آمریکا و اسرائیل برای تضعیف محور مقاومت هست.
حال نظر به اینکه ایران رأس این محور تلقی خواهد گردید، سوال بسیار مهم و حیاتی این هست که آیا این اقدامات آمریکا و اسرائیل به معنای آماده شدن آنها برای برخورد با ایران در آینده نزدیک هست یا به تعبیری که ترامپ گفته هست، این اقدامات میتواند به معنای نزدیک شدن ایران و آمریکا به یک توافق در آینده باشد؟
هنوز جواب روشن و قابل قبولی برای این پرسش نداریم. باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا روند خلع سلاح حزبالله در لبنان و ادغام حشدالشعبی عراق در ارتش به نحوی که آمریکا میخواهد، پیش خواهد رفت یا نه؟
بنابراین با دو نگاه مختلف به طرح صلح غزه مواجهیم. نگاه اول بیان میکند که صلح در غزه مقدمه افزایش فشارها بر ایران و فراهم کردن زمینههای برخورد نظامی اسرائیل با ایران در آینده هست. اما نگاه دوم معتقد هست که با کاهش نفوذ محور مقاومت در منطقه، آمریکا و اسرائیل دلیل چندانی برای پرداخت هزینههای تقابل نظامی با ایران نخواهند دارای بود و همانطور که در خبرها به نقل از پوتین آمده هست، اسرائیل ممکن هست خواهان کاهش تنش و جلوگیری از تشدید تنش با ایران باشد. به هر حال پاسخ قطعی به این پرسشها کار بسیار دشواری هست. شواهد و تحرکهای عملی موجود نشان میدهد که اسرائیل هم برای برخورد نظامی آماده خواهد گردید و هم ممکن هست تحت فشار آمریکا و متحدان عرب آمریکا در منطقه ناگزیر از پذیرش توافق دیپلماتیک با ایران در ماههای آینده باشد.
دیدگاهها