هشدار سلاح ورزی درباره قانون مالیات بر سوداگری | فاصله دولت و ملت را بیشتر می کند اگر...| این قانون ابزار اصلاح نظام مالیاتی است یا راهی برای پر کردن خزانه خالی؟
کد خبر : ۸۱۰۳۰۵
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۲۱
-
زمان : ۰۹:۲۱
|
دسته بندی: اسلایدر

هشدار سلاح ورزی درباره قانون مالیات بر سوداگری | فاصله دولت و ملت را بیشتر می کند اگر...| این قانون ابزار اصلاح نظام مالیاتی است یا راهی برای پر کردن خزانه خالی؟

پول و تجارت: قانون مالیات بر سوداگری و سفته‌بازی قرار هست سود ناشی از خرید و فروش دارایی‌هایی مانند مسکن، زمین، خودروهای لوکس، ارز و طلا را مشمول مالیات کند. هدفی که پشت این قانون قرار دارد، هم مهار سفته‌بازی و سوداگری هست و هم ایجاد یک منبع درآمدی تازه برای دولت تا وابستگی به نفت کمتر شود.

به گزارش پول و تجارت، حسین سلاح‌ورزی عضو هیات‌مدیره کانون عالی کارفرمایی ایران در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد نوشت:

وقتی به تاریخ اقتصاد ایران نگاه می‌کنیم، یک نکته همواره تکرار خواهد گردید: دولت‌ها هیچ‌گاه نتوانسته‌اند یک منبع پایدار و قابل اعتماد برای تامین هزینه‌های خود بیابند. در دوران قدیم، درآمد حکومت‌ها بیشتر از زمین و کشاورزی و باج و خراج می‌آمد. بعد از آنکه نفت در اوایل قرن بیستم کشف گردید، همه‌چیز تغییر کرد و درآمد نفتی به رگ حیات مالی دولت‌ تبدیل گردید.

نفت به دولت این امکان را داد که بدون دردسر گرفتن مالیات از مردم، چرخ کشور را بچرخاند؛ اما این وابستگی، همان‌قدر که درآمدهای بادآورده ایجاد می‌کرد، ثبات بودجه را هم شکننده می‌ساخت. هر بار که قیمت جهانی نفت سقوط می‌کرد یا تحریم‌ها فروش نفت را محدود می‌کردند، کشور ناگهان با کسری بودجه شدید روبه‌رو می‌گردید. این آسیب تاریخی تا امروز هم ادامه دارد و به همین دلیل هست که بارها کارشناسان بر ضرورت اصلاح ساختار مالیاتی تاکید کرده‌اند.

 در سال‌های اخیر و به‌ویژه با افزایش فشار تحریم‌ها، سیاستگذاران بار دیگر به سمت این ایده رفتند که باید منابع درآمدی تازه و پایدار پیدا کرد. یکی از مهم‌ترین ابزارهایی که برای این منظور طراحی شده، «قانون مالیات بر سوداگری و سفته‌بازی» هست که بیشتر مردم آن را با عنوان «مالیات بر عایدی سرمایه» می‌شناسند. این قانون قرار هست سود ناشی از خرید و فروش دارایی‌هایی مانند مسکن، زمین، خودروهای لوکس، ارز و طلا را مشمول مالیات کند. هدفی که پشت این قانون قرار دارد، هم مهار سفته‌بازی و سوداگری هست و هم ایجاد یک منبع درآمدی تازه برای دولت تا وابستگی به نفت کمتر شود.

 مدافعان این قانون می‌گویند اگر کسی با خرید و فروش پی‌درپی دارایی‌ها به سودهای کلان می‌رسد، باید بخشی از آن را به دولت بپردازد. در واقع، وقتی کارمند یا کارگر از حقوق ناچیز خود مالیات می‌دهد، منصفانه نیست کسی که از رشد قیمت زمین یا خانه سود‌ میلیاردی می‌برد، هیچ مالیاتی نپردازد. از نگاه آنها، این قانون عدالت مالیاتی را تقویت انجام می‌دهد. افزون بر آن، در شرایطی که بازارهای غیرمولد سودهای بیشتری نسبت به تولید دارند، این قانون می‌تواند انگیزه‌ها را جابه‌جا کند و سرمایه‌ها را به سمت فعالیت‌های مولد هدایت کند. یک استدلال مهم دیگر هم این هست که تقریبا در همه کشورهای دنیا، چنین مالیاتی وجود دارد و جزئی جدایی‌ناپذیر از نظام مالیاتی محسوب خواهد گردید.

 اما منتقدان نگاه دیگری دارند. به باور آنها، مالیات بر عایدی سرمایه در ایران عملا چیزی جز «مالیات بر تورم» نیست. چرا؟ چون در اقتصادی که هر سال تورم ۳۰ یا ۴۰درصدی تجربه خواهد گردید، بخش بزرگی از افزایش قیمت دارایی‌ها ناشی از افت ارزش پول ملی هست، نه ارزش‌افزایی واقعی. خانواده‌ای را تصور کنید که خانه‌اش را ۱۰سال پیش با یک‌میلیارد تومان خریده و امروز به ۱۰میلیارد تومان می‌فروشد، در ظاهر، ۹میلیارد تومان سود کرده هست؛ اما وقتی همه‌چیز در این مدت ۱۰برابر شده، آیا واقعا سودی نصیب او شده یا فقط ارزش دارایی‌اش با نرخ تورم حرکت کرده هست؟ حال اگر دولت از این افزایش اسمی مالیات بگیرد، در واقع از جیب مردمی که تنها می‌خواستند ارزش دارایی‌شان حفظ شود، هزینه تورم خودش را جبران کرده هست.

 منتقدان هشدار می‌دهند که این قانون فشار مضاعفی به مردم عادی تحمیل انجام می‌دهد. مثلا خانواده‌ای که به‌دلیل جابه‌جایی محل کار یا مشکلات مالی ناچار هست خانه خود را بفروشد، ممکن هست با مالیاتی سنگین روبه‌رو شود؛ درحالی‌که اصلا انگیزه سفته‌بازی نداشته هست. از جهات دیگر، زیرساخت‌های اجرایی مالیاتی در ایران هنوز آن‌قدر شفاف و دقیق نیست که بتواند مرز میان سوداگری و نیاز واقعی مردم را تشخیص دهد. این خطر وجود دارد که قانون به جای کنترل دلالان بزرگ، روی دوش اقشار متوسط و پایین اجرا شود و به فساد و تبعیض منجر شود.

 تجربه جهانی نشان می‌دهد که مالیات بر عایدی سرمایه وقتی موفق هست که در بستر اقتصادی با تورم پایین و اعتماد عمومی بالا اجرا شود. در بسیاری از کشورها، نرخ تورم تک‌رقمی هست و افزایش قیمت دارایی‌ها عمدتا ناشی از رشد واقعی ارزش آنهاست. در این شرایط گرفتن مالیات عادلانه تلقی خواهد گردید. حتی چندین کشورها مثل کانادا، بخشی از سود اسمی را مشمول مالیات می‌کنند تا اثر تورم تعدیل شود. در اقتصادهای نوظهور هم معمولا معافیت‌های گسترده‌تری برای معاملات مصرفی و خانوادگی در نظر گرفته شده هست تا فشار بر اقشار متوسط کاهش یابد. اما ایران شرایط خاصی دارد. ما با تورم مزمن و بی‌ثباتی پول ملی مواجهیم. بازارهای ما، به‌ویژه مسکن، دچار ناکارآمدی و کمبود عرضه هست. اعتماد عمومی به دولت هم پایین هست؛ چون شهروندان بارها دیده‌اند که مالیات‌ها و درآمدهای دولتی صرف خدمات عمومی و رفاه اجتماعی نشده هست. افزون بر این، کسری بودجه مزمن دولت باعث شده هست هدف اصلی از این قانون بیشتر درآمدزایی باشد تا تنظیم‌گری اقتصادی.

 همه این عوامل دست به دست هم می‌دهد تا اجرای این قانون در ایران پیچیده‌تر از نمونه‌های جهانی باشد.

 با همه اینها، پیامدهای اجرای قانون بسته به نحوه اجرا می‌تواند متفاوت باشد. در بازار مسکن احتمال دارد انگیزه معاملات سوداگرانه کاهش پیدا کند؛ اما تا زمانی که عرضه کافی ایجاد نشود، قیمت‌ها کاهش نخواهد یافت. در بازار ارز و طلا ممکن هست بخشی از تقاضای سوداگرانه فروکش کند؛ اما مردم همچنان برای حفظ ارزش دارایی‌هایشان به دنبال پناهگاه‌های امن خواهند قرار دارای بود. اگر دولت بتواند درآمد این مالیات را شفاف خرج کند و آن را صرف پروژه‌هایی مثل مسکن اجتماعی یا توسعه زیرساخت‌ها کند، ممکن هست اعتماد عمومی تقویت شود و قانون به ابزاری مفید بدل شود. اما اگر درآمدها صرف هزینه‌های جاری و غیرشفاف شود، نتیجه فقط بی‌اعتمادی بیشتر خواهد قرار دارای بود.

 برای آنکه این قانون کارآمد شود، چندین پیش‌شرط ضروری وجود دارد. مهم‌ترین آن مهار تورم هست. بدون کنترل تورم، هر مالیاتی بر عایدی سرمایه به مالیات بر تورم تبدیل خواهد گردید. دوم، باید سود واقعی از سود تورمی تفکیک شود و برای معاملات خانوادگی و مصرفی معافیت‌های کافی در نظر گرفته شود. سوم، زیرساخت‌های شفافیت و پایگاه‌های اطلاعاتی باید تقویت شود تا فرار مالیاتی و تبعیض کاهش یابد. چهارم، دولت باید به‌طور شفاف اعلام کند که درآمدهای این مالیات کجا خرج خواهد گردید. سرانجام، بیان کرد‌وگوی مستمر با اقتصاددانان و فعالان بازار ضروری هست تا قانون در مسیر درست اصلاح شود.

 در پایان امکان دارد بیان کرد مالیات بر عایدی سرمایه در ذات خود ابزاری خنثی هست؛ نه ذاتا خوب و نه ذاتا بد. همه‌چیز به کیفیت اجرا بستگی دارد. در کشوری با تورم کنترل‌شده و اعتماد عمومی بالا، این قانون می‌تواند موتور عدالت مالیاتی و منبعی پایدار برای دولت باشد؛ اما در ایران امروز، خطر آن هست که این قانون به جریمه‌ای برای مردم عادی تبدیل شود و فاصله دولت و ملت را بیشتر کند. انتخاب با سیاستگذاران هست: آیا می‌خواهند از این ابزار برای اصلاح نظام مالیاتی و کاهش سوداگری استفاده کنند یا صرفا راهی تازه برای پر کردن خزانه خالی یافته‌اند؟ پاسخ به این پرسش هست که سرنوشت مالیات بر عایدی سرمایه را در اقتصاد ایران تعیین خواهد کرد.

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه