به گزارش پول و تجارت، عملیات تبادل اسرا بین مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی از ساعاتی پیش کلید خورده هست. در هفته اخیر، با اعلام مقامات آمریکایی مبنی بر پذیرفته شدن طرح صلح ترامپ توسط حماس و اسرائیل، فرصتی موقت برای استراحت از جنگی فاجعه بار در غزه فراهم گردید. هردو طرف موافقت کردند که برای مرحله نخست این توافق، یعنی تبادل گروگانها، آمادهاند.
دلایل قانعکنندهای برای یک آتشبس ناموفق دیگر وجود دارد
لئون هادار در نشنال اینترست نوشت: پیش از آنکه چنین توافقی را بتوان موفقیتی دیپلماتیک خواند، باید چندین واقعیت ناخوشایند را درنظر گرفت؛ اول آنکه این توافق شباهت زیادی به آتشبس قبلی در ژانویه دارد، آتشبسی که ظرف چندین ماه درهم شکست. دوم، بیپاسخ ماندن پرسشهایی هست که آغاز کننده این درگیریها میان اسرائیل و حماس بودند.
در ژانویه و مارس ۲۰۲۵، توافقی سهمرحلهای با میانجیگری آمریکا، مصر و قطر امضا گردید. این توافق شامل تبادل گروگانها، آزادی زندانیان، ورود کمکهای بشردوستانه به غزه عقبنشینی اسرائیل میگردید ، اما تنها ۵۸ روز دوام آورد، چرا که اسرائیل در ۱۸ مارس با حملات هوایی ناگهانی، درگیریها را از سر گرفت.
بازیگران دوباره به اول خط برگشتند
شباهتها نگرانکنندهاند. هر دو طرف موافقت خود را درباره مرحله اول طرح اعلام کردهاند، اما در مسایل بنیادین، ناسازگاری هایی را برای پایان درگیری داشتند. اسرائیل توافق قبلی را یک وقفه موقت و حماس آن را آغاز یک آتشبس دائمی و مسیری به سمت تشکیل دولت خودگردان فلسطینی میپنداشت. این درحالی هست که در یک زمان واحد، هر دو دیدگاه کاملا با یکدیگر در تضاد هستند.
مولفههایی که در توافق پیشین موجب شکست گردید، در توافق جدید نیز وجود دارند. اتکا بر میانجیها، نبود سازوکارهای الزامآورو توافق بر فرایند بدون رسیدن به اجماعی مشترک. درواقع، بهنظر میرسد که کل این ماجرا، به تنظیمات کارخانه بازگشته هست و بازیگرها مجدد درجایی که قبلا بودند، ایستاده اند.
آبروی ترامپ در گرو توافق جدید است
آنچه توافق کنونی را با آتسبس اکتبر متمایز انجام میدهد، موضع آمریکا در این مناقشه هست. ترامپ بر نتایج این صلح سرمایهگذاری کرده هست. نیز او فشار بیسابقهای را بر دوش حماس در مورد موضوع گروگانها گذاشته هست. ترامپ با تهدید حماس به عواقب عدم تبعیت این گروه از آزادسازی گروگانها، خود را آماده حمایت ملموس از مواضع اسرائیل کرده هست.
در برآوردها، چنین رویکردی نه کاملاً مثبت هست و نه کاملاً منفی؛ بلکه نشاندهنده نوعی محاسبه متفاوت درباره نقش قدرت آمریکا در خاورمیانه هست. طرح ۲۰ بندی ترامپ با پیشنهاد ایجاد هیئت صلح و نظارت بینالمللی، در تلاش برای ایجاد سازوکارهایی از طریق ایجاد نهادهای بینالمللی، برای تثبیت آتشبس هست.
با این حال، پیشفرض این طرح این هست که درگیری اسرائیل و حماس یک مسئله مجزا و قابل حل از بالا هست، در حالی که این مناقشه، در چارچوب دینامیکهای منطقهای و گستردهتری جریان دارد و نمیتوان آن را با یک توافق واشنگتنمحور حل کرد. سرنوشت این توافق درنهایت نه به فشارهای آمریکا یا هیئتهای بینالمللی، بلکه به بازیگران کلیدی منطقه بستگی دارد؛ بهویژه مصر، عربستان و قطر. این بازیگران تصمیم خواهند گرفت که آیا فشار بر هر دو طرف را حفظ خواهند کرد یا نه. نیز موضع منطقهای ایران نیز در این میان اهمیت زیادی دارد.
فاجعه انسانی و نیاز به بازسازی
در جنگ اسرائیل بر علیه غزه، بیش از 67 هزار فلسطینی کشته و 170 هزارنفر نیز مجروح شدند.
از طرفی، غزه کاملا غیرقابل سکونت شده هست. آتشبس ژانویه نشان داد که حتی وقتی جنگ متوقف خواهد گردید، تهیه تدارکات ساختوساز مانند مصالح ساختمانی و تجهیزات به علت محدودیتهای وضع شده توسط اسرائیل، امری دشوار و پردردسر هست.
وضعیت نیازهای اولیه انسانی نیز فاجعهبار هست. ساکنان غزه به غذا، آب، برق و خدمات پزشکی نیاز دارند. خانوادهها باید دوباره به هم بپیوندند برای از دسترفتگان خود سوگواری کنند. توافق فعلی برای ارسال کمکهای انسانی و بازگشت آوارگان به خانههایشان، گامی ابتدایی و ضروری هست.
با این حال، بازسازی واقعی غزه که شامل بازسازی خانهها، مدارس، بیمارستانها و زیرساختهای آب و فاضلاب خواهد گردید، نیازمند ورود مصالح ساختمانی، تجهیزات سنگین و آزادی حرکت مردم هست. تجربه ژانویه نشان میدهد که اسرائیل احتمالا در برابر بازگشایی کامل تجارت و حرکت آزاد مردم فلسطین، مقاومت خواهد کرد؛ چرا که آن را بهعنوان تدبیری امنیتی علیه سازماندهی مجدد حماس میبیند.
تعارض بنیادی اهداف اسرائیل و حماس
توافق ترامپ با خواستههای دولت اسرائیل در مورد پایان جنگ، بهطور بنیادی متعارض هستند. ترامپ معتقد هست که جنگ پس از تحویل گروگانها توسط حماس، پایان مییابد؛ اما اسرائیل بیان میکند تا زمانی که حماس خلع سلاح نشود، جنگ پایان نخواهد یافت.
نیز نتانیاهو بر تخریب کامل ظرفیت نظامی و سیاسی حماس تأکید دارد و قصد کنترل بلندمدت امنیتی بر غزه را دارد. این اهداف اساساً با خودگردانی فلسطینیان در تضاد هست. از طرفی، حماس همچنان به علیه اسرائیل متعهد هست و تمایل زیادی به تحول سیاسی، یا پذیرش یک کشور فلسطینی در مرزهای 1967 در کنار اسرائیل نشان داده هست.
جای خالی ساختارهای سیاسی فلسطینی
سکوت طرح درمقابل بازسازی سیاسی فلسطین، کر کننده هست. تشکیلات خودگردان فلسطینی که بر کرانه باختری حکومت انجام میدهد، نزدیک به دو دهه هست که به حاشیه رانده شده هست. حماسی که اکنون غزه را اداره انجام میدهد، نمیتواند همزمان خلع سلاح شود و همچنان یک نیروی سیاسی باقی بماند. هیچ جایگزین معتبری برای حکومت فلسطینی در طول جنگ ساخته نشده هست.
هیئت صلح پیشنهادی ترامپ که خود او قرار هست ریاست آن را برعده بگیرد و به همراهی چندین رهبران بینالمللی مانند تونی بلر، نخست وزیر سابق بریتانیا هست، نشان دهنده تلاش برای تحمیل حاکمیت خارجی بر غزه هست. از نظر تاریخی، چنین ترکیباتی نتایج متفاوتی داشتهاند. دولتهای بینالمللی در بوسنی، کوزوو و جاهای دیگر برای ایجاد نهادهای بومی که قادر به حفظ خود پس از پایان حمایت خارجی باشند، تلاش کردهاند.
غزه اما با پیچیدگیهای بیشتری روبرو هست؛ این منطقه از نظر قومی همگن نیست، هیچ حاکمیت دموکراتیکی ندارد و دو سال جنگ آن را ویران کرده هست
رویکرد موثرتر و واقعبینانهتر، ایجاد و تقویت ظرفیتهای حکمرانی فلسطینی بهصورت بومی و از پایه هست، بهطوری که دولت فلسطینی مستقل توان اداره امور را داشته باشد و تحت نفوذ خارجی قرار نگیرد.
پیامدهای توافق دائمی در منطقه
اگر آتشبس جدید پایدار بماند، چیدمان منطقهای نیز تغییر خواهد کرد. عربستان سعودی سرمایهگذاری زیادی بر منافع حاصل از صلح غزه و ایجاد رابطه با اسرائیل کرده هست. یک آتشبس پایدار با حفظ حرکت به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل، به منافع عربستان سعودی خدمت انجام میدهد. مصر، که بار انسانی و امنیتی فروپاشی غزه را بر دوش خواهد کشید، علاقه آشکاری به بازسازی و ثبات غزه دارد. قطر نیز نقش خود را به عنوان میانجی حفظ کرده و در محافل حماس، نفوذ دارد.
دیدگاهها