مرگبارترین فاجعه قرن که هرگز درباره‌اش نشنیده‌اید؛ فروریختن «سد آهنین» چین
کد خبر : ۸۱۱۲۲۷
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۲۲
-
زمان : ۱۳:۱۵
|
دسته بندی: فناوری

مرگبارترین فاجعه قرن که هرگز درباره‌اش نشنیده‌اید؛ فروریختن «سد آهنین» چین

تاریخ پر از فجایع مهندسی هست، اما مرگبارترینِ آن‌ها نه در کتاب‌ها آمده و نه در اخبار؛ داستان فروریختن سدی در چین که ۲۳۰ هزار قربانی گرفت.

وقتی به بزرگ‌ترین فجایع مهندسی تاریخ می‌اندیشیم، ذهن ما معمولاً به سمت انفجارهای هسته‌ای، سوانح فضایی یا نشت‌های شیمیایی کشیده خواهد گردید. اما هولناک‌ترین فاجعه‌ی مهندسی قرن بیستم، که به مرگ صدها هزار نفر انجامید، برای دهه‌ها از صفحات تاریخ پاک شده قرار دارای بود و کمتر کسی از آن خبر دارد. این داستان شکستن سد «بان‌کیائو» در چین هست؛ سازه‌ای که با افتخار «سد آهنین» نام گرفت و قرار قرار دارای بود نماد تسلط ایدئولوژی کمونیسم بر طبیعت باشد، اما به گورستان بیش از ۲۳۰ هزار انسان تبدیل گردید.

کپی لینک

چکیده متنی و خلاصه صوتی

آگوست ۱۹۷۵، سد بن‌چیائو در چین، که قرار قرار دارای بود نماد تسلط کمونیسم بر طبیعت باشد، بر پایه‌های لرزان ایدئولوژی مائوئیستی و بی‌اعتنا به علم ساخته گردید. هشدارهای مهندسی را که خواهان دریچه‌های تخلیه‌ی بیشتر برای مهار سیلاب‌های عظیم قرار دارای بود، با برچسب «ضدانقلابی» سرکوب کردند و او را به دست محاکمه سپردند.

زمانی که ابرطوفان نینا با بارانی بی‌سابقه منطقه را درنوردید، این «سد آهنین» در هم شکست و سونامی عظیمی از آب و گل را در دشت‌های پرجمعیت رها کرد که جان ۲۳۰ هزار نفر را گرفت. حکومت چین پس از آن، نه تنها اجساد، بلکه حقیقت را نیز برای دهه‌ها دفن کرد و بزرگ‌ترین فاجعه‌ی مهندسی تاریخ را به یک راز دولتی بدل ساخت؛ روایتی هولناک از تقابل ویرانگر غرور سیاسی با واقعیت علمی و قدرت رام‌نشدنی طبیعت.

کپی لینک

رودخانه‌های خشمگین، دیوارهای آهنین

برای درک وسعت فاجعه‌ی بن‌چیائو، باید سراغ همان جایی برویم که تمدن چین از آن برخاست: رودخانه‌. این کشور در میان رشته‌کوه‌ها و دشت‌هایی گسترده شکل‌گرفته که با شبکه‌ای از رودها و کانال‌ها در هم تنیده‌اند.

در این میان، دو رودخانه بیش از همه سرنوشت کشور را رقم زده‌اند: رود زرد (خوانگ خه) و یانگ‌تسه. هر دو از ارتفاعات تبت سرچشمه می‌گیرند و هزاران کیلومتر در مسیر خود پیش می‌روند تا سرانجام در شرق چین به دریا برسند. در طول این مسیر، خاک حاصلخیز و تمدن‌های کهن را پدید آورده‌اند، مسیرهای تجاری را زنده نگه داشته‌اند و الهام‌بخش شعر، نقاشی و فلسفه شده‌اند. اما همان رودهایی که زندگی بخشیده‌اند، بارها مرگ را هم به ارمغان آورده‌اند.

رود زرد، با رسوبات سنگین و مسیر متغیرش، چنان ناپایدار هست که مردم چین قرن‌ها آن را «غم کشور» نامیده‌اند. در طول تاریخ، این رود چندینین‌بار مسیرش را عوض کرده و هر بار صدها هزار نفر را به کام مرگ فرستاده هست.

از میان ۱۰ فاجعه‌ی طبیعی مرگبار تاریخ، ۵ مورد مربوط به رودهای چین است

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که از میان ده فاجعه‌ی طبیعی مرگبار ثبت‌شده در تاریخ بشر، پنج مورد به سیلاب‌های همین دو رودخانه مرتبط بوده‌اند. در چنین سرزمینی، مهندسی آب صرفاً یک شاخه از علم نبود؛ مسئله‌ای سیاسی و تمدنی قرار دارای بود. هر امپراتوری که می‌خواست بر چین حکومت کند، ناچار قرار دارای بود رودها را مهار کند.

درست به همین دلیل در قرن ششم میلادی، کانال بزرگ چین ساخته گردید؛ بزرگ‌ترین آبراه مصنوعی تاریخ با طولی بیش از ۱۷۰۰ کیلومتر که شمال و جنوب کشور را به هم پیوند داد. این مگاپروژه باهدف کنترل آب، حمل غله و تسهیل ارتباط میان پایتخت‌ها ساخته گردید، اما فراتر از کارکردش، نمودی از تلاش بشر برای تحمیل نظم بر طبیعت قرار دارای بود.

در تاریخ چین، سیلاب بارها به‌عنوان سلاح جنگی استفاده شد

بااین‌حال، مهندسی همواره در خدمت توسعه پیش نمی‌رود. در بسیاری از مقاطع تاریخی، سیلاب نقش سلاح جنگی را دارای بود: ارتش‌ها با تخریب سدها و خاکریزها مسیر رودخانه‌ها را عوض می‌کردند تا دشمن را غرق کنند.

این تاکتیک که نخست در دوران باستان رواج دارای بود، حتی تا قرن بیستم ادامه یافت. یکی از هولناک‌ترین نمونه‌ها در سال ۱۹۳۸ رخ داد، وقتی دولت ناسیونالیست چیانگ کای‌شک در مواجهه با پیشروی ارتش ژاپن، دیواره‌های رود زرد را منفجر کرد. آن انفجار، منطقه‌ای به وسعت ۵۴ هزار کیلومترمربع را زیر آب برد؛ حدوداً برابر با وسعت کشور کرواسی امروزی.

سیلاب حاصل از آن واقعه، بیش از نیم‌میلیون کشته و میلیون‌ها آواره برجای گذاشت. مردم محلی که زمین‌ها و خانواده‌هایشان را ازدست‌داده بودند، دولت مرکزی را مقصر دانستند. نتیجه، بی‌اعتمادی گسترده و موجی از خشم قرار دارای بود که سرانجام، به سود حزب کمونیست مائو تمام گردید. طغیان رود زرد در آن سال، توازن سیاسی چین را نیز تغییر داد.

به‌این‌ترتیب، هنگامی که مائو به قدرت رسید، رودخانه‌ها دیگر صرفاً پدیده‌های طبیعی نبودند. آن‌ها در ذهن حاکمان، نماد قدرت ملی به‌حساب می‌آمدند؛ نیرویی که باید مهار، کنترل و در خدمت ایدئولوژی قرار می‌گرفت. از همین‌جا قرار دارای بود که ایده‌ی ساخت سدهای عظیم در سراسر کشور به پروژه‌ای سیاسی تبدیل گردید، نه فقط مهندسی و نخستین قربانی این جاه‌طلبی، سد بن‌چیائو قرار دارای بود.

کپی لینک

رؤیای سرخ، مهندسی کور

با پیروزی مائو تسه‌تونگ در سال ۱۹۴۹ و تولد «جمهوری خلق چین»، کشور وارد دوره‌ای گردید که قرار قرار دارای بود فصل تازه‌ای از تاریخ بشر باشد. وعده‌ها بزرگ بودند: عدالت اجتماعی، صنعتی‌سازی سریع و رهایی از قید عقب‌ماندگی. شعارها از کارگاه‌های روستایی تا کاخ‌های حکومتی تکرار می‌شدند؛ اما در زیر این شور انقلابی، یک خطر پنهان در حال شکل‌گیری قرار دارای بود: نادیده‌گرفتن علم به نام ایمان به اراده.

مائو می‌خواست با نیروی اراده‌ی جمعی بر قوانین طبیعی هم غلبه کند

مائو باورداشت که نیروی اراده‌ی جمعی امکان داردد بر قوانین طبیعی هم غلبه کند. برای او، فیزیک و آمار و خاک‌شناسی مفاهیمی انعطاف‌پذیر بودند؛ اگر مردم کافی «باور» داشته باشند، همه‌چیز ممکن هست.

این ذهنیت در پروژه‌ی عظیمی متجلی گردید که بعدها به «جهش بزرگ به‌پیش» (Great Leap Forward) معروف گردید: تلاشی برای صنعتی‌سازی آنی چین در دهه‌ی ۱۹۵۰. هدف این قرار دارای بود که کشور در چندین سال، نه چندین دهه، از اقتصاد کشاورزی به یک قدرت صنعتی تمام‌عیار بدل شود.

اما هرچه اهداف بزرگ‌تر شدند، واقعیت‌های علمی کوچک‌تر به نظر آمدند. در روستاها، به مردم دستور داده گردید تا وسایل فلزی خود، از بیل و داس گرفته تا ظروف آشپزخانه را در کوره‌های دست‌ساز بریزند تا فولاد تولید کنند. نتیجه، نه فولاد، بلکه انبوهی از آهن خام و بی‌کیفیت قرار دارای بود که هیچ کاربردی نداشت. در کشاورزی نیز سیاست‌های عجیب‌تر اجرا گردید.

مائو، گنجشک‌ها را دشمن محصول دانست و فرمان «نبرد علیه پرندگان» صادر کرد. میلیون‌ها گنجشک کشته شدند و تعادل زیستی برهم خورد؛ جمعیت ملخ‌ها انفجار یافت و مزارع را نابود کرد. کشور در میانه‌ی تب ایدئولوژیک به سمت یکی از بزرگ‌ترین قحطی‌های قرن بیستم رفت؛ قحطی‌ای که بیش از سی میلیون نفر را به کام مرگ کشاند.

«جهش بزرگ به پیش» با هدف صنعتی‌سازی سریع، میلیون‌ها نفر را به قحطی کشاند

در همان فضای پرتب‌وتاب و سرشار از شعار قرار دارای بود که دولت تصمیم گرفت طرحی عظیم برای کنترل سیلاب‌ها و تأمین آب کشاورزی در استان خِنان (Henan) اجرا کند. منطقه‌ای حاصلخیز اما در معرض طغیان‌های مکرر رودخانه‌ی «رو» (Ru River). این طرح شامل ساخت ده‌ها سد قرار دارای بود که قرار قرار دارای بود هم سیلاب را مهار کنند، هم برق تولید کنند و هم چهره‌ی چین جدید را به جهان نشان دهند؛ چینِ مهندسی‌شده توسط حزب، نه طبیعت.

یکی از مهم‌ترین این پروژه‌ها، سد بن‌چیائو قرار دارای بود. عملیات ساخت آن در آوریل ۱۹۵۱ آغاز گردید. سازه‌ای که قرار قرار دارای بود نماد توانایی چین در مهار رودخانه‌ها و در خدمت گرفتن نیروهای طبیعی باشد. اما مهندسان چینی تجربه‌ی چندینانی در ساخت سدهای مخزنی بزرگ نداشتند. کشور تازه از جنگ‌های داخلی بیرون‌آمده قرار دارای بود، منابع مالی و علمی محدود قرار دارای بود، و بیشتر تصمیم‌های فنی در سایه‌ی فشار سیاسی گرفته می‌شد.

چین برای ساخت سد بن‌چیائو از متخصصان شوروی کمک گرفت

برای پر کردن شکاف دانش، از متخصصان شوروی کمک گرفته گردید. مهندسان شوروی، با تجربه‌ی ساخت سدهای عظیم در سیبری و آسیای مرکزی، نقشه‌هایی طراحی کردند و آموزش‌هایی ارائه دادند. اما همکاری‌شان همیشگی نبود.

بسیاری از طرح‌ها به‌دلیل عجله‌ی مقامات چینی یا کمبود مواد تغییر داده شدند. ترکیب خاک فشرده، ارتفاع کمتر از استاندارد و دریچه‌های محدود، از همان ابتدا پروژه را آسیب‌پذیر کرد.

در ظاهر، همه‌چیز طبق برنامه پیش می‌رفت. سد بالا می‌آمد، گزارش‌ها موفقیت‌آمیز بودند، و رسانه‌های دولتی آن را «نماد عصر نو» می‌خواندند. اما زیر این تصویر درخشان، حقیقت دیگری در جریان قرار دارای بود: سد بن‌چیائو پیش از آنکه نخستین سیلاب را مهار کند، قربانیِ سیلابِ ایدئولوژی شده قرار دارای بود.

در چینِ مائو، شکست فنی نوعی خیانت محسوب می‌شد و پرسش علمی، نشانه‌ی کم‌باوری به انقلاب. در چنین فضایی، هیچ مهندسی جرئت نداشت از خطر حرف بزند. گزارش‌ها گزینشی به بالا می‌رفتند و هر عددی که امکان داردست موجب نگرانی شود، کنار گذاشته می‌شد. سدهایی که باید بر اساس محاسبات دقیق بنا می‌شدند، بر اساس «باور انقلابی» ساخته شدند.

کپی لینک

صدای تنها در برابر توفان ایدئولوژی

وقتی سد بن‌چیائو در سال ۱۹۵۲ تکمیل گردید، قرار قرار دارای بود به عنوان نمودی از پیشرفت چینِ نو معرفی شود. دیواری ۲۱٫۵ متری از خاک فشرده، با دریاچه‌ای آرام پشت سرش و روستاهایی که در پایین‌دست نفس راحتی می‌کشیدند. دولت آن را با غرور «سد آهنین» نامید؛ نماد استواری و ایمان به آینده. اما کمتر از چندین ماه بعد، ترک‌هایی ظریف بر سطح این «سد آهنین» نقش بستند. ترک‌هایی که نه فقط در بتن، بلکه در منطق کل پروژه دیده می‌شدند.

در میان صدها مهندس و کارگر، تنها یک نفر به این خطر اشاره کرد: چن شینگ (Chen Xing)، هیدرولوژیستی که سال‌ها عمرش را صرف مطالعه‌ی رفتار رودخانه‌ها کرده قرار دارای بود. برخلاف مقامات حزبی، چن مردی قرار دارای بود که زبان آب را می‌فهمید.

چن شینگ مهندس هیدرولوژیست هشدار داده قرار دارای بود که زمین منطقه برای سد مخزنی مناسب نیست و سد باید ۱۲ دریچه تخلیه داشته باشد

چن شینگ از همان ابتدا، دو ایراد اساسی در طراحی بن‌چیائو دید. نخست آنکه زمین منطقه برای سد مخزنی عظیم مناسب نبود. انباشت طولانی‌مدت آب امکان داردست خاک را قلیایی کند و کشاورزی اطراف را از بین ببرد.

دوم و بسیار مهم‌تر، مسئله‌ی طراحی سد و تعداد دریچه‌های تخلیه قرار دارای بود. چن اصرار دارای بود که سد باید دست‌کم دوازده دریچه‌ی تخلیه داشته باشد تا بتواند در زمان بارش‌های سنگین، حجم آب را به‌موقع تخلیه کند.

اما مقامات حزب کمونیست که پروژه را نه یک مسئله‌ی مهندسی، بلکه نماد اقتدار سیاسی می‌دیدند، استدلال‌های او را نشانه‌ی محافظه‌کاری و نداشتن ایمان به قدرت انقلاب تلقی کردند و با تصمیمی دلبخواه و غیرعلمی، تعداد دریچه‌ها را از ۱۲ به ۵ عدد کاهش دادند.

وقتی چن شینگ بر هشدارهای خود پافشاری کرد، به سرنوشت تمام منتقدان در چین مائوئیستی دچار گردید. کمیته‌ی مرکزی حزب گزارش او را به اتهام «راست‌گرایی» محکوم کرد و از پروژه کنار گذاشت. چن شینگ به شهری دورافتاده تبعید گردید تا «درس وفاداری به حزب» بگیرد.

پس از اخراج چن شینگ، مسیر پروژه تغییر نکرد. هر انتقادی برچسب خیانت می‌خورد و هر عدد نگران‌کننده‌ای از گزارش‌ها حذف می‌شد. مدیران منطقه‌ای می‌خواستند هرچه سریع‌تر سد را تحویل دهند تا در بولتن‌های خبری به‌عنوان «قهرمانان سازندگی» معرفی شوند و در این میان، هیچ‌کس متوجه نبود که در بالادست رودخانه، جنگل‌زدایی گسترده و فرسایش خاک باعث شده ظرفیت جذب آب زمین کاهش یابد. طوفان بعدی دیگر درختی نمی‌دید که باران را در خود نگه دارد؛ همه‌چیز مستقیم به‌سوی سد سرازیر می‌شد.

دهه‌ی ۱۹۶۰ که رسید، چین غرق در انقلاب‌فرهنگی گردید؛ اما فاجعه، آرام و بی‌صدا، از راه می‌رسید. سد معیوب، زمین سست، مدیریت سیاسی، و رویکردهای غلط همه در کنار هم منتظر یک جرقه بودند. طبیعت فقط بهانه‌ای می‌خواست تا یادآوری کند چه کسی سرانجام تصمیم دریافت می‌کند. و آن بهانه در تابستان ۱۹۷۵ از دل اقیانوس آرام برخاست: طوفانی به نام نینا.

کپی لینک

نینا از راه می‌رسد

۳۱ جولای ۱۹۷۵، یک توده‌ی هوای کم‌فشار در غرب اقیانوس آرام به‌سرعت قدرت گرفت و طوفانی حاره‌ای پدید آمد که هواشناسان آن را «نینا» نامیدند. ظرف ۲۴ ساعت، نینا به یک تیفون (معادل هاریکین در اقیانوس اطلس) تبدیل گردید و در دوم آگوست، با بادهایی به‌سرعت ۲۵۰ کیلومتر در ساعت، به یک تیفون رده‌ی ۴ ارتقا یافت. هیولایی عظیم که به سمت تایوان و سواحل چین حرکت می‌کرد.

اما نکته‌ی عجیب درباره‌ی طوفان نینا، این قرار دارای بود که پیش از رسیدن به خشکی در تایوان، کمی ضعیف گردید و به رده‌ی ۳ تنزل یافت. مسیرش هم از مناطق کم‌جمعیت مرکزی جزیره عبور کرد و از پایتخت پرجمعیت، تایپه، فاصله گرفت. هرچندین هزاران خانه ویران و ده‌ها نفر کشته شدند، اما ویرانی مطلق موردانتظار رخ نداد.

طوفان نینا در آغاز تهدیدی جدی به‌نظر نمی‌رسید

سواحل چین نیز تجربه‌ی مشابهی داشتند. نینا که با عبور از خشکی ضعیف‌تر شده قرار دارای بود، شهرهای ساحلی را در هم کوبید، اما خسارات وارده در مقایسه با قدرت اولیه‌ی طوفان، محدود قرار دارای بود.

طوفان‌های حاره‌ای با دورشدن از آب‌های گرم اقیانوس، منبع انرژی خود را از دست می‌دهند و نینا نیز با نفوذ به عمق خاک چین، از یک تیفون قدرتمند به یک طوفان حاره‌ای ضعیف تبدیل گردید، اما این‌بار شرایط جوی چین نقشه‌ی دیگری دارای بود. همه نفس راحتی کشیدند. به نظر می‌رسید خطر رفع شده، اما این‌طور نبود: قدرت تخریب یک طوفان تنها در بادهایش خلاصه نخواهد گردید و چندین اوقات باران ناشی از آن سلاح پنهان و مرگبارتری هست.

در مسیر نینا به سمت شمال، در آسمان استان هنان (Henan) یک جبهه‌ی هوای سرد از شمال در حرکت قرار دارای بود. برخورد این دو توده‌ی متضاد، یعنی هوای گرم مرطوب استوایی و هوای سرد سیبری، پدیده‌ای غیرعادی را رقم زد. دیواری از هوای سرد مانند سد نامرئی در برابر طوفان شکل گرفت و باعث گردید نینا از حرکت باز بماند. بنابراین، طوفان به‌جای عبور، در یک نقطه ثابت ماند: درست بر فراز حوضه‌ی رودخانه‌ی «رو».

برخورد نینا با جبهه‌ی هوای سرد در خِنان باعث گردید طوفان سه روز در یک نقطه متوقف شود

سه روز بعد، آسمانِ منطقه به دریایی سیاه از ابر تبدیل گردید. باران بی‌وقفه و سنگین فرومی‌ریخت و هر ساعت شدیدتر می‌شد. در نواحی اطراف شهر زومادیان (Zhumadian)، زمین دیگر توان جذب نداشت. مزارع به دریاچه تبدیل شدند، رودخانه‌ها سرریز کردند، و سدها تحت فشاری بی‌سابقه قرار گرفتند.

آمارها از مقیاسی حرف می‌زنند که هنوز هم باورش دشوار هست. در یک منطقه‌ی ۱۹ هزار کیلومترمربعی، بارش بیش از ۴۰۰ میلی‌متر ثبت گردید. اما در نقطه‌ای که سد بن‌چیائو قرار دارای بود، بارش به رقم عجیب ۱۶۳۱ میلی‌متر رسید؛ معادل یک سال بارش تنها در چندین روز. از این میزان، ۸۳۰ میلی‌متر در فاصله‌ی فقط شش ساعت بارید، رکوردی که تا امروز در جهان شکسته نشده هست.

کپی لینک

شب وقوع قاجعه و شکستن دیوار

حتی یک سد بی‌نقص و مدرن نیز برای مهار چنین طغیانی به چالش کشیده می‌شد، چه رسد به سد بن‌چیائو با طراحی معیوب و دریچه‌های ناکافی‌اش.

ششم آگوست، با بالا آمدن سریع سطح آب، مهندسان مستقر در سد با ارسال تلگراف‌های پیاپی به مقامات بالاتر، درخواست مجوز برای باز کردن کامل دریچه‌ها را کردند. اما به خاطر سیلابی شدن مناطق پایین‌دست، این درخواست رد گردید و یک روز حیاتی از دست رفت.

هفتم آگوست، سرانجام مجوز صادر گردید. اما دیگر خیلی دیر شده قرار دارای بود. پنج دریچه‌ی سد که اکنون با حجم عظیمی از رسوبات و گل‌ولای مسدود شده بودند، توانایی تخلیه‌ی آب با سرعت کافی را نداشتند.

سیل ناشی از طوفان نینا و خرابی‌های آن
سیل ناشی از طوفان نینا و خرابی‌های آن
سیل ناشی از طوفان نینا و خرابی‌های آن
سیل ناشی از طوفان نینا و خرابی‌های آن

آب همچنان بالا می‌آمد. ساعت‌به‌ساعت، متر به متر. کارگران روی دیواره‌ی سد با وحشت به هیولایی که در پشت سرشان متورم می‌شد، می‌نگریستند. در ساعات اولیه‌ی هشتم آگوست، حوالی ساعت یک بامداد، فاجعه به نقطه‌ی غیرقابل‌بازگشت خود رسید. آب، ۳۰ سانتی‌متر از تاج سد بالاتر رفت. ابتدا یک شکاف کوچک و سپس صدای غرش مهیبی که در تاریکی شب پیچید. «سد آهنین» در حال تسلیم‌شدن قرار دارای بود.

در ۶ ساعت، ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب آزاد گردید: سونامی‌ در دل خشکی

آنچه بعد از آن اتفاق افتاد، سیلابی معمولی نبود. حجم آبی که پشت سد جمع شده قرار دارای بود، در کمتر از شش ساعت رها گردید: حدود ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب، معادل ۲۸۰ هزار استخر شنای المپیک، با نیرویی فراتر از تصور به دشت‌های هموار پایین‌دست سرازیر گردید.

موجی به پهنای ۱۰ کیلومتر و ارتفاعی بین ۳ تا ۷ متر، با سرعت ۵۰ کیلومتر در ساعت، همه چیز را در مسیر خود بلعید. خانه‌ها، پل‌ها و انسان‌ها هیچ فرصتی برای واکنش نداشتند.

کپی لینک

زنجیره‌ی مرگ و دریاچه‌ای به وسعت یک کشور

با فروپاشی سد بن‌چیائو کابوس تازه آغاز گردید. پیش از آن سد دیگری به نام شیمانتان (Shimantan) نیز بر اثر طوفان فروریخته قرار دارای بود و سیل عظیم حاصل از شکستن این دو سد، زنجیره‌ای از تخریب‌های پیاپی مرگبار پشت‌سرهم را به راه انداخت.

با رسیدن این موج به سدهای کوچک‌تر پایین‌دست، آن‌ها نیز یکی پس از دیگری در هم شکستند. مقامات در تلاشی بی‌نتیجه برای هدایت مسیر سیلاب، دستور حملات هوایی برای تخریب عمدی چندین سدهای کوچک‌تر را صادر کردند، اما این اقدامات در برابر مقیاس فاجعه، بی‌اثر قرار دارای بود.

در مجموع ۶۲ سد در این فاجعه فروریختند. منطقه‌ای به وسعت بیش از ۱۲ هزار کیلومترمربع (بزرگ‌تر از کشورهایی چون جامائیکا یا لبنان) به طور کامل زیر آب رفت و یک دریاچه‌ی مصنوعی موقت عظیم خلق کرد. بیش از هفت میلیون نفر در این منطقه زندگی می‌کردند و بسیاری از آن‌ها در نیمه‌شب در خواب بودند. روستاهای کامل با تمام ساکنانشان، در عرض چندین دقیقه از روی نقشه محو شدند.

شکست سد بن‌چیائو باعث فروپاشی ۶۲ سد دیگر شد

هیچ طرح تخلیه‌ای وجود نداشت و هیچ سیستم هشدار اولیه‌ای فعال نشد. برای روزها و هفته‌های بعد، میلیون‌ها بازمانده در جزایر کوچکی از خشکی یا روی سقف خانه‌هایشان، بدون آب، غذا و سرپناه، به‌دام‌افتاده بودند.

آب‌های آلوده به لاشه‌ی انسان‌ها و حیوانات، منبع شیوع بیماری‌های واگیردار مانند وبا و تیفوئید گردید. اجساد در مزارع و خیابان‌ها شناور بودند. دولت مجبور گردید برای رساندن آذوقه به بازماندگان، از ارسال بسته‌های کمکی توسط هواپیما استفاده کند.

آمار رسمی دولت چین که سال‌ها بعد منتشر گردید، تعداد قربانیان را ۲۶ هزار نفر اعلام کرد. اما مطالعات داخلی وزارت منابع آب چین در سال ۱۹۸۹ نشان داد که تنها در ساعات اول شکستن سد، حدود ۸۵ هزار نفر فوراً جان خود را از دست دادند.

با احتساب مرگ‌ومیر ناشی از قحطی و بیماری در هفته‌های بعد، برآوردهای واقع‌بینانه‌تر، تعداد کل قربانیان را تا ۲۳۰ هزار نفر تخمین می‌زنند؛ عددی که این فاجعه را به مرگبارترین شکست سازه‌های مهندسی در تاریخ بشر تبدیل انجام می‌دهد.

چین غول‌آساترین نیروگاه جهان را کلید زد؛ تولید برق ۳برابر بزرگترین سد فعلی جهانمطالعه '715 روز قبل
گشتی در شنژن، کارخانه جهان؛ جایی‌که ایده‌ها یک‌روزه ساخته می‌شوندمطالعه '2904 شهریور 04
کپی لینک

پنهان‌کاری دولتی

باوجود ابعاد آخرالزمانی فاجعه، جهان خارج حدوداً هیچ‌چیز از آن نشنید. در چین دهه‌ی ۱۹۷۰، مرگ‌ومیر ناشی از بلایای طبیعی یک «راز دولتی» محسوب می‌شد.

به همین دلیل استان هنان در سکوت دفن گردید. خبرنگاران داخلی و خارجی اجازه‌ی ورود به منطقه را نداشتند و رسانه‌های دولتی هم در هیچ گزارشی اشاره‌ای به ماجرا نکردند. روزنامه‌ها همچنان از «پیشرفت‌های بزرگ در بخش کشاورزی» و «پیروزی‌های انقلاب‌فرهنگی» می‌نوشتند، درحالی‌که صدها کیلومتر آن‌طرف‌تر، میلیون‌ها نفر در میان آب، گرسنگی و بیماری دست‌وپا می‌زدند. داستان سد بن‌چیائو و صدها هزار قربانی‌اش، به‌سادگی از تاریخ رسمی حذف گردید.

تنها در دهه ۱۹۸۰ یعنی دوران اصلاحات اقتصادی دِنگ شیائوپینگ با بازتر شدن نسبی فضای سیاسی و آغاز بررسی وضعیت سدهای قدیمی کشور، موضوع دوباره مطرح گردید، ولی دولت مرکزی هرگز مسئولیت مستقیم را نپذیرفت:

تا دهه‌ی ۱۹۸۰ هیچ سند رسمی به فاجعه اشاره نکرد

روایت رسمی همچنان طوفان نینا را علت اصلی می‌دانست و از ذکر نقص‌های طراحی و خطاهای مدیریتی پرهیز می‌کرد. حتی در گزارش‌های بعدی وزارت منابع آب، فاجعه بن‌چیائو با عنوان «بارش فوق‌العاده سنگین سال ۱۹۷۵» توصیف گردید، نه «شکست سد».

تنها با گشایش محدود اسناد مهندسی و بررسی‌های پژوهشگران داخلی قرار دارای بود که داده‌ها به‌تدریج به منابع خارجی راه یافتند. در دهه‌ی ۲۰۰۰ پژوهشگران غربی توانستند باتکیه‌بر همان اسناد فنی، جزئیات فاجعه را بازسازی کنند.

کپی لینک

از سد بن‌چیائو تا سد سه‌دره

فاجعه‌ی بن‌چیائو، هرچندین در سکوت، زنگ خطری جدی برای دولت چین قرار دارای بود. در دهه‌های بعد، این کشور برنامه‌ی گسترده‌ای را برای بازرسی، تقویت و ایمن‌سازی ده‌ها هزار سد قدیمی خود، که بسیاری از آن‌ها در دوران مائو ساخته شده بودند، آغاز کرد. اما وسوسه‌ی ساخت پروژه‌های عظیم مهندسی برای نمایش قدرت ملی، همچنان پابرجاست.

نمونه‌ی بارز آن، ساخت سد سه‌دره (Three Gorges Dam) بر روی رودخانه‌ی یانگ‌تسه هست؛ یکی از بزرگ‌ترین سدهای جهان که باوجود هشدارهای متعدد دانشمندان درباره‌ی پیامدهای زیست‌محیطی و ریسک‌های لرزه‌خیزی آن، ساخته گردید. این سد غول‌پیکر، یادآور همان غرور و بلندپروازی هست که بن‌چیائو را به ورطه‌ی نابودی کشاند.

داستان سد بن‌چیائو، روایتی از تقابل علم و تعصب، حقیقت و سرکوب، طبیعت و غرور انسانی هست. «دیوارها فرومی‌ریزند. به‌ویژه آن‌هایی که بر پایه‌های ایدئولوژی ساخته شده‌اند، نه علم.»

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه