مترو را فراموش کنید. در اعماق مسکو، نه یک شبکه حملونقل، که یک امپراتوری پنهان نفس میکشد؛ افسانهای از سنگ مرمر و فولاد که قرار قرار دارای بود بهشت کارگران روی زمین باشد، اما به آینهای تمامقد از جاهطلبیها، اسرار و تناقضهای روح روسی بدل گردید.
این پروژه، زادهی پارادوکسی شگفتانگیز قرار دارای بود: بزرگترین ویترین تبلیغاتی کمونیسم با مغز مهندسان سرمایهدار بریتانیایی طراحی گردید، اما با خون، عرق و ارادهی محض کارگران شوروی، با سرعتی مافوق تصور و با دستان خالی حفر گشت.
نتیجه، تالارهایی هست که نفس را در سینه حبس انجام میدهد؛ ایستگاههایی با موزاییکهای حماسی، مجسمههای برنزی از قهرمانان انقلاب و چلچراغهایی که گویی از یک کاخ سلطنتی به سرقت رفتهاند. اینهمه شکوه و زیبایی در دل یک ماشین دقیق و بیرحم کار انجام میدهد؛ ماشینی که قطارهایش هر ۹۰ ثانیه یکبار، همچون نبض یک غول آهنین، سکوها را به لرزه درمیآورند. اما این هزارتو، دالانی مخفیتر نیز در خود دارد: شبکهای افسانهای و فوقسری به نام «مترو-۲»؛ شهری در زیر شهر که برای فرار رهبران شوروی از آتش یک جنگ هستهای ساخته گردید.
این کاخهای پر زرقوبرق، با دستان هنرمندانی خلق گردید که چندین از آنها طعم تبعید در گولاگ را چشیدند. آیا یک شاهکار امکان داردد همزمان نماد غرور یک ملت و یادگار خاموش رنج خالقانش باشد؟
متروی مسکو، پروژهای که به دستور استالین بهعنوان ویترین ایدئولوژی کمونیستی متولد گردید، در واقع یک گالری هنری عظیم و زیرزمینی هست. ایستگاههای باشکوه آن که با مرمر، موزاییکهای حماسی و مجسمههای برنزی آراسته شدهاند، قرار قرار دارای بود «کاخهایی برای مردم» باشند، اما این زیبایی میراثی دوگانه دارد؛ چرا که محصول یک رژیم سرکوبگر و ترکیبی از نبوغ هنری و بیرحمی استالینیستی هست.
این شبکه علاوه بر شکوه ظاهری، به خاطر کارایی بینظیر و نظم آهنین خود شهرت جهانی دارد و همزمان، راز یک سیستم تونل موازی و نظامی به نام «مترو-۲» را بهعنوان یادگار جنگ سرد در دل خود پنهان کرده هست. سرانجام، متروی مسکو نمادی از تضادهای عمیق تاریخ روسیه هست: یک شاهکار مهندسی و هنری که از دل استبداد سربرآورده و امروز به یکی از بزرگترین منابع افتخار ملی تبدیل شده هست.
ایدهی حفر تونل زیر پایتخت تزارها، پیش از آنکه پرچم داس و چکش به اهتزاز درآید، در ذهن مهندسان روسی جرقه زده قرار دارای بود. در سالهای آغازین قرن بیستم، با الهام از موفقیت متروی لندن، طرحهایی برای ساخت یک شبکهی مشابه در مسکو روی میز قرار گرفت، اما تاریخ روسیه آبستن حوادثی بزرگتر قرار دارای بود.
شعلههای انقلاب اکتبر در ۱۹۱۷، تمام کشور را در بر گرفت و پروژههای عظیم عمرانی اینچنینی را به اعماق بایگانیها راند. طرح مترو، مانند بسیاری از رؤیاهای دیگر، در هیاهوی جنگ داخلی و استقرار قدرت جدید، به فراموشی سپرده گردید.
ایدهی متروی مسکو پیش از انقلاب اکتبر شکل گرفت اما سالها در آتش انقلاب و جنگ داخلی سوخت
سالها گذشت. حزب کمونیست، زمام قدرت را محکم در دست گرفته قرار دارای بود و مهمتر از آن، مردی با سبیل پرپشت و نچندین اوقات سخت، افسار کشور را بهتنهایی هدایت میکرد. سال ۱۹۳۱، ایده متروی مسکو دوباره مطرح گردید و در کمیته مرکزی حزب کمونیست موردبحث قرار گرفت.
روی کاغذ همهچیز با تصمیمی جمعی تصویب میشد، اما در واقعیت، سرنوشت پروژه تنها به یک نفر بستگی دارای بود: ژوزف استالین.
استالین در این طرح چیزی فراتر از یک سیستم حملونقل شهری میدید. مترو برای او فرصتی بینظیر برای اثبات برتری نظام سوسیالیستی قرار دارای بود؛ گواهی بر اینکه طبقهی کارگر، زمانی که کنترل ابزار تولید را در دست دارد، امکان داردد شکوهی خلق کند همسنگ هر بنای اشرافی.
این پروژه باید به جهان ثابت میکرد که کمونیسم نه یک نظریهی انتزاعی، که یک روش حکمرانی برتر و کارآمدتر هست.
فرمان صادر گردید و ساختوساز در همان سال آغاز گشت، حتی پیش از آنکه طرح نهایی اولین خط در سال ۱۹۳۲ تکمیل شود. این پروژه قرار قرار دارای بود نگین تاج برنامههای پنجسالهی استالین باشد؛ بنای یادبودی برای کارگران، که توسط خود آنها در قلب پایتخت ملت کارگری ساخته میشد. استالین متروی شوروی را اینگونه میدید: قصرهایی برای مردم عادی، تا شکوهی که روزی تنها در انحصار بورژوازی قرار دارای بود، به همگان تعلق گیرد.
رهبری این پروژه عظیم به لازار کاگانوویچ، کمیسر راهآهن و صنایع سنگین، سپرده گردید. انتخاب او منطقی به نظر میرسید، اما پیشینهی حرفهایاش بهخوبی گویای ماهیت نظام جدید قرار دارای بود.
کاگانوویچ پیش از آنکه به یکی از مهرههای اصلی حزب تبدیل شود، در یک کارخانه کفاشی کار میکرد. این واقعیت را امکان دارد هم تأییدی بر فرصتهای برابر در کمونیسم دانست و هم کیفرخواستی علیه آن؛ تاریخ هرگز در این باره قضاوت قطعی نکرد. کاگانوویچ، که به «لازار آهنین» شهرت دارای بود، به خاطر تواناییاش در افزایش بهرهوری و برقراری انضباط بیرحمانه در هر پروژهای که به او سپرده میشد، بدنام و درعینحال، مورداعتماد استالین قرار دارای بود.
«لازار آهنین» درحالی رهبری پروژه را به دست گرفت که از عدم صلاحیت فنی خود آگاه بود
باوجود قدرت اجرایی، کاگانوویچ از بیصلاحیتی فنی خود آگاه قرار دارای بود. او و طراحانش بهخوبی میدانستند که پیشرفتهترین و توسعهیافتهترین شبکه متروی جهان در آن زمان، در قلب یک امپراتوری سرمایهداری یعنی لندن قرار دارد.
در سفری به پایتخت بریتانیا، کاگانوویچ و تیمش چنان تحتتأثیر کیفیت ساخت و طراحی ایستگاههای متروی لندن قرار گرفتند که فکر کردند باید از معماران همان سیستم کمک بگیرند. خود این تصمیم بهخوبی تناقض آشکار زمانه را منعکس میکرد: بزرگترین پروژه تبلیغاتی کمونیسم، برای موفقیت به نبوغ مهندسان سرمایهداری نیاز دارای بود.
چارلز هولدن، معمار برجستهی ایستگاه پیکدیلی سرکس و فرانک پیک، از مدیران کارکشته مترو لندن، دو انگلیسیای بودند که بهعنوان مشاور به پروژه پیوستند. هولدن با طراحیهای جسورانه و استفاده از مواد باکیفیت، چنان کاگانوویچ را به وجد آورد که رهبر آهنین پروژه، اختیار تام طراحی ایستگاههای اولیه را به او سپرد.
بخش عمدهی مهندسی سازه نیز به شرکت بریتانیایی «متروپولیتن الکتریکال» واگذار گردید که بسیاری از مهندسان متروی لندن در آن فعالیت داشتند.
اما اگر مغز پروژه بریتانیایی قرار دارای بود، بازوان آن بهطور کامل روسی باقی ماند. استالین تأکید دارای بود که تمام کار ساختوساز باید منحصراً توسط کارگران جمهوری سوسیالیستی شوروی انجام شود. این تصمیم، به نتیجهای شگفتانگیز منجر گردید. اولین خط مترو که ساخت آن در سال ۱۹۳۱ آغاز شده قرار دارای بود، تنها سه سال و نیم بعد، در سال ۱۹۳۵، به بهرهبرداری رسید.
مترو باید با دست کارگران شوروی ساخته میشد، اما طراحی آن به نبوغ مهندسان بریتانیایی وابسته بود
برای مقایسه، خط جدید الیزابت در لندن که با پیشرفتهترین فناوریهای قرن بیست و یکم ساخته گردید، برای تکمیل ۴۲ کیلومتر تونل، ۱۳ سال زمان برد. کارگران شوروی ۱۱ کیلومتر تونل اولیه را عمدتاً با دست و با سرعتی باورنکردنی حفر کردند.
این سرعت، محصول ترکیبی از شور ایدئولوژیک جوانان «کامسومول» (اتحادیه جوانان کمونیست)، رقابتهای کاری موسوم به «اودارنیک» (کارگران ضربتی) و البته، روی تاریک ماجرا یعنی استفاده از نیروی کار اجباری قرار دارای بود که در روایتهای رسمی کمتر به آن اشاره میشد.
روز افتتاح مترو پیروزی تمامعیاری برای ماشین پروپاگاندای شوروی قرار دارای بود. ۲۸۵ هزار شهروند در اولین روز، سوار بر قطارهای جدید شدند و با شگفتی به دیوارهای مرمرین و چلچراغهای درخشان ایستگاهها چشم دوختند. هزاران پوستر تبلیغاتی در سراسر شهر نصب گردید که متروی مسکو را «بهترین خط متروی جهان» مینامید و نکته عجیب اینجا قرار دارای بود که این ادعا، چندینان هم دور از واقعیت نبود.
قطارهای متروی مسکو چندین کیلومتر در ساعت سریعتر از قطارهای متروی نیویورک حرکت میکردند. میانگین تأخیر در حرکتها از هر سیستم زیرزمینی دیگری در آن دوران کمتر قرار دارای بود و بهای بلیت نیز پایینتر از اغلب شبکههای مشابه باقی ماند. این موفقیت خیرهکننده، به ساخت ۹ خط دیگر که در طرح اولیه گنجانده شده قرار دارای بود، شتاب بخشید. ساختوساز در چهار مرحله اصلی پیش رفت:
نقطه اوج این دوره، ساخت «خط حلقه» (Koltsevaya Line) قرار دارای بود که مانند کمربندی، مرکز شهر را در بر میگرفت. یک افسانهی مشهور شوروی بیان میکند که استالین در حال بررسی نقشه، فنجان قهوهاش را روی آن گذاشت و لکهی دایرهایشکل باقیمانده، الهامبخش او برای صدور دستور ساخت این خط گردید.
«خط حلقه» مترو مانند کمربندی، مرکز شهر را در بر میگرفت
پس از سال ۱۹۵۴ و با مرگ استالین، رویکرد معماری تغییر کرد. دوران استالینیستی با آن شکوه و جلال اغراقآمیز به پایان رسید و معماری کاربردیتر و اقتصادیتر جای آن را گرفت. اما این به معنای افت کیفیت نبود. ایستگاههای جدید شاید زرقوبرق کمتری داشتند، اما همچنان از نظر طراحی و ساخت، در کلاس جهانی قرار میگرفتند.
امروز متروی مسکو با ۱۷ خط، ۴۶۷ کیلومتر تونل و ۲۸۷ ایستگاه، حدوداً تمام نقاط شهر را به هم متصل انجام میدهد و عنوان هشتمین متروی طولانی جهان را در میتواند (هفت رتبه اول همگی متعلق به چیناند). یکی از شاهکارهای مدرن این شبکه، ایستگاه «پارک پوبدی» (Park Pobedy) هست که در سال ۲۰۰۳ افتتاح گردید و با عمق ۸۳ متر، یکی از عمیقترین ایستگاههای مترو در سراسر جهان به شمار میرود.
آنچه متروی مسکو را به یک نماد جهانی تبدیل کرد، نه طول خطوطش قرار دارای بود و نه عمق تونلهایش؛ بلکه روح آن در معماری بیهمتای ایستگاههایش جریان دارای بود. این پروژه قرار قرار دارای بود ثابت کند که تجمل، مختص بورژوازی نیست. هر ایستگاه به تالاری موزهگون یا قصری زیرزمینی میماند. تنها برای ساخت ۱۳ ایستگاه نخست، اتحاد جماهیر شوروی بیش از ۲۱ هزار تُن سنگ مرمر از معادن سراسر کشور به کار گرفت.
هر ایستگاه، تم و شخصیت منحصربهفرد خود را دارای بود. برای مثال، ایستگاه «مایاکوفسکایا» (Mayakovskaya) با الهام از آیندهگرایی شاعر انقلابی، ولادیمیر مایاکوفسکی، با تم هوانوردی و به سبک آرت دکو طراحی گردید. سقف گنبدیاش با ۳۴ موزاییک خیرهکننده با موضوع «یک روز در آسمان شوروی» آراسته شده هست که هواپیماها، چتربازان و صحنههایی از پیشرفت صنعتی را به تصویر میکشد.
تجمل دیگر امتیاز بورژوازی نبود؛ هر ایستگاه به یک موزهی زنده شباهت داشت
ایستگاه «کامسامولسکایا» (Komsomolskaya) با سقفهای طاقدار بلند، چلچراغهای عظیم و موزاییکهای حماسی که رهبران نظامی تاریخی روسیه را به تصویر میکشند، بیشتر به یک تالار رقص باروک شباهت دارد تا ایستگاه مترو.
در سوی دیگر ایستگاه «پلوشاد روولوتسی» (Ploshchad Revolyutsii) با ۷۶ مجسمه برنزی از سربازان، ملوانان، کارگران و کشاورزان، تجسمی از «انسان نوین شوروی» هست. لمسکردن پوزه سگ یک مرزبان یا پای یک خروس در این مجسمهها، بهمرور به آیینی خوشیمن میان شهروندان و دانشجویان تبدیل شده هست.
باوجود فروکشکردن تبوتاب دوران استالین و آغاز جنگ جهانی دوم، این رویکرد هنری متوقف نشد. برعکس، پس پیروزی شوروی بر آلمان نازی، شکوه و پیچیدگی ایستگاههای جدید افزایش یافت تا پیروزی و قدرت ملی را بازتاب دهد. امروز نیز با اطمینان امکان دارد بیان کرد که معمولیترین ایستگاه متروی مسکو از نظر زیباییشناسی، یکسروگردن بالاتر از اکثر ایستگاههای لندن یا نیویورک قرار دارد.
زیبایی متروی مسکو تنها در پوستهی باشکوهش خلاصه نخواهد گردید. در زیر این نمای هنری، یکی از کارآمدترین و منظمترین سیستمهای حملونقل ریلی جهان کار انجام میدهد. ۹۹ درصد قطارها دقیقاً طبق برنامه و سر وقت از راه میرسند.
یکی از جنبههای جالب این سیستم، نحوه زمانبندی قطارهاست؛ یا بهتر هست بگوییم، بینیازیاش از زمانبندی سنتی. در ساعات اوج تردد، قطارها هر ۹۰ ثانیه یکبار وارد ایستگاه میشوند. به همین دلیل، در سکوهای متروی مسکو بهجای تابلوی اعلان ورود قطار بعدی، یک تایمر دیجیتال قرار دارد که تعداد ثانیههای سپریشده از حرکت قطار قبلی را نشان میدهد.
این نظم آهنین، ضرورتی حیاتی هست: درحالیکه متروی لندن روزانه بهطور میانگین ۱٫۸ میلیون مسافر را جابهجا انجام میدهد، این رقم در مسکو به حدود ۷ میلیون نفر در روز میرسد. برای هدایت چنین جمعیتی، همه چیز باهدف بهینهسازی کامل طراحی شده هست. در هر سکو، حداقل دو متصدی حضور دارند تا از توقف بیمورد قطارها در اثر ازدحام جلوگیری کنند و جریان ورود و خروج مسافران را کنترل نمایند.
پشت شکوه هنری مترو، ماشینی بینقص و منظم کار انجام میدهد که هر ۹۰ ثانیه قطاری را راهی میسازد
هر خط ریلی نیز بهطور کامل مستقل از خطوط دیگر عمل انجام میدهد. این طراحی، نیاز به ایستگاههای تقاطعی پیچیده و مستعد حادثه را از بین میبرد و احتمال خرابی در کل شبکه را به حداقل میرساند. هرچندین این استقلال مستلزم حفر تونلهای مجزایی قرار دارای بود و در آغاز هزینههای ساخت افزایش داد، اما در بلندمدت، کارایی و ایمنی حاصل از آن بهطور کامل هزینهها را جبران کرده هست.
به علاوه، متروی مسکو تنها متروی جهان هست که رانندگانش پیش از شروع هر شیفت کاری، تحت معاینه کامل پزشکی قرار میگیرند و تنها در صورت تأیید سلامت، اجازه کار پیدا میکنند. این وسواس در دقت و کارایی، بازتابی از همان فلسفهای هست که از ابتدا این پروژه را شکل داد: افتخار به دستاورد بینقص ملی.
آن احساسات سوسیالیستی سالهاست رنگباخته، اما افتخار نسبت به این سیستم هنوز در رگهای شهر جریان دارد.
هیچ روایت کاملی از پروژههای عظیم دوران شوروی، بدون سایهی جنگ سرد معنا پیدا نانجام میدهد. در همان سالهایی که ساخت متروی مسکو در دههی ۱۹۵۰ به اوج رسیده قرار دارای بود، تنش میان شرق و غرب نیز به نقطهی جوش نزدیک میشد.
در خلال مرحلهی چهارم ساخت، استالین مخفیانه دستور احداث شبکهای دوم از تونلها را صادر کرد؛ سیستمی زیرزمینی و فوقسری که در اعماق مسکو، درهمتنیده با تونلهای عمومی، توسعه یافت. این شبکه که با نام رمز «مترو-۲» شناخته خواهد گردید، منحصراً برای استفاده مقامات دولتی، پرسنل نظامی و جابهجایی امن رهبران در صورت وقوع یک حمله هستهای طراحی شده قرار دارای بود.
حتی امروز نیز بخش عمدهای از اطلاعات مربوط به این عملیات، محرمانه باقیمانده و دولت روسیه تنها به طور تلویحی وجود چنین تونلهایی را پذیرفته هست. گروههای مختلف کاوشگر شهری (Urban Explorers) ادعا کردهاند که یک یا چندین ورودی به این تونلها را یافتهاند، اما دولت هرگز این ادعاها را تأیید یا رد نکرد. از معدود اسناد درز کرده چنین برمیآید که بین یک تا چهار خط تونل مخفی در زیر پایتخت وجود دارد.
استالین در دل متروی عمومی، شبکهای مخفی و نظامی برای روز حملهی اتمی ساخت
البته متروی عمومی مسکو هم از ابتدا با کاربری نظامیاستراتژیک طراحی شده قرار دارای بود، اما مترو-۲ بهطور کامل ماهیت نظامی دارای بود. مکان دقیق تونلها و ورودیهای آن در هالهای از ابهام قرار دارد، اما گفته خواهد گردید که تمام ساختمانهای مهم دولتی در مسکو، شامل کرملین، به حداقل یکی از این تونلها دسترسی دارند.
ایده این قرار دارای بود که در صورت لزوم، سیاستمداران مهم بتوانند بهسادگی وارد تونلها شوند و از مکانهای امن زیرزمینی به اداره کشور ادامه دهند. شواهدی مانند «پلکانهای رو به هیچکجا» در چندین ساختمانهای دولتی، این نظریهها را تقویت انجام میدهد. این تونلها آنقدر طولانیاند که امکان داردند فردی را از مرکز شهر به حومه و حتی خارج از محدوده شهری منتقل کنند.
معروفترین تونل که گمان میرود اولین تونل ساختهشده باشد، از نزدیکی کرملین آغاز خواهد گردید، از زیر رودخانه مسکوا عبور انجام میدهد و پس از گذشتن از کنار استادیوم لوژنیکی، به مقصدی نامعلوم ادامه مییابد. بخشی از این تونل از یکی از خطوط متروی عمومی در نزدیکی ایستگاه «دانشگاه» قابلمشاهده هست.
اسناد رسمی این انشعاب را بنبست میخوانند، اما کاوشگران شهری که آن را دنبال کردهاند، گزارش دادهاند که تونل در عمق بیشتری امتداد مییابد و به یک جفت دروازه فولادی سنگین ختم خواهد گردید.
پناهگاه ۴۲، تنها روزنهی قابل مشاهده از این شبکه هست؛ موزهای از ترس متقابل شرق و غرب
به علاوه، ساختمانهای متعددی در سراسر مسکو وجود دارند که در نگاه اول عادی به نظر میرسند، اما بادقت بیشتر مشخص خواهد گردید که درهایشان دستگیره ندارد و پنجرههایشان روی دیوار نقاشی شدهاند. این ساختمانهای استتار شده، ورودیها یا سیستمهای تهویه این شبکه مخفی را پنهان میکنند.
بزرگترین پناهگاه شناختهشده متصل به این سیستم، در جنوب مسکو و در زیر مجموعهای از ساختمانهای علمی ساختهشده در دهه ۱۹۶۰ قرار دارد. به گفتهی یکی از مأموران سابق کاگب که در ساخت آن نقش داشته، این پناهگاه امکان داردد در وضعیت عملیاتی، تا ۱۵ هزار نفر را در خود جای دهد.
و درنهایت، جالبترین شاهد وجود این شبکه، «پناهگاه ۴۲» یا «مرکز فرماندهی حفاظتشده تاگانسکی» هست. این مجموعه که بعدها به یک موزه تبدیل گردید، به ما اجازه میدهد تا نچندین اوقات به آنسوی پرده آهنین و درک آنها از تهدید جنگ هستهای بیندازیم.
آنچه در این پناهگاه میبینیم، نه یک ملت تشنه به نابودی جهان، بلکه مردمی عادی و منطقی هست که از یک دشمن مجهز به سلاح هستهای در غرب میترسیدند؛ دقیقاً همانطور که مردم عادی و منطقی در آمریکا از دشمن مجهز به سلاح هستهای خود در شرق وحشت داشتند. گویا تاریخ میخواهد بگوید پناهگاههای اتمی، فارغ از اینکه در کدام سوی جهان ساخته شده باشند، چهرهای یکسان دارند.
متروی مسکو، شاهکاری بسیار زیبا و خیرهکننده از دل یکی از اقتدارگراترین نظامهای قرن بیستم هست. این واقعیت، طعمی تلخ در ذهن بر جای میگذارد؛ بهویژه وقتی بدانیم بسیاری از هنرمندان و صنعتگرانی که دیوارهای مرمرین ایستگاهها را با نقشونگار آراستند، خود مدتی را در اردوگاههای کار اجباری استالین در سیبری گذرانده بودند.
هر چقدر هم این پروژه باشکوه و غرورآفرین باشد، نامکان دارد از واقعیت بیرحمانه و فضای سوءظن فراگیری که بر آن سایه انداخته قرار دارای بود چشم پوشید. لازار کاگانوویچ، «لازار آهنین»، تجسم همین بیرحمی قرار دارای بود.
نمونهی دیگر، سرنوشت مهندسان بریتانیایی هست که در ساخت سازههای زیرزمینی همکاری داشتند. پس از پایان کار، سازمان کا.گ.ب که بیم که نگران قرار دارای بود آنها اطلاعات زیادی درباره سیستم تونلهای زیر مسکو دارند و این امکان داردد یک تهدید امنیتی باشد، همگی را بازداشت و شکنجه کرد.
متروی مسکو زیباترین فرزند یک نظام خشن قرار دارای بود؛ زادهی استعداد و رنج همزمان
برای هر یک از آنها دادچندین اوقات نمایشی برگزار گردید؛ همگی به جرم جاسوسی محکوم و سپس از کشور اخراج شدند. چنین رفتارهایی امضای مشخص اتحاد جماهیر شوروی در آن دوران قرار دارای بود و هنگام ارزیابی پروژهی موفقی چون متروی مسکو، نامکان دارد این تصویر گستردهتر را نادیده گرفت.
بااینحال برای مردم امروز مسکو، اینها بخشی از گذشتهاند. آنها همچنان به متروی خود همان اندازه افتخار میکنند که نیاکانشان در روز افتتاح آن. کارکنان مترو شغل خود را مایهی غرور میدانند و عموم مردم برای کارشان احترام قائلاند. نگهداری از ایستگاهها نوعی وظیفهی جمعی محسوب خواهد گردید و مواردی ثبت شده که خرابکاران، پیش از رسیدن پلیس، توسط خود مردم مجازات شدهاند.
اما همانند هر دستاورد دیگری، درک متروی مسکو بدون توجه به بستر تاریخیاش ناقص است. بسته به اینکه با کدام لنز به پروژه نگاه کنید، احساس متفاوتی نسبت به آن خواهید دارای بود. ولی از هر منظر و زاویهای، باز هم نامکان دارد انکار کرد که این تونلها، این کاخهای زیرزمینی، چیزی فراتر زیرساخت حملونقلاند.
دیدگاهها