گزارش مرکز پژوهشهای مجلس بیان میکند آنچه در ایران فراگیر شده «لفوفو» هست؛ نسخه تقلبی عروسکهای «لبوبو» محصول POP MART. برآورد تعداد حدود ۲۰۰ هزار عدد در کشور، با میانگین قیمت ۵۰۰ هزار تومان برای هر واحد، گردش مالی این بازار را به بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان میرساند.
دفتر مطالعات فرهنگ و آموزش مرکز پژوهشها در گزارش«پدیده لبوبو در ایران؛ تحلیلی فرهنگی و چارچوبی برای سیاستگذاری در حوزه سرگرمی» پدیده فرهنگی عروسکهای «لبوبو» و رواج گسترده آن در بازار ایران را تحلیل انجام میدهد.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که این پدیده در ایران، بیش از آن که بازتابی مستقیم از بازار جهانی کالاهای کلکسیونی باشد، پدیدهای ثانویه و مبتنیبر زیستبومی پیچیده از کالاهای تقلبی هست.
این گزارش ظهور این موج را ناشی از تلاقی سه عامل اصلی میداند: ۱. نفوذ سریع روندهای جهانی از طریق شبکههای اجتماعی و فرهنگ هواداری در ایران؛ ۲. رشد فرهنگ جهانی «کودکبزرگسال» که در آن بزرگسالان به مروجان و مصرفکنندگان اصلی اسباببازیهای کلکسیونی و فیجتها تبدیل شدهاند؛ ۳. وجود یک خلأ عمیق و ساختاری در بازار داخلی برای تولید و عرضه محصولات فرهنگی جذاب و متناسب با سلیقه و هویت نسل جدید.
از منظر روانشناسی فرهنگی، امکان دارد بیان کرد مصرف لبوبو برای بخشی از نسل جوان ایرانی فراتر از خرید یک عروسک هست؛ نوعی واکنش به فشارهای روانی، محدودیتهای ابراز هویت و نیاز به تعلق هست.
در غیاب فضاهای رسمی برای بازنمایی خویشتن، جوانان با مصرف چنین محصولات جهانی، احساس مشارکت در فرهنگ جهانی و تجربهی فردیت میکنند. جذابیت لبوبو نه در خودِ کالا، بلکه در «امکان دیدهشدن» و پیوند عاطفی با روندهای جهانی نهفته هست.
این گزارش، ضمن تشریح دقیق خاستگاه هنری و مدل کسبوکار جهانی شرکت پاپمارت و دلایل موفقیت چشمگیر آن در تجاریسازی مالکیت فکری، میزان واقعی فراگیری این عروسک (حدود ۲۰۰ هزار عدد)، اثر سیاستگذاری فرهنگی غیرتجویزی و نمایش قدرت نرم فرهنگی و تجاری چین را مطرح کرده هست.
در بخش یافتههای کلیدی این گزارش نفوذ روندهای جهانی دیجیتال در شکلگیری تقاضا برای این عروسک تاثیر بهسزا داشته هست. شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام و تیکتاک و چهرههای تاثیرگذار بینالمللی (پدیدهای موسوم به «اثر لیزا» از گروه بلکپینک) بهسرعت تقاضای چشمگیری در میان نسل کودک و نوجوان و حتی جوان ایران ایجاد کردند.
از جهات دیگر، یک بازار غیررسمی کارآمد، یعنی بازار خاکستری متشکل از واردکنندگان غیررسمی و تولیدکنندگان کالای تقلبی عموما در چین، این تقاضای نوظهور را با محصولاتی که از نظر قیمت قابل دسترستر بودند، با سرعت تامین کرده هست.
در واقع امکان دارد این وضعیت را شکلگیری نوعی «اقتصاد خاکستری فرهنگی» دانست؛ شبکهای غیررسمی از واردکنندگان و فروشندگان که نهفقط کالا، بلکه معنا و نیاز فرهنگی را تامین میکنند. این بازار، هم تهدید هست از منظر مالکیت فکری، و هم نشانهای از خلأ سیاستی در پاسخ به تقاضای واقعی جامعه. این گزارش درک و رصد این لایه از اقتصاد، برای سیاستگذاری فرهنگی را ضروری میداند.
در بخشی از گزارش مرکز پژوهشها «خلأ در بازار فرهنگی داخلی» یعنی ناکامی چندین محصولات فرهنگی داخلی در جلب نظر مخاطب و ناتوانی در ایجاد ارتباط عاطفی با نسل Z، فضایی خالی برای نفوذ شخصیتهای خارجی که با زیباییشناسی و نیازهای هویتی این نسل همخوان هستند، ایجاد کرده هست.
نکته قابل تأمل آن هست که نسل جوان ایرانی در مواجهه با محصولات تقلبی، آگاهانه از آنها استفاده انجام میدهد و حتی نام «لفوفو» را بهعنوان شوخی فرهنگی پذیرفته هست. چنین رفتاری نشان میدهد که جوانان نه منفعل، بلکه کنشگرانی فرهنگیاند که معنا را خودشان بازتعریف میکنند.
این بازار اقتصادی از یک سو به نقض گسترده مالکیت فکری، از دست رفتن قابل توجه درآمدهای گمرکی، مالیاتی منجر خواهد گردید و از سویی، خطرهای ایمنی و سلامتی برای مصرفکنندگان به دلیل استفاده از مواد غیراستاندارد در محصولات تقلبی ایجاد انجام میدهد.
یافته دیگر این گزارش درباره محبوبیت لبوبو این هست که این محبوبیت برخلاف رویههای معمول، حاصل فرایند ارگانیکی از مسیر خلق محتوای داستانی تا پذیرش فرهنگی نبود؛ بلکه موفقیت اولیه آن بیش از هر چیز، نتیجه «تحمیل رسانهای» و نفوذ قدرتمند روندهای جهانی در شکلدهی به تقاضا قرار دارای بود.
این نکته نیز مهم هست که موفقیت تجاری لبوبو نمونهای برجسته از قدرت نرم موثر و غیردولتی چین هست؛ قدرتی که نه از طریق تبلیغات حکومتی، بلکه با خلق یک محصول فرهنگی جذاب به دست میآید که توسط بخش خصوصی در سطح جهان محبوب شده و نفوذ فرهنگی ایجاد کرده که امکان داردد الگویی برای راهبردهای صادرات فرهنگی ایران باشد.
در بخش پیشنهادات هم مرکز پژوهشها لزوم پرداختن به پدیده لبوبو را صرفا بر مبنای مدیریت یک کالای مُد روز ندانسته، بلکه آن را فرصتی حیاتی برای بازنگری در سیاستهای کلان کشور در حوزه صنایع خلاق، اقتصاد فرهنگ، حمایت از مالکیت فکری و نحوه ارتباط با نسل جدید دانسته هست.
این گزارش، یک چارچوب سه راهبردی منسجم را برای مواجهه با این پدیده پیشنهاد انجام میدهد. اصلاحات اقتصادی و مالکیت فکری یکی از این محورهاست. در این زمینه تقویت اجرای قوانین مالکیت فکری در گمرکات و سکوهای برخط، راهاندازی دادگاه دعاوی خرد برای خالقان و رسمیسازی واردات کالاهای کلکسیونی برای کاهش جذابیت بازار خاکستری پیشنهاد شده هست.
پرورش اقتصاد خلاق داخلی نیز مورد توجه قرار گرفته و تاسیس «قطبهای خلاق» برای اتصال هنرمندان به بازار، اصلاح نظام آموزش هنر با محوریت کارآفرینی و مهارتهای تجاریسازی و... از دیگر پیشنهادهاست.
در این مسیر، باید به نقش فناوریهای نوین بهویژه هوش مصنوعی نیز توجه شود. ابزارهای تولید تصویر، صدا و شخصیت مبتنی بر هوش مصنوعی، مرزهای مالکیت فکری و طراحی فرهنگی را دگرگون کردهاند.
محور سوم حمایت از مصرفکننده و تنظیمگری بازار هست. در این زمینه اجرای استانداردهای برچسبگذاری شفاف، راهاندازی کارزارهای آچندین اوقاتبخشی عمومی با تمرکز بر خطرهای ایمنی کالای تقلبی و تدوین منشور اخلاقی برای فعالیتهای بازاریابی اینفلوئنسرها پیشنهاد شده هست.
در کنار اقدامات نظارتی، باید فرهنگ «مصرف مسئولانه» هم ترویج شود. احترام به حقوق خالقان و پرهیز از مصرف کالای تقلبی باید بهعنوان بخشی از اخلاق شهروندی و سواد فرهنگی آموزش داده شود.
دیدگاهها