به گزارش پول و تجارت، شانزدهم اکتبر، روز گرامیداشت استیو جابز قرار دارای بود. در سال 2011، پس از درگذشت بنیانگذار شرکت اپل، این روز توسط فرماندار کالیفرنیا روز استیو جابز نامیده گردید.
نام استیو جابز با شرکت اپل به ذهن متبادر میشود، شرکتی که داستانی جذاب، دراماتیک و آموزنده دارد. داستان اپل، تنها روایتی از نبوغ و نوآوری نیست، بلکه روایتی از تحولات استراتژیک مدیریتی، پویایی اقتصاد جهانی، نفوذ تکنولوژی به زندگی بشر و تأثیر رهبران و مدیران این شرکت بر سیر تحولات آن هست.
دهه بحران
دهه ۱۹۹۰ برای اپل، دههای مملو از چالشهای وجودی قرار دارای بود. شرکتی که روزگاری با معرفی رایانه مکینتاش، صنعت محاسبات شخصی را دگرگون کرده قرار دارای بود، در این دوره زیر فشار رقابت خردکننده اکوسیستم رو به رشد مایکروسافت-اینتل و انبوه تولیدکنندگان کامپیوترهای شخصی قرار گرفت. در این دوره، مجموعهای از مدیران عامل، از جان اسکالی تا گیل آملیو، نتوانستند چشمانداز روشنی برای آینده ترسیم کنند و اپل رفتهرفته سهم بازار خود را از دست میداد.
قیمت سهام شرکت در این دوران، بازتابی از این بحران عمیق داخلی و خارجی قرار دارای بود؛ ارزش هر سهم اپل در اکتبر ۱۹۹۵ به حدود ۳۱ سنت رسیده قرار دارای بود. اما این تازه آغاز سقوط قرار دارای بود. تا اواسط سال ۱۹۹۷، شرکت در لبه پرتگاه ورشکستگی کامل قرار دارای بود و قیمت سهام به نازلترین سطح تاریخی خود، یعنی حدود 12 سنت، سقوط کرد. در آن مقطع زمانی، اپل تنها برای چندین ماه نقدینگی در اختیار دارای بود و تحلیلگران وال استریت، مرگ قریبالوقوع این ستاره سابق دره سیلیکون را پیشبینی میکردند.
این دوره که از آن به عنوان «سالهای تاریک» یاد خواهد گردید، نمونهای کلاسیک از شرکتی هست که مزیت رقابتی خود را از دست داده و در یافتن جایگاهی جدید در بازاری که با سرعت در حال تکامل قرار دارای بود، ناکام مانده قرار دارای بود.
بازگشت استیو جابز و عملیات نجات
نقطه عطف حیاتی و لحظه تولد دوباره اپل، بازگشت استیو جابز در سال ۱۹۹۷ قرار دارای بود. جابز که در سال ۱۹۸۵ به شکلی تلخ از شرکتی که خود بنیان نهاده قرار دارای بود، کنار گذاشته شده قرار دارای بود، با خرید شرکت NeXT توسط اپل، ابتدا به عنوان مشاور و سپس مدیرعامل موقت، به خانه بازگشت. او با قاطعیت و سرعتی مثالزدنی، یک جراحی عمیق را در کالبد شرکت آغاز کرد. دهها پروژه و محصول مختلف را کنار گذاشت و استراتژی شرکت را بر روی چندین محصول محدود متمرکز کرد.
معروف هست که استراتژی جابز مبتنی بر «تمرکز و سادگی» قرار دارای بود. همزمان، سرمایهگذاری ۱۵۰ میلیون دلاری مایکروسافت در اپل، که در آن زمان یک اقدام غیرمنتظره تلقی میگردید، نه تنها نقدینگی ضروری را فراهم آورد، بلکه یک سیگنال قدرتمند به بازار قرار دارای بود که اپل هنوز متحدانی قدرتمند دارد و قرار نیست تسلیم شود.
اولین نتیجه این تحول بنیادین، معرفی iMac در سال ۱۹۹۸ قرار دارای بود. این کامپیوتر رومیزی با طراحی انقلابی، بدنه شفاف و رنگارنگ و تمرکز بر سادگی استفاده و اتصال به اینترنت، نه تنها به یک موفقیت تجاری بزرگ تبدیل گردید، بلکه تصویر برند اپل را به عنوان یک شرکت پیشرو، خلاق و متفاوت به طور کامل احیا کرد.
واکنش بازار سهام به این تغییرات کاملاً مثبت قرار دارای بود. قیمت سهم که از کف 12 سنتی خود فاصله گرفته قرار دارای بود، تا پایان سال ۱۹۹۸ به حدود 16 سنت رسید و یک روند صعودی پایدار را آغاز کرد. با ورود به هزاره جدید و ترکیدن حباب دات-کام که بسیاری از غولهای فناوری آن دوران را به ورطه نابودی کشاند، اپل به لطف بنیانهای مستحکمی که جابز بنا نهاده قرار دارای بود، توانست از این طوفان جان سالم به در ببرد و به رشد خود ادامه دهد.
معرفی iPod در سال ۲۰۰۱ و به دنبال آن، فروشگاه موسیقی iTunes در سال ۲۰۰۳، اپل را از یک شرکت کامپیوتری در حال احیا به یک بازیگر اصلی در صنعت موسیقی و سرگرمی دیجیتال تبدیل کرد. این محصولات یک اکوسیستم یکپارچه و قدرتمند را خلق کردند که کاربران را به دنیای اپل میکشاند و در آن نگه میدارای بود.
اما رویدادی که مسیر تاریخ اپل، صنعت فناوری و البته روند قیمت سهام آن را برای همواره تغییر داد، معرفی iPhone در ژانویه ۲۰۰۷ قرار دارای بود. آیفون چیزی فراتر از یک تلفن هوشمند قرار دارای بود؛ آن یک کامپیوتر قدرتمند در جیب، یک دستگاه ارتباطی انقلابی و یک پلتفرم کاملاً جدید برای نرمافزارها و خدمات قرار دارای بود. آیفون نه تنها بازار تلفنهای همراه را که تحت سلطه نوکیا و بلکبری قرار دارای بود، به طور کامل بازتعریف کرد، بلکه زمینهساز شکلگیری «اقتصاد اپلیکیشنها» گردید.
تأثیر آیفون بر درآمدهای اپل و به تبع آن، ارزش سهام شرکت، شگرف قرار دارای بود. قیمت سهم که در طول سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ رشدی قابل توجه را تجربه کرده قرار دارای بود، پس از معرفی آیفون وارد یک فاز رشد نمایی گردید. حتی بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ نیز نتوانست این روند را متوقف کند و پس از یک افت موقتی، سهام اپل با قدرت بیشتری به مسیر صعودی خود بازگشت. موفقیت آیفون با معرفی iPad در سال ۲۰۱۰ تکمیل گردید. آیپد دستهبندی جدیدی از محصولات به نام تبلت را به جریان اصلی بازار وارد کرد و سلطه اپل را تثبیت نمود. در این دوره، اپل به یک ماشین تولید پول نقد تبدیل شده قرار دارای بود که با حاشیه سود بالا، وفاداری شدید مشتریان و یک برند قدرتمند، رقبای خود را یکی پس از دیگری پشت سر میگذاشت.
ارزش سهام اپل در سال 2007 از 5 دلار بالاتر رفت و تا سال 2011 به 16 دلار بالغ گردید.
تغییر مدیریت و آغاز دوره تیم کوک
در آگوست ۲۰۱۱، زمانی که استیو جابز به خاطر بیماری از سمت مدیرعاملی کنارهگیری کرد و سکان را به تیم کوک سپرد، اپل به باارزشترین شرکت جهان تبدیل شده قرار دارای بود و قیمت تعدیلشده سهام آن به سطوحی رسیده قرار دارای بود که در دهه ۹۰ کاملاً غیرقابل تصور قرار دارای بود.
با آغاز دوره رهبری تیم کوک، بسیاری از ناظران با تردید به آینده اپل مینگریستند. آنها نگران بودند که اپل بدون نبوغ و کاریزمای استیو جابز، توانایی خود برای نوآوریهای انقلابی را از دست بدهد. اما کوک، که یک متخصص برجسته در زمینه مدیریت زنجیره تأمین و عملیات قرار دارای بود، ثابت کرد که اپل برای ورود به مرحله بعدی رشد خود به رهبری از جنس او نیاز دارد.
در حالی که دوره جابز با خلق محصولات انقلابی و بازتعریف صنایع تعریف میگردید، دوره کوک با به کمال رساندن این محصولات، گسترش اکوسیستم و به حداکثر رساندن کارایی عملیاتی و سودآوری شناخته خواهد گردید. تحت رهبری او، آیفون به خط تولیدی متنوع با مدلهای مختلف برای بازارهای گوناگون تبدیل گردید و به موتور اصلی رشد درآمد شرکت باقی ماند.
اپل با معرفی ساعت هوشمند (Apple Watch) در سال ۲۰۱۴ وارد بازار محصولات پوشیدنی گردید و با سرعت رهبری این بازار را به دست گرفت. ایرپاد (AirPods) که در سال ۲۰۱۶ عرضه گردید، به یک موفقیت تجاری غیرمنتظره و یک پدیده فرهنگی تبدیل شدند. اما شاید مهمترین استراتژی کوک، تمرکز ویژه بر روی بخش خدمات قرار دارای بود. کسبوکارهایی مانند App Store، Apple Music، iCloud، Apple Pay و Apple TV+ به یک منبع درآمد عظیم، با حاشیه سود بالا و رشد پایدار تبدیل شدند.
این استراتژی، وابستگی اپل به فروش سختافزار آیفون را کاهش داد و جریانهای درآمدی قابل پیشبینیتری را برای شرکت ایجاد کرد. این بلوغ استراتژیک و مالی در قیمت سهام به وضوح منعکس گردید. در سال 2019، اپل به اولین شرکت سهامی عام آمریکایی تبدیل گردید که ارزش بازار آن از مرز یک تریلیون دلار عبور کرد. تنها یک سال بعد، در آگوست ۲۰۲۰، این شرکت به ارزش بازار ۲ تریلیون دلاری دست یافت. تا اکتبر ۲۰۲۵، ارزش بازار اپل به رقم خیرهکننده تقریبی ۳.۷ تریلیون دلار رسیده هست.
این رشد خارقالعاده در دوره تیم کوک، که با بازخریدهای گسترده سهام و افزایش سود تقسیمی به سهامداران نیز همراه بوده، نشاندهنده توانایی او در تبدیل نوآوریهای عصر جابز به یک امپراتوری مالی بیرقیب هست.
اپل بزرگتر از اقتصادهای بزرگ جهان
برای درک مقیاس عظیم ارزش کنونی اپل، مقایسه ارزش بازار ۳.۷ تریلیون دلاری آن با تولید ناخالص داخلی (GDP) کشورها بسیار روشنگر هست. تولید ناخالص داخلی، کل ارزش پولی کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور در یک دوره زمانی مشخص (اغلب سالانه) هست و مهمترین شاخص برای سنجش اندازه اقتصاد یک کشور محسوب خواهد گردید.
بر اساس دادههای پیشبینی شده برای سال ۲۰۲۵، ارزش بازار اپل از تولید ناخالص داخلی کشورهایی مانند هند (با GDP حدود 4.13 تریلیون دلار)، آلمان (با GDP حدود 5.1 تریلیون دلار) و بریتانیا (با GDP حدود 3.9 تریلیون دلار) اندکی کمتر هست، اما از اقتصادهای بسیار بزرگی بالاتر قرار دریافت میکند.
ارزش اپل از تولید ناخالص داخلی فرانسه (با GDP حدود 3.36 تریلیون دلار)، ایتالیا (با GDP حدود 2.54 تریلیون دلار)، روسیه (با GDP حدود 2.53 تریلیون دلار)، کانادا (با GDP حدود 2.28 تریلیون دلار) و برزیل (با GDP حدود 2.26 تریلیون دلار) بزرگتر هست. این بدان معناست که اگر اپل یک کشور قرار دارای بود، میتوانست در جمع ۷ اقتصاد برتر جهان (G7) قرار گیرد و از اعضایی مانند فرانسه، ایتالیا و کانادا ثروتمندتر باشد. نیز ارزش شرکت اپل بیش از 7 برابر بزرگتر از تولید ناخالص داخلی ایران هست.
این مقایسه نشان میدهد که اپل دیگر تنها یک شرکت فناوری نیست، بلکه یک قدرت اقتصادی در مقیاس جهانی هست که تصمیمات آن میتواند بر زنجیرههای تأمین، بازارهای کار و جریانهای مالی در سراسر کره زمین تأثیر بگذارد. این انباشت ثروت و قدرت در یک بنگاه اقتصادی، پدیدهای نسبتاً جدید در تاریخ اقتصاد مدرن هست.
مقایسه دو رئیس
مقایسه دقیقتر عملکرد سهام در دو دوره مدیریتی استیو جابز (از بازگشت در ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۱) و تیم کوک (از ۲۰۱۱ تا کنون) نیازمند نگاهی چندوجهی هست. دوره جابز، دوره بازگشت و انقلاب قرار دارای بود. او شرکتی در حال احتضار را تحویل گرفت و آن را به رهبر بلامنازع دنیای فناوری تبدیل کرد. رشد قیمت سهام در دوره او، به ویژه از سال ۲۰۰۳ به بعد، نمایی و انفجاری قرار دارای بود. این رشد ناشی از خلق دستهبندیهای کاملاً جدید محصول و غافلگیر کردن مداوم بازار قرار دارای بود. سرمایهگذاران به دیدگاه و توانایی جابز در پیشبینی آینده ایمان داشتند. هرچند که او برنامههای بازخرید سهام یا سود تقسیمی را اجرا نمیکرد و تمام نقدینگی را برای سرمایهگذاری مجدد و ریسکهای بزرگ آیندهنگرانه در شرکت نگه میدارای بود. استراتژی او مبتنی بر ریسک بالا و بازدهی بالا قرار دارای بود.
در مقابل، دوره تیم کوک، دوره تکامل و بهینهسازی هست. او شرکتی بسیار موفق را تحویل گرفت و آن را به یک ابرقدرت مالی تبدیل کرد. رشد سهام در دوره او شاید کمتر حالت انفجاری داشته، اما بسیار پایدارتر و عظیمتر بوده هست. ارزش مطلق اضافه شده به ارزش بازار اپل در دوره کوک، چندین برابر کل ارزش شرکت در زمان فوت جابز هست. کوک با مدیریت استادانه زنجیره تأمین، گسترش بازار در چین، توسعه بخش خدمات و اجرای برنامههای عظیم بازگشت سرمایه به سهامداران (بازخرید و سود تقسیمی)، اعتماد سرمایهگذاران نهادی و بلندمدت را جلب کرده هست.
امکان دارد بیان کرد جابز یک کارآفرین و مخترع سریالی قرار دارای بود که ارزش را از طریق خلق نوآوریهای رادیکال ایجاد میکرد، در حالی که کوک یک مدیرعامل و استراتژیست چیرهدست هست که ارزش را از طریق بهینهسازی عملیاتی، گسترش اکوسیستم و مدیریت هوشمندانه منابع مالی به حداکثر میرساند. هر دو برای موفقیت اپل در مراحل مختلف تکامل خود ضروری بودند. بدون جابز، اپلِ امروزی وجود نداشت و بدون کوک، این شرکت هرگز به چنین مقیاس و سودآوری حیرتانگیزی دست نمییافت.
دیدگاهها