ماجرای یک جدایی عجیب؛ حالا که دکتر شده‌ام طلاق می‌خواهم
کد خبر : ۸۱۴۱۹۳
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۲۹
-
زمان : ۱۰:۴۴
|
دسته بندی: اسلایدر

ماجرای یک جدایی عجیب؛ حالا که دکتر شده‌ام طلاق می‌خواهم

پول و تجارت: پرونده جدایی یک زوج جوان روی میز وکیل خانواده قرار گرفت.

به گزارش پول و تجارت، روزنامه خراسان نوشت:

 پرونده زوجی که بعد از تصمیم خانم برای ادامه تحصیل و پزشک شدن او، منجر به چالش‌هایی در زندگی مشترک‌شان شده، بر روی میز وکیل خانواده قرار دارد. پنجم آذرماه سال ۱۳۷۸. مینای ۱۶ ساله با کوله‌پشتی خسته‌اش از دبیرستان باز می‌گردد. در حیاط خانه، کفش‌ها قطاری در کنار هم جفت شده‌اند. ۵جفت کفش زنانه و ۵جفت کفش مردانه.

یک سالی هست که خواستگاران زیادی مهمان این خانه می‌شوند. این‌بار فرق انجام می‌دهد! مهران پسر خوش‌تیپ و متین محل آمده. چای قندپهلو می‌برد و لبخندی در میان گل‌های چارقد پنهان انجام می‌دهد. مسیرزندگی مینا و مهران آغاز خواهد گردید. مهران هر روز کرکره حجره را بالا می‌برد و معاش خانواده را تامین انجام می‌دهد.

سال‌ها از پی هم می‌آیند، پسر بچه‌ای شیرینی زندگی آن‌ها و رویاهایی که مینا در سر می‌پروراند... مینا حسرتی در دلش دارد. این‌بار مصمم با مهران بیان کرد‌و‌گو انجام می‌دهد و بیان می‌کند: «می‌خواهم ادامه تحصیل بدهم.» مهران دیپلمه‌ای که سوادش چرخاندن چرخ زندگی را کفاف می‌دهد، با روی باز می‌پذیرد. مینا با پشتکار شروع انجام می‌دهد، دیپلم دریافت می‌کند و بعدتر دانشگاهی خواهد گردید. در نقطه‌ای دور از خانه، مهران بی‌درنگ کوله‌بار کسب و کار و خانه را برای هدف مینا بر دوش دریافت می‌کند. عقربه‌های رشد مینا سریع می‌تازند. مهران نفس‌نفس میزند در پی دویدون‌های مینا! حالا مینا در اوج پرواز، نمی‌تواند مهران در پایین قله از نظر مدرک تحصیلی را شریک ببیند. او پزشک هست و مهران همان حجره‌دار بازارهای شهر. و این جا آغاز تصمیم متارکه میناست.

 این پدیده را امکان دارد از زوایای مختلف روان‌شناختی، اجتماعی و حتی فرهنگی بررسی کرد. اتفاقی که در این زندگی اتفاق افتاده، به نوعی با تغییر جایگاه اجتماعی و هویتی افراد در طول زندگی‌مشترک مرتبط هست. در آغاز زن و مرد در یک سطح نسبتاً مشابه وارد رابطه می‌شوند، اما با گذشت زمان و همراهی مرد، مسیر رشد خانم، سریع‌تر یا متفاوت از دیگری پیش می‌رود. این تغییر می‌تواند به شکل‌گیری تنش در رابطه منجر شود. در ادامه یک تحلیل چندبعدی ارائه می‌دهم.

۱ شکاف هویتی| در طول زندگی، انسان‌ها دایم به دنبال تحقق خود هستند. وقتی خانم تحصیل انجام می‌دهد، پزشک خواهد گردید و جایگاه اجتماعی بالاتری پیدا انجام می‌دهد، هویت و تصویر ذهنی او از خودش تغییر انجام می‌دهد. اگر همسرش در این مسیر هم‌پای او رشد نکند یا حتی علاقه‌ای به رشد نشان ندهد، یک شکاف هویتی به وجود می‌آید. این شکاف باعث خواهد گردید که زن احساس کند دیگر نیازهای عاطفی، فکری یا حتی اجتماعی او در این رابطه برآورده نمی‌شوند.

۲مسئله قدرت در رابطه| در بسیاری از روابط، توازن قدرت نقش مهمی دارد. در آغاز ممکن هست مرد قدرت بیشتری در تصمیم‌گیری‌ها داشته باشد، اما وقتی زن از نظر مالی و اجتماعی مستقل خواهد گردید، این تعادل برهم می‌خورد. اگر مرد نتواند با این تغییر کنار بیاید یا به جای حمایت، مقاومت نشان دهد، تعارض افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی زن ممکن هست احساس کند که دیگر به رابطه نیاز ندارد و حتی ممکن هست مرد را مانعی برای رشد خود ببیند.

۳ نقش توقعات فرهنگی و باورهای درونی| در بسیاری از فرهنگ‌ها، هنوز باورهایی درباره نقش‌های سنتی زن و مرد وجود دارد. وقتی زن به جایگاهی بالاتر می‌رسد، اگر درونی‌سازی این باورها در او قوی باشد، ممکن هست دچار تعارض درونی شود.

نکته|این اتفاق ناشی از شکاف رشدی و هویتی هست، نه صرفاً بی‌وفایی یا خودخواهی. اگر زن و مرد نتوانند تغییرات را در طول زندگی مشترک مدیریت کنند، فاصله بین آن‌ها رفته‌رفته زیاد خواهد گردید. پیشرفت زن به خودی خود مشکل‌ساز نیست، بلکه نحوه برخورد هر دو طرف با این تغییرات تعیین انجام می‌دهد که رابطه به تعادل جدید برسد یا به سمت جدایی پیش برود.

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه